خبرنگاران خارجی واقعیتها را نمیدیدند
میشل ستبون؛ عکاس فرانسوی که به دستور امامخمینی ره انقلابیترین لحظههای ایران را ثبت کرد
مژگان مهرابی-روزنامهنگار
میشـل سـتبون، عــکاســــی فـرانسـوی است که با ورود امامخمینی(ره) به ایران در بهمن سال 1357موفق به ثبت لحظاتی شد که امروز جزو اسناد گرانقدر انقلاب بهشمار میآید. آشنایی او با امامخمینی(ره) به حضورش در نوفللوشاتو برمیگردد زمانی که برای تهیه خبر و عکاسی از یک شخصیت انقلابی به آنجا رفته بود. دیدن و صحبت کردن با امامخمینی(ره) همان و گرفتار شدن دلش به مهر این مرد خدا همان. آنها لحظاتی با هم صحبت کردند و امامخمینی(ره) از او خواست به ایران برود و از فعالیتهای انقلابی مردم عکاسی کند. گویی در وجود ستبون میدید که میتواند خالق تصویرهایی باشد که در آینده سندی برای نشان دادن ظلم رژیم پهلوی است. او عکسهای زیادی از امامخمینی(ره) به ثبت رساند که مشهورترین آن تصویر امام(ره) زیر درخت سیب در باغ نوفل لوشاتو است. به دعوت همشهری محله میشل ستبون در نمایشگاه عکسهایش در تهران، خاطرات خود از آن روزهای پرآشوب را برای ما بازگو میکند.
تضاد طبقاتی بیداد میکرد
من نخستین بار از طریق مسیر زمینی به ایران سفر کردم و فاصله طبقاتی را در این کشور بهعنوان یک توریست بهخوبی دیده بودم و آن را لمس کردم. متأسفانه در آن زمان خبرنگاران گزارشهای واقعی در این زمینه را منتشر نمیکردند. وقتی طبقات بالا و زندگی مرفه را در کنار فقر میدیدم، برایم مهم بود که کاری مؤثر را انجام دهم. نمیتوانستم در برابر این فاصله طبقاتی، شکنجهها و اعدامهایی که در آن زمان در ایران صورت میگرفت، کاری انجام ندهم. متأسفانه خبرنگاران خارجی هم به دعوت شاه به ایران میآمدند و واقعیتها را نمیدیدند. آنها در یک فضای محدود شده به فعالیت میپرداختند و به همین علت بسیاری از واقعیات را مشاهده نمیکردند.
کتک خوردن از گارد شاهنشاهی برای عکاسی
برای عکاسی از صحنه تظاهرات بین مردم حاضر میشدم. ازدحام جمعیت و حضور مأموران کار را سخت میکرد. اما مردم من را بین خود مخفی میکردند که آسیبی به دوربین و خودم وارد نشود. از هیجان مردم لذت میبردم. آنها میخواستند تصویر انقلابشان ثبت و به دنیا منعکس شود. حتی یکبار هم من را دستگیر کردند. چون چهرهام شبیه ایرانیها بود کلی کتک خوردم. هر چه میگفتم خبرنگار فرانسوی هستم من را بیشتر کتک میزدند. فکر میکردند مسخرهشان میکنم.
ثبت تصاویر قتل عام در میدان ژاله
یکی از حوادثی که روی من تأثیر زیادی گذاشت تظاهرات مردادماه بود که نزدیک به یک میلیون نفر به خیابانها آمدند. در آنجا بود که خبرگزاریها متوجه شدند اتفاقی در ایران در حال وقوع است. این همان اتفاقی بود که به اتفاق ۱۷ شهریور انجامید و به قتل عام در میدان ژاله رسید. بعد از این اتفاق بود که من با بخشی از فرهنگ ایرانی آشنا شدم که بسیار برایم عجیب و جذاب بود. فرهنگ عزاداری شیعی و سیاه پوشیدنها و مراسمی که میگرفتند. من یکباره از دل یک انقلاب وارد شناخت بخشی از فرهنگ مردم یک سرزمین شدم. این موضوع برای هر عکاسی جالب است.
عکاسی در داخل هواپیمای امامره
روزی که امام خمینی(ره) با هواپیمای ایرباس میخواست به ایران بیاید من هم در همان هواپیما بودم. همه سعیام بر این بود که بتوانم عکسهای جاودانهای بگیرم. از داخل هواپیما زیاد عکس گرفتم. اما همه تمرکزم را بهکار گرفته بودم که بتوانم نخستین نفر از هواپیما خارج شوم و لحظه پایین آمدن از پلههای هواپیما را عکاسی کنم. البته موفق هم شدم.
به ایران برو و از آنجا عکاسی کن
وقتی برای نخستین بار امام خمینی(ره) را در نوفل لوشاتو دیدم ایشان را نمیشناختم. اما از نوع رفتارشان متوجه شدم شخصیت بزرگی هستند. وقتی حرف میزد مردم فقط گوش میدادند. برای من هم که عکاس و روزنامهنگار بودم یک شخصیت جهانی بهشمار میآمد. کسی که توانسته بود تحول بزرگی در کشورش بهوجود آورد. در آن روز فرصتی پیش آمد کنار ایشان بنشینم. امام خمینی(ره) به من گفتند به ایران برو و از آنجا عکاسی کن. درحالیکه چهره جدی داشتند ولی با لبخند حرف میزدند. حرفشان به دلم نشست و اوایل سال 1357به ایران آمدم.»
ثبت لحظهها از بالای سقف ماشین
وقتی امام به تهران رسید، هیچکس نمیدانست قرار است کجا بروند. بهدلیل شلوغی اطراف امامخمینی، مراقب بودم که فاصله یک متری را با ایشان حفظ کنم که ایشان را گم نکنم. در جایی هم مجبور شدم بالای سقف ماشینی که امام داخل آن بود بروم و لحظهها را شکار کنم.
از حس مردم به این شخصیت بزرگ. از خوشحالیشان.البته چون با اطرافیان امامخمینی(ره) ارتباط خوبی داشتم توانستم روی سقف ماشین بروم.