الهه فراهانی-روزنامهنگار
تازهترین طرح پلیس پایتخت که با رویکرد برخورد با سارقان اجرا شد با دستگیری 240دزد حرفهای پایان یافت. به گزارش همشهری، سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس پایتخت دیروز در جمع خبرنگاران به تشریح جزئیات این طرح پرداخت و گفت: همانطور که فرمانده فراجا تأکید کرد، طرح تشدید مبارزه با سارقان در کشور اجرا شده و در تهران هم نتایج خوبی داشته است که امروز نتایج آن را میبینید. وی با بیان اینکه اجرای این طرح ادامه خواهد داشت، گفت: در مجموع ۲۴۰ نفر از سارقان پایتخت در این مرحله از طرح دستگیر شدهاند که از این تعداد حدود ۸۰درصد سابقهدار هستند. همچنین 51باند سرقت در این طرح شناسایی و منهدم شد. وی در ادامه به تشریح سرنوشت اموال مسروقه از سوی دزدان پرداخت و گفت: بخش زیادی از تلفنهای همراه که سارقان سرقت میکنند از کشور خارج و بخش قابلتوجهی از آن نیز توسط مالخران اوراق میشود. رئیس پلیس پایتخت درباره سرنوشت طلاهای مسروقه نیز گفت: معمولا طلاهای مسروقه ذوب میشوند و نتیجه تمامی این اقدامات به مالخران و فعالیت آنها گره خورده است. سردار محمدیان خطاب به مالخران و افرادی که کالاهای مشکوک سرقتی را خرید و فروش میکنند، گفت: مالخران و آن دسته از کاسبانی که اقدام به خرید و فروش کالاهای مشکوک میکنند بدانند که اقدامات پیچیده پلیسی علیه آنها شروع شده و در روزهای آینده سراغ آنها میرویم. وی ادامه داد: چرخه سرقت قطع نمیشود؛ مگر اینکه مالخران شناسایی و دستگیر شوند؛ چراکه این مالخران هستند که به سرقت دامن میزنند. فرمانده انتظامی تهران با اشاره به سامانه «نما» گفت: پلیس آگاهی اقدام به راهاندازی سامانه «نما» کرده است تا مالباختگان بتوانند در کمترین زمان اموال سرقتی خود را از طریق این سامانه شناسایی کنند.
گفتوگو1
گروگانگیری مسلحانه برای سرقت پرادو
سعید، یکی از مجرمان دستگیر شده در طرح پلیس است. او کارگر یک کارخانه بود، اما چندماه قبل از سوی کارفرمای خود اخراج شد و پس از آن بهدنبال راهی برای انتقام بود تا اینکه نقشه سرقت مسلحانه کشید. گفتوگو با او را بخوانید:
چطور از کارفرمایت سرقت کردی؟
از یکماه قبل نقشه سرقت از او را کشیدم و برای اجرای آن به شهرهای غربی کشور سفر کردم و یک اسلحه خریدم. سپس به تهران برگشتم و 21بهمنماه به خانه کارفرمایم حمله کردم و ماشین پرادوی او را به سرقت بردم.
چطور وارد خانه شدی؟
کارفرمایم ساکن برجی در سعادتآباد است. او وضع مالی خیلی خوبی دارد و شب حادثه متوجه شدم مهمان دارد. رفتم زنگ همسایه طبقه پایینی را زدم و گفتم مهمان طبقه بالایی هستم. به این ترتیب وارد ساختمان شدم و بعد زنگ واحد کارفرمایم را زدم. البته از قبل صورتم را با ماسک پوشانده بودم و کلاهی بر سر داشتم. به محض ورود، اسلحه را به سمت مهمانها گرفتم و تهدید کردم که اگر کسی حرفی بزند ماشه را میکشم. همه وحشت کرده بودند. آنها را در اتاقی زندانی کردم و بعد سراغ کارفرمایم رفتم و گفتم سوئیچ و مدارک ماشینت را بده. او هم از ترس تسلیم خواسته من شد و به این ترتیب بود که ماشین پرادوی او را دزدیدم.
چرا پرادو؟
میخواستم با یک تیر دو نشان بزنم؛ نخست انتقام از کارفرمایم که بیدلیل مرا اخراج کرد. او به من تهمت زد و بعد مرا از کارخانه بیرون انداخت. هدف بعدیام این بود که با ماشین او موادمخدر جابهجا کنم، اما خیلی زود گیر افتادم و دستگیر شدم. فکر میکنم کارفرمایم صدایم را شناخته و به همین دلیل لو رفتهام.
گفتوگو2
ماجرای گنج و تیشرت قرمز
حمید، سارقی سریالی بود که به خودروها دستبرد میزد و لوازم داخل آنها را به سرقت میبرد. او در یکی از سرقتها در صندوق عقب خودرویی را باز کرد و با یک ساک لباس مواجه شد. با دیدن تیشرت قرمزرنگی که داخل ساک بود از آن خوشش آمد و ساک را با خودش به خانه برد و بهگفته خودش همین تیشرت قرمز او را به گنج رساند.
از سرقتی بگو که به قول خودت باعث شد به گنج برسی؟
من سارق لوازم داخل خودرو هستم. تخصصم در این زمینه است. معمولا در صندوق عقب ماشینها را باز میکنم و هرچه داخل آنها باشد، برمیدارم. 2ماه قبل از زندان آزاد شدم و سرقتهایم را آغاز کردم. وقتی آفتاب غروب میکرد، بین ساعت 8تا 12شب راهی سرقت میشدم تا اینکه یک شب از یک خودروی النود سرقت کردم و ماجرای عجیبی رخ داد.
تنها بودی یا همدست هم داشتی؟
نه با دوستم میرفتیم سرقت. باندمان 3عضو دارد؛ 2نفرمان سارقیم و یک نفرمان مالخر. من و دوستم بعد از سرقت، اموال مسروقه را به مالخر میدادیم و او سهم ما را پرداخت میکرد.
آن ماجرای عجیبی که گفتی چه بود؟
آن شب به همراه دوستم در خیابان شریعتی بهدنبال یک ماشین میگشتیم تا از آن سرقت کنیم که چشممان به یک ال 90افتاد. اتفاقی آن ماشین را انتخاب کردیم. پلاکش برای آمل بود و وقتی دستگیرشدم فهمیدم که صاحبش با خانوادهاش از آمل به تهران آمده بود که در مراسم عقدکنان و عروسی یکی از اقوامش شرکت کند. آن شب من در صندوق عقب را باز کردم تا وسایل داخلش را سرقت کنم، اما داخل ماشین فقط یک ساک بود. زیپ آن را باز کردم و دیدم داخلش لباس است. میخواستم بیخیال شوم، اما یک دفعه یک تیشرت قرمزرنگ مردانه دیدم و چشمم را گرفت. وقتی دیدم مارکدار است، ساک لباس را برداشتم و با خودم به خانه بردم. آن شب ساک را که خالی کردم، یک دفعه از داخلش یک کیسه بیرون افتاد. در کیسه را باز کردم و با دیدن آن همه طلا شوکه شدم. تا چند دقیقه مبهوت مانده بودم و بعد بیاختیار شروع کردم به فریاد کشیدن. باورم نمیشد که در یک سرقت به گنج برسم. داخل کیسه به جز طلاها، چند کارت هدیه هم بود که از خوشحالی تصمیم گرفتم بزمی بر پا کنم.
چه بزمی؟
رفتم رستوران و یک پرس کباب برگ و چنجه خودم را مهمان کردم.
ارزش طلاهای سرقتی چقدر بود؟
آنطور که شاکی میگوید حدود یکمیلیارد و 300میلیون تومان.
با کارت هدیهها چه کردی؟
برای خودم فندک گرانقیمت خریدم. من عاشق فندکم و همیشه دوست داشتم کلکسیونی از فندکهای شیک داشته باشم. 2فندک مارک خریدم و غذای حسابی خوردم.
چند مورد سرقت در این 2ماه انجام دادی؟
بالای 130مورد، اما معمولا از سرقتها چیز ارزشمندی گیرمان نمیآمد؛ شاید مثلا ادکلن یا مقدار کمی پول. این نخستینباری بود که با یک گنج مواجه شدم.
با طلاها چه کردید؟
طلاها را به همدستم دادم تا آنها را کمکم بفروشد.
چه شد که گیر افتادی و دستگیر شدی؟
همین تیشرت قرمز شاکی که در تنم است باعث شد تا دستگیر شوم. آن شب من ساک لباس را صرفا بهخاطر همین تیشرت سرقت کردم. همان شب هم تیشرت را پوشیدم و حتی با آن به خرید و رستوران رفتم؛ چون تیشرت شاکی را پوشیده بودم، ظاهرا از طریق همین تیشرت و دوربینهای مداربسته لو رفتم.
انگیزهات از سرقتها چه بود؟
بیپولی و اعتیادم به گل. از وقتی معتاد شدم، زندگیام خراب شد. برای پول خرید گل بود که سرقت میکردم.
گفتوگو 3
ماموران پلیس آگاهی تهران در این طرح اعضای یک باند سرقت مسلحانه را دستگیر کردند که به کارگاههای مختلف دستبرد میزدند. با دستگیری این باند، وقتی کارآگاهان وارد مخفیگاه متهمان شدند با تجهیزات پلیسی مانند تابلو ایست و چراغ گردان مواجه شدند که نشان میداد اعضای این باند جرائم دیگری هم مرتکب شدهاند. آنها در نقش مأمور دست به زورگیری میزدند، اما طعمههایشان افراد معمولی نبودند. گفتوگو با سرکرده باند را بخوانید:
از تجهیزات پلیسی برای چه کاری استفاده میکردید؟
اخاذی از قاچاقچیان موادمخدر. نقشه ما این بود که ابتدا خودروهای نیسان را سرقت میکردیم و با آن به کارگاههای مختلف دستبرد میزدیم. در مرحله بعد با ماشین سرقتی به شهرهای مرزی میرفتیم و موادمخدر داخل آن جاسازی میکردیم و به تهران میآوردیم. مرحله بعد اخاذی از موادفروشان بود. شگردمان این بود که به آنها مواد میفروختیم و برای معامله قرار ملاقات تعیین میکردیم. بعد از فروش مواد و گرفتن پول، محل قرار را ترک میکردیم، اما همدستان دیگرمان که از قبل آن محل را زیرنظر داشتند به تعقیب خریداران مواد میپرداختند و در محلی خلوت سد راهشان میشدند و خودشان را مأمور جا میزدند و مواد را از آنها میگرفتند. بعد دوباره همین مواد را به موادفروشان دیگر میفروختیم و نقشه را ادامه میدادیم.
آنها متوجه نمیشدند که سرشان را کلاه گذاشتهاید و همهچیز زیر سر خودتان است؟
آنقدر حرفهای عمل میکردیم که متوجه نمیشدند.
اگر حرفهای بودید، چطور دستگیر شدید؟
هنوز خودم هم نمیدانم که پلیس چطور ما را گیر انداخت.
240سارق در اجرای طرح تشدید مبارزه با سرقت در پایتخت دستگیر شدند
وقتی دزد تیشرت به گنج رسید
در همینه زمینه :
هشدار مسئول
گشتی در اقتصاد ایران