• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
دو شنبه 17 بهمن 1401
کد مطلب : 184918
+
-

گفت‌وگو با حسین میرزامحمدی درباره فیلم «کت‌چرمی»

فیلم من درباره جنوب شهر نیست

گفت‌وگو
فیلم من درباره جنوب شهر نیست

محمد ناصر احدی- روزنامه‌نگار

قبل از هر چیز بگوییم که نام درست فیلم نخست حسین میرزامحمدی «کت‌چرمی» است؛ نه «کتِ چرمی». خودش تأکید می‌کند که خیلی‌ها نام فیلمش را اشتباه تلفظ می‌کنند؛ حتی عنوان انگلیسی فیلمش هم، «Leather Jacket Man»، نشان می‌دهد که «کت‌چرمی» درست است. میرزامحمدی در ایران در رشته تئاتر تحصیل‌کرده و در دانشگاه هنر سانفرانسیسکو سینما خوانده است. ایده اولیه فیلمش هم از دل تجربیاتش در سینمای کوتاه و مستند بلندی که ساخته، بیرون آمده است. به‌گفته خودش، کاملا به سینمای قصه‌گو علاقه دارد و سعی کرده با «کت‌چرمی» روایتگری متفاوتی را در سینمای اجتماعی ایران به تصویر بکشد. گفت‌وگوی ما را با این کارگردان جوان می‌خوانید.

شما تحصیلکرده رشته سینما هستید. آموخته‌هایتان چقدر در نخستین تجربه فیلم بلندتان به کمک‌تان آمد؟
دوران تحصیل من در خارج از کشور، 35ـ30درصد بحث تئوریک بود و 70ـ65درصد کارهای عملی که شامل کارهای استودیویی و کارهای مختلف فیلمسازی می‌شد که به شکل تمرینی و کلاسی انجام می‌دادیم. اما اساسا زمانی توانستم دانش و اندوخته‌هایم را در فیلمسازی پیاده کنم که شروع کردم به فیلم ساختن. زمانی که برگشتم به ایران و نخستین فیلم کوتاهم را در سال 1397ساختم، آنجا بود که با خیلی از چالش‌ها، اتفاقات و مسائل تولیدی جدی‌تر مواجه شدم. شاید بشود گفت این 4سالی که درگیر ساخت فیلم کوتاه و حتی مستند سینمایی بودم، به من کمک کرد که به ساخت فیلم سینمایی برسم، ولی مسلما سال‌هایی که تئاتر و سینما خواندم یا تئاتر کار کردم، بیشتر در فهم کار با بازیگر و بازی‌گیری از بازیگر، به مفهوم اینکه بازیگر خیلی به ورطه نمایش بازیگری نیفتد، به من کمک کرد، اما شاید تجربیاتی که در این سال‌ها در تئاتر و سینما، خارج از فضای آکادمیک به‌دست آوردم، بیشتر به کارم آمد. مشخصا دانش و تکنیک را در دانشگاه به‌دست آوردم، ولی فقط چنددرصد از بحث فیلمسازی به دانش و تکنیک برمی‌گردد. بخش دیگرش این است که بتوانی جهانی را که در نمایشنامه یا فیلمنامه وجود دارد، بیرون بکشی و بتوانی به درستی نشانش دهی.
جرقه اولیه «کت‌چرمی» کجا در ذهن‌تان زده شد؟
زمانی که داشتم روی فیلم کوتاه «نام‌مرده» کار می‌کردم، جرقه اولیه «کت‌چرمی» زده شد. در «نام‌مرده» روی ماجرای خودکشی پسری در یکی از مراکز نگهداری از کودکان بی‌سرپرست کار کردم. ماجرای فیلم در یک روز اتفاق می‌افتاد و بیننده با واقعیت‌هایی که در آن محیط وجود دارد و دلیل این خودکشی مواجه می‌شد. ایده اصلی از آنجا شروع شد و بعد وقتی که داشتم روی مستند سینمایی «خارج از محدوده» که درباره کمپ اعتیادی در خارج از تهران بود، کار می‌کردم، ایده اولیه «کت‌چرمی» بیشتر شکل گرفت. بخشی از این دو فیلم، ساخت‌‌شان بود و بخش دیگر تحقیقات میدانی و دیدن افراد و صحبت کردن، وقت گذراندن و زندگی کردن با آنها؛ مخصوصا در فیلم مستندی که ساختم 3،2‌ماه درگیر آن پروژه بودم و حتی بعد از فیلم هم با آدم‌هایی که در فیلم حضور داشتند در ارتباط بودم. جرقه‌های اصلی از آنجا زده شد و بعد ایده‌ای را که در ذهن داشتم با آقای مسعود هاشمی‌نژاد، فیلمنامه‌نویس مطرح کردم و در سال 1399نوشتن فیلمنامه را شروع کردیم.
داستان فیلم شما از دل یک موضوع اجتماعی درآمده و نشان‌دهنده تمایل شما به سینمای رئالیستی است و از طرف دیگر هر فیلمسازی دوست دارد با فرمی که برای داستانش انتخاب می‌کند، امضای شخصی خودش را در فیلمش بگذارد. چطور توانستید تعادل لازم میان فرم و محتوا را در فیلمتان برقرار کنید.
من به‌شدت قائل به قصه‌گویی هستم؛ حتی در سینمای کوتاه که کار می‌کردم، برایم مهم بود که «یکی بود، یکی نبود» بگویم. اساسا معتقدم فرم و محتوا همدیگر را کامل می‌کنند. در چند سال اخیر، مخصوصا در فضای فیلم کوتاه، جشنواره‌های خارجی به فیلم‌های فرمالیستی رو آورده‌اند که من خودم یکی از منتقدان این وضع هستم؛ چون هرچه می‌گردی، نمی‌توانی سروته داستان را پیدا کنی. عقیده من این است که حتی در فیلم فرمالیستی باید بتوانی داستان مطرح کنی. در نهایت، روایتگری عنصر اصلی درام است و خیلی وقت‌ها ما کارگردان‌ها این عنصر را از فیلم می‌گیریم و می‌گوییم کار فرمالیستی کرده‌ایم که از نظر من این خیلی قابل‌قبول نیست. اما در «کت‌چرمی» برایم مهم بود که مخصوصا با کمک آقای آرمان فیاض، مدیر فیلمبرداری، بتوانیم از زبان تصویری‌ای که در این سال‌ها در سینمای اجتماعی دیده‌ایم، مقداری فاصله بگیریم و زبان تصویر را در خدمت روایتگری قرار دهیم. می‌خواستیم در حرکت دوربین، دکوپاژها و حتی فضای تیپیکال جنوب شهر کار متفاوتی انجام دهیم. در بعضی جاها خواندم که این نقد را وارد کرده‌اند که آدم‌های فیلم اصلا شبیه جنوب‌شهری‌ها نیستند. من می‌پرسم مگر جنوب‌شهری‌ها چه شکلی‌اند؟ البته اساسا فیلم من مربوط به جنوب شهر نیست. چند سکانس بیشتر در این فضا ندارد و خیلی بیشتر قشر متوسط را هدف می‌گیرد. خیلی تلاش کردیم در تصویر فیلم به فرم متفاوتی برسیم که در خدمت روایتگری باشد. سعی کردم کارگردانی را به رخ نکشم تا کارگردانی بر فیلمنامه غلبه نکند. همچنین سعی کردم این دو هم‌تراز هم پیش بروند.
در چند سال اخیر، چند فیلم خاص تصویری از جنوب شهر و طبقات فرودست ارائه کرده‌اند و احتمالا منتقدان شما فیلم‌تان را با تصویر جنوب شهر در آن فیلم‌ها مقایسه کرده‌اند.
کاملا درست است. البته من نقدی به آن فیلم‌ها ندارم؛ آن‌هم رویکرد و فضایی است که وجود دارد و نمی‌شود انکارش کرد، اما جنوب شهر، طرحی دیگر، آدم‌هایی دیگر، زیستی دیگر و نوعی تفکر دیگر هم دارد. در فیلم من، شخصیت ثریا که به جبر اعتیاد گرفتار شده، شبیه معتادهای تیپیکال کارتن‌خواب نیست، بلکه شخصیتی است که به جبر اعتیاد مجبور می‌شود کارهایی را انجام دهد؛ چون دیگران از او سوءاستفاده می‌کنند. برای همین در نقش ثریا که جوانی 18ـ17ساله است، سعی کردم از معتادهای تیپیکال فاصله بگیرم. شما در فیلم‌های اروپایی دیده‌اید که افراد معتاد چه ویژگی‌های انسانی و رفتاری متفاوتی دارند. صرفا این نیست که بازیگر صورتش تکیده باشد یا نوع خاصی راه برود یا با لحن متفاوتی حرف بزند. فرد معتاد درونیاتی دارد که شاید به ویژگی‌های آدم‌های معمولی نزدیک باشد. شاید اگر به این افراد نزدیک شویم، تازه بفهمیم که آنها هم شبیه ما هستند؛ فقط سبک دیگری از زندگی را به جبر یا اختیار انتخاب کرده‌اند که باعث شده یکسری اتفاقات برایشان بیفتد. این نزدیک شدن به آنهاست که باعث آشنایی بیشتر ما با زیست آنها می‌شود.
کار کردن با جواد عزتی ـ که بازیگر پر کار این روزهاست ـ چطور بود؟ در فیلم شما جواد عزتی جدیدی را که قبلا ندیده‌ایم، می‌بینیم؟
از نظر من یکی از باهوش‌ترین بازیگرهایی است که با او مواجه شده‌ام. کاملا بازیگری را می‌شناسد و به‌شدت نکته‌بین است و خیلی به جزئیات اهمیت می‌دهد. در پروسه ساخت فیلم، فقط به‌عنوان بازیگر در کنار من نبود. او همه‌جوره کنار من بود و مایه گذاشت و کمک کرد. به‌عنوان کارگردان باید بگویم که همفکری‌های جواد در ساخت فیلم و حتی در تدوین به من کمک کرد. آقای عزتی به‌شدت خودش را با درونیات شخصیتی که بازی می‌کرد، درگیر و سعی کرد آن تأثیری را که در درونش حس می‌کرد، به تصویر بکشید. البته من فرد مناسبی برای قضاوت در این‌باره نیستم و دیگران باید نظر بدهند، ولی فکر می‌کنم این یکی از نقش‌های جذابی است که جواد در این سال‌ها بازی کرده است.
در سینما، کار کدام کارگردان را می‌پسندید؟
کارگردانی که سینمایش را از نظر ساختار، فیلمنامه، زبان تصویری، روایتگری و کلا تفکر می‌پسندم، ایناریتو است. تک‌فیلم‌های زیادی هم هست که دوست دارم. خودم یکی از طرفداران به‌اصطلاح دوآتشه فیلم «حرفه‌ای» هستم که حتی در فیلم خودم در تلویزیونی که در گوشه‌ای قرار دارد، فیلم «حرفه‌ای» را گذاشتم که پخش شود.
کار کردن با کامران حجازی در مقام تهیه‌کننده چطور بود؟
راستش را بخواهید من به‌عنوان کارگردان فیلم‌اولی لوس شدم. خوش‌شانسی من و لطف خدا بود که با کامران کار کردم. بعد از کامران خیلی سخت است که بخواهم با تهیه‌کننده دیگری کار کنم؛ چون خیلی همراه بود و خیلی کمک کرد. آقای حجازی فیلمنامه را دوست داشت، کارهای کوتاه مرا دوست داشت و از اول تا همین الان پروژه را هدایت کرد. هر آنچه فکر می‌کردیم نیاز هست، فراهم کرد. فیلم ما پر لوکیشن و پر بازیگر بود و دست مرا در انتخاب عوامل کاملا باز گذاشت. هیچ اجباری از جانب ایشان نبود و فقط همراهی بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید