• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 25 بهمن 1401
کد مطلب : 185531
+
-

چرا «سرپل تجریش» در میان اهالی پایتخت معروف است؟

پل خاطره‌انگیز تهرانی‌ها

پل خاطره‌انگیز تهرانی‌ها

حسن حسن‌زاده- روزنامه‌نگار

«سرپل تجریش» برای تهرانی‌ها یک محل ویژه است. آنقدر که در ترانه‌های قدیمی کوچه و بازاری تهران قدیم و یا حتی در فیلمفارسی‌ها هم سرپل تجریش نقشی پررنگ داشت. اهالی آبادی تجریش، شمیرانی‌ها و تهرانی‌ها هزاران خاطره از سرپل تجریش دارند و این نقطه از شمیران در حافظه مشترک بسیاری از آنها جایگاهی ویژه دارد. هنوز هم «سرپل تجریش» ورد زبان تجریشی‌هاست. با وجود اینکه خبری از آن پل قدیمی که از روی رودخانه مقصودبیک می‌گذشت نیست و حالا ماشین‌ها و اتوبوس‌های تندرو میدان تجریش را تسخیر کرده‌اند اما هنوز هم تجریشی‌ها وقتی نشانی جایی را می‌دهند از «سرپل تجریش» شروع می‌کنند. در اسناد قدیمی سرپل تجریش محلی برای به جا آوردن آداب و رسوم تهرانی‌ها و شمیرانی‌ها بود. قدیمی‌ها می‌گویند میان اهالی تجریش و حتی تهرانی‌ها رسم بود بعد از مراسم عروسی با ماشین عروس به سرپل تجریش می‌رفتند و بخشی از مراسم پایکوبی و شادی شب عروسی در این محل انجام می‌شد. گاهی عکسی به یادگار می‌گرفتند و برای همین است که «سرپل تجریش» تهرانی‌ها و شمیرانی‌ها را به یاد لحظه‌های خوش زندگی می‌اندازد. «عباس صالحی» یکی از معتمدان و اهالی قدیمی تجریش در این‌باره می‌گوید: «سرپل تجریش هم محل دورهمی تهرانی‌ها و تجریشی‌ها بود و هم یکی از چند نقطه خوش‌ آب و هوای شمال تهران. قدیمی‌ها می‌گفتند باد خنک توچال که از کوه‌های شمال تهران می‌وزید در سه‌نقطه بیشتر احساس می‌شد؛ یکی مقابل هتل اوین، دیگری در سه‌راه نیاوران و از آنها خنک‌تر در سرپل تجریش.»

عمارتی قدیمی اما مدرن
ثریا روزبهانی- روزنامه‌نگار

عمارتی زیبا در نزدیکی میدان فردوسی است که به دوره پهلوی تعلق دارد اما برخلاف قدمتش، بسیار مدرن و به روز ساخته شده است. این بنا با نام عمارت کوشک شقاقی یا خانه ماندلا نیز شناخته می‌شود. عمارتی که به هیچ شاه و شاهزاده‌ای تعلق نداشت و حدود ۸۰سال قبل با معماری ویژه و خاصی توسط «حسین شقاقی» بنا شد.
این خانه 1600متر مساحت دارد و ساختمان اصلی آن به شکل مورب ساخته شده است. در ساخت عمارت از سبک معماری اروپایی الهام گرفته شده و نشانه‌های معماری ایرانی به‌ویژه در بخش تزیینات بنا به چشم می‌خورد. به همین‌خاطر معماری این عمارت زیبا را باید تلفیقی از معماری ایرانی و اروپایی دانست. شقاقی، در سال۱۳۵۷ این خانه را به شرکتی خارجی به نام ماندلا که «نادر اردلان» از معماران معروف، مدیر این شرکت بود، فروخت. او کاربری این عمارت را بدون آسیب به ماهیت بنا از مسکونی به اداری تغییر داد، اما شرکت ماندلا برای دریافت وام، این خانه را در رهن بانک گذاشت تا تسهیلات بگیرد. در سال‌های نخست دهه۶۰ هم، این خانه به مناقصه گذاشته شد تا مطالبات بانک و دیگر طلبکاران داده شود. تا اینکه سال۱۳۶۴، سازمان میراث فرهنگی تهران این عمارت را خرید و به مرمت آن پرداخت. اکنون، این عمارت زیبا زیرنظر یونسکو فعالیت می‌کند و به مرکز مطالعات منطقه‌ای میراث فرهنگی ناملموس تبدیل شده است. عمارت کوشک تهران در سال۱۳۷۸ در لیست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

جایی برای آرامش
سمیرا باباجانپور-روزنامه‌نگار


در میان درختان گیلاس در بالاترین قسمت روستای سولقان بقعه امامزاده سیدمحمد نوربخش(ع) فضایی روح‌نواز و آرامی برای مسافران فراهم کرده است. فضای امامزاده آرامش عجیبی دارد. انبوه درختان گیلاس، سرو و کاج منظره دل‌انگیزی فراهم کرده است و نور سبزرنگی که بر ضریح و کاشیکاری‌های روی دیوار می‌افتد بر معنویت فضا افزوده است. بنای اصلی بقعه ساده و آجری است و توسط بانویی به نام «بی‌بی کوکب اعظم کاکویی» و با کمک دیگر افراد خیر بازسازی شده. البته یک بار دیگر در سال۱۳۸۲ توسط اداره اوقاف و امور خیریه کن تعمیر و مرمت شده‌است.
این امامزاده بعد از سریال تلویزیونی «مسافری از هند» شهرت خاصی پیدا کرد. چون بخشی از لوکیشن این سریال پربیننده که درسال 82 از تلویزیون پخش شد در صحن امامزاده فیلمبرداری شد. نسب شریف امامزاده سیدمحمد نوربخش با 17واسطه به امام موسی کاظم(ع) می‌رسد. شرح‌ حال امامزاده روی دیوار بنای آن نوشته شده است.
منوچهر ستوده به نقل از صاحب کتاب «هفت‌‌اقلیم» درباره این امامزاده در کتابش نوشته: «سیدمحمد نوربخش در آغاز عهد شباب به ولایت قصران درآمد و در قریه سولقان رحل اقامت افکند و جمعی فراوان مرید وی شدند و به اطاعتش درآمدند.»

جاروت می‌کنم!
رضا نیکنام- روزنامه‌نگار


ناصرالدین‌شاه در سفرنامه‌اش، درباره جارویی کوچک با دسته طلایی که متولی مکانی زیارتی برای خود ساخته و آنجا را جارو می‌کرده، نوشته است. همچنین در همین کتاب آمده که جاروبندی از مشاغل ری قدیم بوده و حتی دروازه‌ای به نام «جاروبندان» در این منطقه وجود داشته است.طبق اسناد مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، جارو با اسامی متفاوتی در نقاط مختلف ایران شناخته می‌شود؛ ازجمله در افتر و فیروزکوه «سِزه» ، در سقز «گِسِّگ» ، در تالش «گِزه و بِرگِز»، در ابیانه «حَساجِن» ، در لارستان «جارِه» ، در بهبهان «جوروف» ، در خوانسار «جورو» ، در ساری «سازه» ، در بلوچستان «جَرهاد و جَرهاز» ، در بشاگرد «روک» ، در لنگرود «زومارو»، در اورازان «سَرارون» ، در ایلام «گِزِگ» ، در فین، از توابع بندرعباس «جامُش» و... .در گذشته، گاهی جاروکردن و آب‌پاشی بیان‌کننده معنا و مفهومی خاص نیز بوده است؛ به‌طور مثال اگر فردی به شغل یا منصبی خاص دست می‌یافت، فراش‌هایش کوچه و سرتاسر گذر، بازارچه و جلوخان خانه او را جارو و آب‌پاشی می‌کردند و از این‌طریق، اهالی متوجه تغییر منصب او می‌شدند و پیشکش‌های خود را به خانه او می‌فرستادند. همچنین، هر گاه صدراعظم یا وزیری مغضوب شاه واقع می‌شد و قرار بود که عزل شود، پس از بیرون رفتن او از پیش شاه، فراشان جاروکش با اشاره شاه پشت سر فرد را جارو می‌کردند؛ همین بی‌احترامی خفت‌بار سبب می‌شد تا فرد متوجه عاقبتی که در انتظارش بود، بشود. اصطلاح «جاروت می‌کنم» هم از اینجا در میان مردم رواج یافت.

دانشجویان فنی‌ دانشگاه تهران گل کاشتند
مریم قاسمی- روزنامه‌نگار


 در بهار سال ۱۳۴۰ با وقوع سیل ویرانگر جوادیه و طغیان نهر فیروزآبادی که منجر به تخریب خانه‌ها و پل جوادیه شد، دانشجویان دانشکده فنی تهران فرصت را مناسب دیدند تا خودی نشان دهند و به کمک اهالی جوادیه خودشان پلی برای رفت‌وآمد اهالی بسازند. دولت وقت (امینی) ساخت پل را بعید می‌دانست و برای همین از دولت‌های خارجی استمداد می‌کرد، اما دانشجویان رشته معماری دانشکده فنی تهران، این مهم را به انجام رساندند و 2دهنه پل محله جوادیه را ساختند و آن را به خیابان شوش و ابتدای راه‌آهن متصل کردند و با برپایی نماز شکر، مرهمی بر زخم عمیق مردم محروم منطقه جوادیه‌ گذاشتند؛ این در حالی بود که دربار و دولت امینی تنها نظاره‌گر این فعالیت مردمی و دانشجویان بودند برای سال‌های متمادی پل بتونی جوادیه کارایی مناسبش را حفظ کرد تا اینکه نزدیک به یک دهه پیش، از آنجا که با گذشت نیم‌قرن، شمار جمعیت محله و میزان آمدو شدها دیگر قابل‌قیاس با گذشته نبود و پل بتونی کشش لازم را برای تردد روان شهروندان نداشت، صحبت از ساختن پلی جدید شد؛ پلی که امروز به تعبیری، سومین نماد تهران پس از میدان آزادی و برج میلاد به‌حساب می‌آید. پل‌ کابلی‌ جوادیه‌ که از حیث ظاهر هم متفاوت به‌نظر می‌رسد، در این حال و هوا متولد شد. حالا هنگام تماشا یا عبور از این پل می‌توان خاطره‌های بسیاری را در ذهن به تصویر کشید؛ خاطره آن پل زیبای قدیمی، آن سیل وحشتناک و همت بلند دانشجویان فنی ‌که با دست خالی پل ارتباطی مردم را در جوادیه ساختند تا 50سال بعد جایش را به همتای مدرن امروزی‌اش بدهد.

بهترین قصه‌های تاریخی تهران جایزه  می‌گیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، از این پس به انعکاس روایت‌های خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیت‌ها و نامداران، خیابان‌ها و گذرها، واقعه‌های تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق خواهد داشت؛ با عکس‌های بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصه‌ها و ماجراهای پس پشت این عکس‌ها.شما هم می توانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکس‌ها و قصه‌هایی را که برای ما ارسال می‌کنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیه‌ای تقدیم می‌کند.
 نشانی  و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org  و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵



 

این خبر را به اشتراک بگذارید