کارآفرینی و کار تیمی
حسین سلاحورزی/ رئیس سازمان ملی کارآفرینی
یکی از معضلات امروز ما در سیستم آموزشی، اتکا به ارزیابیهای فردی است بهطوری که کودکان و نوجوانان از همان ابتدا به جای دریافت مشوقهای گروهی بیشتر به شکل فردی ارزیابی میشوند و از تشکیل گروه و قرار گرفتن در گروههای مختلف اجتناب میورزند و اینگونه میشود که در سنین بالاتر باز هم فعالیتهای خویش را بهصورت فردی پیش میبرند حال آنکه اگر از همان سنین کودکی و نوجوانی که شخصیت فرد در حال شکلگیری است به تشکیل تیم تشویق شود و ارزیابیها بهصورت تیمی انجام پذیرد، روحیه کار تیمی نهادینه میشود.
مسلما یک فرد کارآفرین نمیتواند تمام ویژگیهای کارآفرینانه را داشته یا از همه مهارتهای کارآفرینانه بهرهمند باشد. تیمسازی در اینجا نقش حیاتی بازی میکند. کارآفرین با ایجاد تیم از همه مهارتها و ظرفیتهای تخصصهای دیگر اعضای تیم در کنار هم با ایجاد هم افزایی بهره میبرد. اغلب استارتاپهای موفق داخلی و خارجی از تیمی منسجم متشکل شده است که دارای رهبری کارآفرین است. اگر بخواهیم مدل توسعه کارآفرینی دیده بان جهانی کارآفرینی را تحلیل کنیم در هردو رویکرد توسعه کارآفرینی میتوان به اهمیت کار تیمی پی برد. چه توسعه از طریق به کارگیری کارآفرینان در شرکتهای بزرگ باشد، چه از طریق رشد کسب و کارهای کوچک و متوسط ایجاد شده توسط کارآفرینان، باز هم ردپایی از لزوم تیمسازی برای توسعه کارآفرینی دیده میشود. شرکتهای بزرگ برای نوآوری به تیمهای رسمی و غیررسمی درون خود نیاز دارند و از سوی دیگر شرکتهای استارتاپی هم با یک تیم کوچک مراحل ابتدایی چرخه عمر خود را آغاز میکنند.
اگر خلاقیت و نوآوری را گامهای ابتدایی کارآفرینی تلقی کنیم سنگ بنای اصلی فرایند کارآفرینی بهحساب میآید. اگرچه یک فرد به تنهایی میتواند کارآفرین باشد اما نباید از انرژی ذخیره شده و همافزایی ناشی از تعامل افکار و ظرفیتهای مادی و معنوی ناشی از آن غافل شد کما اینکه در کنار تکنیکهای فردی خلاقیت و ایدهیابی، تکنیکهای گروهی نیز وجود دارد که سادهترین آن تکنیک طوفان فکری است، بنابراین کار تیمی را میتوان پنجرهای رو به کارآفرینی دانست.
البته باید توجه داشت که یک تیم زمانی کارآمد و سازنده است که احساس لذت از کار کردن را در اعضای خود برانگیزاند و همه افراد از حضور در تیم راضی باشند و همه آنها به تیم متعهد بوده و اهداف تیم را بر اهداف فردی خود ارجح بدانند. از نگاهی دیگر با انجام کارها بهصورت تیمی، تولید افزایش مییابد و اعتماد بیشتری نیز ایجاد میشود و با افزایش رضایتمندی بین افراد، موفقیت و بهرهوری نیز افزایش یافته و در نتیجه یک تیم کارآمد و سازنده به آسانی به اهداف خود دست پیدا میکند. اما با توجه به اینکه انسانها غالبا خودمحور هستند و در تلاشند حتما به موفقیت دست پیدا کنند، اگر به تیم خود متعهد شوند، این خودخواهی باعث میشود اعمال آنها تیم را به سمت موفقیت ببرد، البته باید به این نکته نیز توجه داشت که موفقیت یک تیم در دستیابی به یک هدف مشترک قرار دارد. در واقع در این مسئله نقش رهبر کارآفرین در تیم نمایان میشود که میتواند روحیه توفیق طلبی خود را به کل اعضای تیم تسری بخشد و در عین حال به اهداف تیم متعهد باشد و تعارضهای تیم را از تهدید تضادهای فکری به فرصت تضارب آرا و دریافت نظرات و سلیقههای متفاوت تبدیل کند. قطع به یقین قدرتی که دریک تیم کارآفرین وجود دارد قابل مقایسه با فرد کارآفرین نیست. برای این امر، نیاز به آموزشهای لازم و توسعه فرهنگ کار تیمی بیش از پیش نمایان میشود.