ارتشی فیلمساز
اولینبار که یوسف کلاهدوز از فیلمهای ساتیا جیترای، کوروساوا و اُزو صحبت کرد و گفت شیفته سادگی فیلمهای اُزو در عین تکنیکی بودن سینمای او است،حسن - حسن جلایر، از دوستان کلاهدوز - با تعجب نگاهش کرد. با خودش گفت: «یک نظامی و سینما و ادبیات! چطور اینها در او جمع شده؟» و تعجبش بیشتر شد وقتی یوسف، کتابهایی درباره سینمای آمریکا به او داد و سفارش کرد «داستان توکیو»، «آخر تابستان» و «آخر بهار» اُزو را حتما ببیند.یوسف کلاهدوز ارتشی بود؛ عاشق ادبیات، سینما و تئاتر. اهل نماز بود، نهجالبلاغه و قرآن میخواند و خیلی چیزهای دیگر. آن زمانها جمع این چیزها با هم کمی عجیب بود. با این همه یوسف همه را داشت. هم پیش از انقلاب و هم بعد از انقلاب کارهای یوسف برای همه عجیب بود. یوسف کمی بعد از انقلاب، قائممقام سپاه شد. همزمان با پاسدار شدنش، با کارگردانهای سینما مثل بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی جلسه میگذاشت و راجع به سینما صحبت میکردند. جنگ هم که شروع شد، هم توی جبهه بود و هم به زندگی هنریاش میرسید. از طرف سپاه شده بود تهیهکننده فیلم «سفیر»، اولین فیلم تاریخی-مذهبی بعد از انقلاب. درست همان روزها بود که روزنامهها تیتر زدند «هواپیمای حامل فرماندهان نامجو، فلاحی، فکوری، کلاهدوز و جهانآرا نزدیک تهران سقوط کرد.» کلاهدوز به همراه چند فرمانده نظامیدیگرشهید شدند و بهخاطر این اتفاق 3روز در کشور عزایعمومی اعلام شد.