مسعود میر-روزنامهنگار
آنقدر از بال گشودن سیمرغ در افتتاحیه و روی شانه نشستن اش در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر نوشتهایم و خواندهاید که دیگر این نشست و برخاست، شده کلیشه؛ اما راستش در کشف احوالات آنچه بهعنوان نماد و البته جایزه جشنواره فیلم این مملکت ساخته می شود، حاشیه و نکته کم نیست. این متن تلاش کرده تا سیر و مسیر سیمرغ و نه شکارچیان و حسرت به دلهایش را مرور کند؛ مسیری که نه از ابتدا و آغاز جشنواره فیلم فجر که بعد از سپری شدن دوران کودکی آن، شروع شد و حالا که شما مهمان این کلمات هستید، به تکامل و بلوغ رسیده است.
لوح، پیدایش شد
«دومین جشنواره فیلم فجر» و بعد هم همان تاریخ همیشگی برگزاری جشنواره فیلم فجر به سال1362و در پایین هم، آرم جمهوری اسلامی ایران. این همه تدارک فلزی (شما بخوانید زرین) برگزارکنندگان جشنواره فیلمی بود که بالاخره بعد از دوره اولش، به این نتیجه رسیدند که جشنواره باید برگزیده داشته باشد و برگزیدهها باید جایزهای بگیرند.
دوره سوم هم همین لوح زرینها تدارک دیده شد با این فرق که آرم «الله» به بالا منتقل شد و در تکه فلزی پایین نوشته شد: سومین جشنواره فیلم فجر...
سیمرغ، نیکو برمیخیزد
سال1367است؛ پوتینِ جنگ، از روی قلب سرزمین برداشته شده و در زمستان آن سال، به سیاق همه تصمیمهای مملکتی، قرار است رویش و زایش و زندگی، در رأس امور باشد. وضعیت پساجنگی، معنای ساختوساز و اوجگرفتن دوباره میدهد و حالا بهجای گلوله، قرار است گلهای زخمی اقتصاد و فرهنگ دوباره شکوفا شوند. این دستفرمان در اتمسفر جشنواره فیلم فجر، مساوی میشود با همآغوشی سنگ و شیشه و البته برخاستن سیمرغی که پس از آن، نماد جشنواره شد و تا به امروز هم ماندگار است. این ضیافت بلور و سیمرغ جان گرفته در نهانش، مهمترین جایزه ملی سینمایی کشور در سالهای بعد از جنگ تا به امروز است؛ همانکه پرکشیدنش بر دوش اهالی سینما اعتبار بوده و افتخار و البته هزار و یک قصه مگو هم در این بالزدنها و در دست آرام گرفتنها، نجوا شده و پنهان مانده... .
لانه سیمرغ، طلا میشود
آن سنگ سیاه که سیمرغ، رویش بال میگشود عوض شد؛ جشنواره به دوره نهم رسید و لانه سیمرغ به نیکویی طلاکوب شد و جلا یافت.تا دوره بیستم جشنواره- همان زمان که ترانه 15 سال داشت- هم این طلا رنگ زیر پای سیمرغ استمرار داشت.
سیمرغ دوبل
دوره بیستویکم جشنواره فیلم فجر، هم پاکوب طلایی سیمرغ عوض شد و هم بلورش. سیمرغ بلورین در ضخامت بلور سنگینتر شد و زیرهاش برای حفظ همان بلور دوبل شده تغییر کرد تا سیمرغ در حال بالزدن از خانه به زمین سقوط نکند.
هیس... خروسزری
سال1391است و سیویکمین دوره جشنواره فیلم فجر، بیش از اینکه فیلمهای حیرتانگیزی داشته باشد، جایزه ای تعجب برانگیز دارد.
سیمرغ آن سال، ناگهان در یک انتحار ضدهنری، تبدیل به خروس شد. هر حرف اضافه درباره بدسلیقگی و اجرای ایده ساخت یک سیمرغ سهبعدی در آن سال، از میزان تأسف و شگفتی ماجرا کم نمیکند. سیمرغی که قرار بود از قفس لوح بلورین آزاد شده باشد با یک کالای بدقواره و زشت، به چنان دستاویز خندهدار و بیهودهای بدل شد که سال بعد ساخت سیمرغ به خارج از کشور منتقل شد تا شاید سیمرغ فجر، خروس زری از آب درنیاید.
سیمرغ نگو، بگو کریستال چک
کارگاههای بلورسازی جنوب پایتخت، بالاخره به اعتبار و نام کریستالهای چک باختند. دیگر آن گزارشها درباره ساخت معتبرترین و درخشانترین جایزه سینمایی کشور در کارگاههای پر از فقر و کمنور تهران به خاطره سپرده شده بودند تا در سیودومین دوره جشنواره فیلم فجر، کریستالهای مرغوب و اروپایی از راه برسند؛ همه راضی بودند، چون این سیمرغهای اروپایی هرچه بودند لااقل سیمرغ بودند، نه پرندهای دیگر.
سیمرغ عربی
دوره سیوهفتم جشنواره فجر نزدیک شده بود. یک گزارش مطبوعاتی اما در آستانه برگزاری جشنواره به علامت سؤالهای بسیاری درباره سیمرغ پاسخ داد؛ گزارشی که جریانسازیاش سبب شد تا سازوکار تولید و سفارش سیمرغها در دوره بعدی جشنواره فجر دگرگون شود، اما ماجرای سیمرغ دوره سیوهفتم را هم براساس حرفهای دبیر اجرایی آن سال جشنواره فیلم فجر در گزارش مذکور بخوانید که از این قرار بود: «متأسفانه امکان تولید سیمرغهای جشنواره باکیفیت مدنظر ما در داخل کشور وجود ندارد و به همین دلیل، کار ساخت سیمرغها را به یک کارگاه کریستالسازی در دبی سفارش دادهایم.» سیمرغهایی که آن سال هر کدام شان ۹۰۰ درهم امارات آب خورد و البته گروهی هم برای تحویل گرفتن این سیمرغهای سفارشی به امارات سفر کردند. بعد از آن گزارش و آن اتفاقات بود که ساخت سیمرغ در دوره سیو هشتم جشنواره، به هنرمندان شناسنامهدار عضو کارگروه صنایعدستی کشور واگذار شد.
سیمرغ؛ قصه الوان پرواز
سیمرغ فجر تنها نشان سینمایی و سمبل معرفی یک جشنواره فیلم در دنیا نبوده که در سالهای مختلف دستخوش تغییرات جزئی در طراحی و ساخت شده است، اما حالا شاید زمان آن فرا رسیده باشد که سیمرغ ملی ما بعد از گذر از آسمان تغییرات تا زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر، به یک فرم ثابت و البته هنرمندانه در ساخت برسد. قصه الوان سیمرغ دیگر باید برای همیشه یکسان شود. شاید این سیمرغها هم دیگر به مرحلهای رسیده اند که مثل شیر ونیز و خرس برلین لااقل در فرم به استراحتگاه ثبات تکیه بزنند.
سایه مرغپیشکشی
چند برش از سیاحت سیمرغ در ساحت سینمای ایران
در همینه زمینه :
گزارش
دریچه
نقد خبر