تلفات سنگین
از بین مصدومیتهای این فصل لیگ برتر، مصدومیت 2بازیکن خیلی برای تیمهایشان گران تمام شد
در نیمفصل اول لیگ برتر ایران بازیکنان زیادی دچار مصدومیت شدند اما 2بازیکن بودند که مصدومیت آنها ضربه بزرگی به تیمهایشان زد و این نکته را بهوضوح میتوان در روند نتایج آن تیمها مشاهده کرد. تیم استقلال که تا مقطعی از فصل، رقیب اصلی پرسپولیس و همامتیاز این تیم بود، از مصدومیت آرش رضاوند ضربه بزرگی خورد و شاید اگر این هافبک را از دست نمیداد، قهرمانی نیمفصل را به پرسپولیس نمیبخشید. فولاد هم بعد از مصدومیت مهاجمش مجید علیاری با افت شدیدی مواجه شد. تیم نکونام تا زمان حضور علیاری بدون باخت بود اما بعد از رفتن این مهاجم شروع به باختن کرد.
مهره شانس استقلال
آرش رضاوند در طول نیمفصل اول 9بار در ترکیب اصلی استقلال قرار گرفت و حاصل کار آبیها در این 9بازی، 5برد و 4مساوی بود. استقلال در این 9بازی هرگز شکست نخورد و بهطور میانگین از هر مسابقه 2.11 امتیاز گرفت. اما در 6مسابقهای که رضاوند در ترکیب نبوده، نتایج کاملا متفاوت است. حاصل آن 6بازی برای استقلال 2برد، 2مساوی، 2باخت و میانگین 1.33امتیاز از هر بازی بوده که کاملا نشاندهنده اوضاع هست. رضاوند البته از لحاظ گل و پاس گل، آمار قابلتوجهی در استقلال ندارد و در طول نیمفصل فقط یکبار پاس گل داده است. اما نتایج نشان میدهد حضور او در میدان تا چه اندازه در شکلگرفتن بازی استقلال و برتری این تیم مقابل رقبا تأثیرگذار است. حالا بهتر میتوان فهمید چرا ساپینتو در ابتدای فصل روی ماندن آرش اینقدر اصرار داشت و به هیچ قیمتی حاضر نشد با ماندن رضاوند در فولاد موافقت کند. مصدومیت رضاوند هفته دوازدهم و در دربی تهران اتفاق افتاد و جالب این بود که در همان مسابقه هم تا زمان حضور آرش در زمین استقلال 2بر یک برنده بود. آبیها بعد از رفتن رضاوند دربی را با مساوی به پایان بردند و از 3بازی بعدی هم فقط 4امتیاز گرفتند.
دستگاه پرس فولاد
همه مربیان و کارشناسان لیگ برتر ایران میدانند که مهمترین توانایی تیم فولاد در دوره نکونام، انجام پرس سنگین در زمین حریفان است. امسال یکی از مهرههای مهم و مؤثر فولادیها در انجام این پرس، مهاجم جدید این تیم مجید علیاری بود که در ابتدای فصل از مس رفسنجان آمد و تا هفته نهم یکی از بهترین بازیکنان تیم نکونام بود. او طی 776دقیقه بازی 3گل زده و یک پاس گل داده بود تا بهترین بازیکن تیمش باشد. اما مهمتر از گلهایش، همان حضور مؤثر در پرسینگ بود که باعث میشد فولاد تا لحظه حضور این بازیکن هیچ باختی در رقابتهای لیگ نداشته باشد. فولاد در 8بازی اولش هیچ باختی نداشت و در بازی نهم نیز تا لحظه حضور علیاری در زمین یک-یک با نساجی مساوی بود. علیاری دقیقه68 این بازی مصدوم و از زمین خارج شد. 2دقیقه بعد فولاد گل دوم را خورد و بازی را 2 بر یک باخت! جالبتر اینکه تیم نکونام در 2بازی بعدی هم شکست خورد تا بعد از 8هفته شکستناپذیری 3شکست متوالی را تحمل کند! فولاد علاوه بر علیاری، دیگر مهاجمش یعنی علی قربانی را هم بهخاطر مصدومیت در نیمفصل اول از دست داد و بابت غیبت این دو مهاجم ضرر و زیان فراوانی را متحمل شد.
فوتبال ارزانفروشها!
چیزی به اسم هنر خرید و فروش در فوتبال ایران وجود ندارد
امیرمحمد یعقوبپور
کنفرانسهای خبری مربیان فوتبال ایران، این روزها روی 2محور استوار است؛ اول نیاز به خرید چندین بازیکن و تقویت تیم و دوم، انتقاد از پیشنهادهای سنگین تیمهای دیگر به بازیکنان تیم خودی. همین موضوع بهتنهایی، راوی یک تناقض بزرگ است. چطور میتوانید بهصورت همزمان از رفتار تیمهای دیگر انتقاد کنید اما خودتان بهصورت همزمان و پنهانی مشغول مذاکره با بازیکنان مختلف باشید؟ البته که مذاکره مستقیم با بازیکنان برای نقلوانتقالات در شرایطی که بیش از یک نیمفصل از پایان قراردادشان باقی مانده باشد، یک اتفاق قانونی نیست اما باشگاهها نیز نباید تا این اندازه در مقابل فروش بازیکنان موضع بگیرند. قراردادن بازیکنان در بازار و به فروش رساندن آنها، بسیار طبیعی بهنظر میرسد. در فوتبالی که عملا راه دیگری برای درآمدزایی ندارد، این یکی از آخرین سنگرهای باقیمانده برای کسب درآمد خواهد بود. با این حال، باشگاههای ایرانی مدام علیه این اتفاق موضع میگیرند. چرا باشگاهی مثل سپاهان، نباید از همین حالا به فکر آینده امید نورافکن باشد؟ او تابستان سال گذشته در تیررس پرسپولیس قرار داشت اما باشگاه قراردادش را بهمدت 2سال تمدید کرد. تا اینجا همهچیز درست، منطقی و حرفهای بهنظر میرسید اما حالا که فقط چندماه از قرارداد امید باقی مانده، انگار باشگاه این ماجرا را به کل فراموش کرده است. تیمی مثل سپاهان همین حالا باید در مورد نورافکن تصمیم بگیرد. اگر قرار به حفظ این ستاره برای فصل آینده است، باید همین حالا قرارداد او تمدید شود. در غیراین صورت بهتر است امید به فروش برسد و یک درآمد قابل توجه را نصیب باشگاه کند. مدیران سپاهان حتما میدانند که نورافکن درصورت ماندن در تیم، بهراحتی و براساس قوانین میتواند از همین حالا با تیم فصل آیندهاش به توافق برسد و بهصورت رایگان به این تیم ملحق شود.
تناقض بزرگتر اینجاست که در فوتبال ایران، هر روز رقم قرارداد بازیکنان گرانتر میشود و بهصورت همزمان، درآمد باشگاهها از این حیث به حداقل میرسد. باشگاهی مثل پیکان از رسیدن پیشنهاد به مهرههای جوان تیمش خشمگین میشود اما کجای پیشنهاد داشتن بازیکنانی مثل سامان فلاح و غلامرضا ثابت ایمانی عصبانیکننده است؟ اصلا مگر هدف نهایی همین نیست که به پیشرفت این بازیکنها کمک شود. تیمی مثل پیکان که نمیتواند این دو نفر را تا ابد پیش خودش نگه دارد. قاعدتا سیاست درست این است که این دو بازیکن قبل از اتمام قراردادشان با رقم خوبی به فروش برسند و باشگاه با سود حاصل از این قراردادها، مهرههای جوان دیگری را برای آینده به خدمت بگیرد و خودش را در پستهای مختلفی تقویت کند. در ایران اما همه چنان عصبانی و ناراحت میشوند که انگار نباید هرگز پیشنهادی برای هیچ بازیکنی از راه برسد؛ درست همانطور که سرمربی آلومینیوم از رسیدن پیشنهاد برای قائدرحمتی کلافه شده است. چیزی به اسم هنر خرید و فروش در فوتبال ایران وجود ندارد. باشگاهها نیز عادت دارند آنقدر صبر کنند تا بازیکن دیگر قراردادی نداشته باشد و شخصا برای آیندهاش تصمیم بگیرد. این در حالی است که در قارهای مثل اروپا، حیات چند تیم مستقیما با فروش بازیکن در ارتباط است. همین حالا باشگاهی مثل شاختار برای مودریک 100میلیون از چلسی گرفته و بنفیکا روی انزو فرناندز 127میلیون یورو قیمت گذاشته است. آنها نهتنها از رسیدن پیشنهاد برای این بازیکنان شاکی نمیشوند، بلکه تا قبل از پایان قرارداد این نفرات نهایت استفاده را از این پیشنهادها میبرند.
حالا به بحث اول برگردیم؛ به این مصاحبههای متوالی درخصوص خرید بازیکن. سرمربی آلومینیوم از علاقهاش به جذب 6بازیکن در زمستان حرف میزند و سرمربی فولاد در این پنجره نقلوانتقالات 8بازیکن میخواهد. لابد یک سرمربی دیگر نیز بهزودی فهرستی با 11ورودی جدید به مدیران تیم تحویل خواهد داد! ظاهرا این مربیان اصلا حواسشان نیست که در چه مقطعی هستند. اصلا حواسشان نیست که نیمفصل دوم به سرعت برق و باد شروع میشود و تا زمانی که 8بازیکن جدید با تیم هماهنگ شوند، هفته بیستوپنجم نیز دیگر تمامشده است! پنجره نقلوانتقالات زمستانی جایی برای رقمزدن یک انقلاب در ترکیب تیم نیست. اینجا باید ضعفها برطرف شوند و نهایتا یک یا 2بازیکن جدید به باشگاه بیایند. در فوتبال ایران اما همه نقش خریدار را بازی میکنند. بدون آنکه تیمی واقعا فروشنده باشد!