اصلاح سر و صورت، به شرط صلوات
38سال پیرایش صلواتی بچهمحلها به نیت شهدا
ابوذر چهلامیرانی-روزنامهنگار
۳۸سال است که هر روز ۴ساعت از وقت خود را صرف اصلاح رایگان موی ساکنان محله آذری میکند؛ اکبر جوادیپارسا به عهدی که ۱۲فروردین سال۱۳۶۳ با خودش بسته، همچنان پایبند است. در خانهاش هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۱ بهروی اهالی باز است. در این ۴ساعت هیچکاری در خانه انجام نمیدهد و در این ۳۸سال، هیچ وقت در این زمان به مهمانی نرفته است.
اکبر جوادیپارسا آرایشگاه خود را در زیرزمین خانهاش راه انداخته و ضمن اصلاح رایگان سر و صورت اهالی، جوانهای زیادی را اینجا با مهارت سلمانی آشنا کرده است تا برای خودشان کسبوکاری راه بیندازند. سال۱۳۲۷ در همدان بهدنیا آمده و خانوادهاش همان سال به تهران و محله عباسی مهاجرت کردهاند. ۲سال بعد پدر مرحومش قطعه زمینی در یکی از کوچههای خیابان شهید قدرت پاکی در محله آذری منطقه۱۷ خرید و با تیرکهای چوبی و کاهگل شروع به ساخت خانه کرد. اکبرآقا در همین محله تا پایان دوره دبیرستان درس خواند. پس از دریافت مدرک دیپلم، به خدمت سربازی اعزام و از همانجا فعالیتهای خیرخواهانهاش شروع شد.
اضافهخدمت برای ساخت پل
سرباز «سپاه ترویج» بود که عمده فعالیتهایش، اجرای برنامههای توسعه کشاورزی ازجمله توزیع بذر اصلاح شده بین کشاورزان و واکسیناسیون دامها بود. پارسا در همین زمان با مشکل یکی از روستاهای اطراف شهرستان بیجار آشنا شد. درهای در این روستا وجود داشت که به دلیل نداشتن پل هنگام عبور روستاییان باعث آسیبدیدن برخی از آنها میشد. آستینها را بالا زد و شروع به ساخت پل کرد؛ آن هم با وسایلی در دسترس مثل بشکه، بتن و سنگ.
زمانی که بقیه سربازان قصد رفتن به روستای دیگری داشتند و مأموریتشان تمامشده بود، او همانجا ماند تا ساخت پل تمام شود و همین باعث شد تا اضافهخدمت بخورد، اما چون میدید روستاییان بدون دغدغه میتوانند از روی پل دستسازش عبور کنند، اضافهخدمتش را شیرینی بزرگی برای خود دانست.
اصلاح سر دانشآموزان تا سربازان و رزمندهها
او که پس از دوران سربازی بهعنوان فروشنده در شرکت ملی کفش ایران استخدام شده بود، ساعت۱۶ که از محل کار به خانهاش میآمد، در خانه را باز میگذاشت تا بچهمحلها بیرودربایستی برای اصلاح موی سر مراجعه کنند و خانوادههای کمبضاعت پولی برای اصلاح موی سر بچههایشان ندهند. سربازها هم مشتریاش بودند و موی آنها را با نمره۸ اصلاح میکرد. این کار تا قبل از جنگ تحمیلی ادامه داشت. همان زمان خانه قدیمی پدرش را بازسازی کرد و اتاق کوچکی در زیرزمین بهعنوان آرایشگاه ساخت.
پارسا سال۱۳۶۲ بهعنوان آرایشگر به جبهه رفت و در مناطق مختلف ازجمله فاو، آبادان و سقز موی رزمندهها را اصلاح میکرد. سال۱۳۶۳ هم آرایشگاه خود را توسعه داد و ۱۲فروردین همان سال تابلویی جلوی خانهاش نصب کرد و نوشت: «آرایشگاه صلواتی مردانه/ساعت ۵بعدازظهر الی ۹شب». تعمیر صلواتی ماشین اصلاح و تیزکردن صلواتی قیچی، قندشکن و چاقو هم به فهرست خدماتش اضافه شد. در مدت کمی مشتریهایی از مناطق همجوار و حتی شمالشهر هم پیدا کرد. شرطی هم برای مشتریها گذاشت؛ اصلاح سر و صورت، به شرط صلوات به روح شهدا بود.
فعالیتهای پارسا از پذیرایی روزانه ۲ تا ۳نفر شروع شد و اکنون به بیش از ۳۰نفر رسیده است. او که حتی یک روز هم در این آرایشگاه را نبسته و ۳۸سال در خدمت اهالی بوده است، میگوید: «این ۳۸سال را در کفه یک ترازو بگذارید و یک قطره از خون یک شهید را در کفه دیگر. مطمئن باشید کفهای که خون شهید در آن است، سنگینتر خواهد بود. همه ما به شهدا مدیونیم و آنها به گردن ما حق دارند. در آینده همین شهدا خواهند گفت ما رفتیم و جانمان را فدا کردیم، شما چه کردید؟ باید آن زمان جوابی برایشان داشته باشیم.»
مکث
انتشار دلنوشتهها در قالب شعر
در و دیوارهای خانه و آرایشگاه جوادیپارسا پر از عکسهای امام(ره)، مقام معظم رهبری و شهدایی همچون حاج قاسم سلیمانی است و روی آینهها اشعاری از خودش نصب کرده که حاوی نکات مفیدی ازجمله ارزش خدمت به دیگران است. همچنین اشعاری در این سالها سروده که در کتابهای «از استقبال تا بدرقه»، «گنج معنوی»، «شنگول و منگول»، «صد شاخه گل به رسم خوبان، تقدیم به مادران ایران»، «تقدیم به مادر عزیزم، صد شاخه گل به پات بریزم» و «تقدیم به مادر عزیزم، سر تا قدمت گل بریزم» منتشر کرده است.