قابِ انقلاب
سینه ستبر
حمیدرضا محمدی
قابهای انقلاب بسیارند و بیشمار. عکسهایی که خاطره ساختهاند و در خاطر همه جاخوش کردهاند و حالا میشود با همهشان خاطرهبازی کرد و رفت به آن روزها. تصاویر ثبتشده عکاسان ایرانی و خارجی که برخیشان آنقدر در همه این 4 دهه، دستبهدست چرخیده که بعضاً نام خالقشان گم و فراموش شده است و ما در چهلوچهارمین فجر آن پیروزی؛ چندتایی از شناسنامهدارهایشان را برگزیدهایم. آنهایی که دستکم میدانیم آفرینندهشان چه کسانی هستند تا به قدر وسع بکوشیم و سری بگردانیم در لابهلای خاطرات انقلابِ قرن.
آنروزها خشم و خون از در و دیوار میبارید. کسی را نمیشد یافت که ابایی داشته باشد از گلوله. همه سینه خود را ستبر کرده و به میدان آمده بودند تا تیشه بر ریشه ظلم بزنند و این همه نتیجه سالها و دههها نفرتپراکنی و عداوتورزی بود.
و اما جملگی نیک میدانستند که باید خون دهند تا صبح آزادی را ببینند، چنانکه افشین سرفراز سرود و رضا رویگری خواند؛ « فردا که بهار آید/ آزاد و رها هستیم.» و بهواقع چنین بود.
مبارزه صبر میطلبید. نمیشد یکشبه راه صدساله رفت. آن حکومت بیش از نیمقرن حکم رانده و ظلم کرده بود. پس باید که استقامت میورزیدند تا به صلاح و فلاح برسند و البته به آن آیه شریفه 30سوره مبارکه فُصّلت که در همان کار موسیقایی هم آمده بود، ایمان داشتند؛ «آنانکه گفتندالله و بر این ایمان پایدار ماندند، حاضر نشدند بنده غیرخدا شوند و حکومت غیرخدا پذیرند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترس و حزن و اندوهی از گذشته خویش نداریم و شما را به همان بهشتی که انبیا وعده دادند، بشارت باد.»و این قاب ثبتشده دیوید بارنت(David Burnett)، عکاس آمریکایی مجله تایم از همان روزهای خونین 1357است؛ جوانی گریان از شهادت عزیزِ کفنپوشش و جمعیتی نالان که گرداگردش اجتماع یافتهاند تا از پس همدردی با او، بر ادامه این راه برای فتح قله رهایی، پیمان اتحاد ببندند.