• پنج شنبه 29 آذر 1403
  • الْخَمِيس 17 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 19
سه شنبه 2 اسفند 1401
کد مطلب : 186089
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/j2nY5
+
-

مقبره میرآقا بابایی از ۷۵سال پیش به محل زیارت اهالی تبدیل شده است

چهره مقبول و سنگ‌صبور طرشتی‌ها

گزارش
چهره مقبول و سنگ‌صبور طرشتی‌ها

مریم باقرپور-روزنامه‌نگار

محله طرشت به باغ‌ها و بقعه علامه طرشتی‌اش شهرت دارد، اما در این محدوده از پایتخت مقبره قدیمی‌ای هست که اگرچه نسبت به بقعه شیخ‌طرشتی قدمت چندانی ندارد، به‌دلیل ویژگی‌های شخصی که در آن دفن شده، اهالی بعدها با اتصال آب و برق به آن مکان، برای قرائت فاتحه و دعا به این مقبره رفته و مقابل سقاخانه‌اش شمع روشن می‌کنند.

در خیابان طرشت جنوبی بقعه‌ شیخ‌ عبدالله طرشتی دیده می‌شود. علامه‌طرشتی از عالمان و مدرسان بزرگ قرن ششم بود و حالا بقعه‌اش در میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده است. اما کمی بالاتر از بقعه، درست روبه‌روی گرمابه قدیمی آسیا و پایین‌تر از زمین ورزش محله، مقبره کوچکی هست که به مقبره میرآقا بابایی معروف است. با اینکه این مقبره نسبت به بقعه شیخ طرشتی قدمت چندانی ندارد اما به‌دلیل ویژگی‌های شخصی که در آن دفن شده، اهالی برایش آب و برق کشیده و مقابلش سقاخانه‌ای درست کرده‌اند تا بتوانند دعایی بخوانند که شاید به واسطه او برآورده شود.

سفارش به احکام و آموزش به اهالی
میرآقا ۴دختر و یک پسر داشت که فقط صدیقه‌سادات و زهراسادات در قید حیات هستند. زهرا محمدی از اهالی قدیمی طرشت که صدیقه‌سادات زن‌دایی اوست، می‌گوید: «زینت‌سادات نخستین دختر میرآقا، معلم قرآن بود و در کنار پدرش دفن شده است. مریم‌سادات و زهرا‌سادات هم هر دو مادر شهید هستند. ما به وقت گرفتاری به مزار سید می‌رویم یا در خانه نیت می‌کنیم تا حاجت‌مان را بگیریم. این اعتقاد از گذشته بوده و به ما هم منتقل شده است و در آن‌ تردید نداریم.»
سیدابوطالب میرآقا بابایی، معلم قرآن بود و مردم برای حل مشکلات سراغش می‌رفتند. «صدیقه‌سادات» میربابایی سومین دختر میرآقا که ۸۰سال دارد و ساکن طرشت است، می‌گوید: «پدرم در طرشت شمالی دکان داشت و اهالی همانجا با او درددل می‌کردند. با اینکه ۵ساله بودم که پدرم فوت کرد اما یادم هست که افراد زیادی پیش او می‌آمدند و او هرکاری از دستش برمی‌آمد برایشان انجام می‌داد. آن زمان کمتر کسی فرزند بیمارش را پیش پزشک می‌برد و قبل از همه سراغ پدرم را می‌گرفتند.»
صدیقه‌سادات می‌گوید: «پدرم به مادرم سفارش می‌کرد ما را طوری تربیت کند که پایبند نماز و روزه و اخلاق باشیم. یادم هست من را سر نماز می‌نشاند و از پشت سر سکه یک قرانی داخل جانمازم می‌انداخت و می‌گفت این جایزه توست که خدا داده و من هم که کودک بودم تا سال‌ها باور داشتم که هر کار خوبی پاسخی از طرف پروردگار دارد. فکر نمی‌کردیم که اهالی طرشت تا این حد خانواده‌مان را قبول داشته باشند که قبر ساده پدرم را به زیارتگاه تبدیل کنند. بعد از فوت پدرم، هرکدام از اهالی نذر ‌کردند و یکی برای او سنگ قبر و مقبره ساخت، یکی آب آن را وصل کرد و دیگری برق آن را.» سیدابوطالب میرآقا به‌گفته اهالی همیشه عمامه‌سبزی روی سر داشت و گاه در حال کمک به اهالی و گاه مشغول تدریس قرآن بود. محمدی می‌گوید: «بیشتر بانوان طرشت یادگیری قرآن‌ را مدیون همسر میرآقا(عالم حسینمردی) و آقایان هم مدیون سیدابوطالب هستند. همه مدام از سیدابوطالب و رفتار و کردارش می‌گویند و افتخار می‌دانند که قرآن را از اوآموخته‌اند. عالم‌خانم معلم قرآن مادرم بود و طبق سفارش همسرش فقط اجازه داشت به خانم‌ها قرائت قرآن بیاموزد نه سواد نوشتن.»

مردم به او اعتقاد عجیبی داشتند
محمدکاظم لطفعلی‌خانی از معتمدان طرشت می‌گوید: «عمر ما به شناخت از سیدابوطالب قد نمی‌دهد اما می‌دانم که مردم به‌دلیل سیدبودنش او را محترم می‌شمردند تا حدی که برای او مقبره‌ای جدا ساختند و برای فاتحه به مزارش می‌روند. تا جایی که هیچ شب‌جمعه‌ای ‌بالای مقبره‌اش خالی نیست.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید