• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 30 آذر 1401
کد مطلب : 180722
+
-

تو دیگر بمان

کتاب
تو دیگر بمان

«تو دیگر بمان» داستان زندگی خدیجه براتی را روایت می‌کند. بانویی که همسر، دختر و خواهر شهید است. این کتاب با قلم شیوای زهرا کرباسی به رشته‌تحریر درآمده و در انتشارات شهید کاظمی چاپ شده است. کرباسی سعی کرده در کتابش حرف‌های خدیجه براتی را به بیانی سلیس و خودمانی بیان کند. از این‌رو می‌توان این مهم را امتیاز بارز کتاب «تو دیگر بمان» تلقی کرد. خدیجه براتی، در جنگ تحمیلی، پدر، برادر و همسر خود را از دست داده و حالا دلخوش است به بودن مجتبی پسرش. اما مجتبی با شروع حمله تکفیری‌ها به حرم آل‌الله عزمش را جزم کرده تا به سوریه برود. خدیجه دوری از او را نمی‌تواند تحمل کند و رفتن مجتبی را به مثابه زخمی می‌داند که تازه سر باز کرده است. او ابتدا با تصمیم مجتبی مخالفت می‌کند اما از آنجا که علاقه زیادی به پسرش دارد و نمی‌تواند ناراحتی‌اش را ببیند رضایت می‌دهد تا مجتبی راهی سوریه شود. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «چراغ را روشن کردم تا عکس حسین و آقا و احمد را روی دیوار ببینم. عکس‌شان را کنار دیوار ورودی آشپزخانه زده‌ام. شاید هم می‌خواستم آنها من را ببینند. دستم را به دیوار گرفتم و آمدم روبه‌روی‌شان نشستم. همه‌شان داشتند نگاهم می‌کردند. توی چشمانشان زل زدم و گفتم حالا وقتش بود؟ مگر من چقدر توان دارم. این همه داغ بس نبود؟ مگر قرار نبود از آن بالا هوایم را داشته باشید؟ اینطوری؟ اینطوری که به سر مجتبی بیندازید برود سوریه؟ یعنی همه‌‌چیز از نو شروع شود؟ دوباره تنها شوم؟ مگر این شانه‌ها چقدر تحمل دارند؟»

این خبر را به اشتراک بگذارید