از هزارویک شب پونک تا غذا برون فرحزاد
خاطرهبازی یلدایی با قدیمیهای سه روستای قدیمی غرب پایتخت
مریم باقرپور- روزنامهنگار
جمع شدن در خانه بزرگترها، خوردن آجیل، انار، هندوانه و تفال به حافظ در شب یلدا، رسم زیبایی است که از گذشتههای دور برای ما به یادگار مانده است اما اجداد و نیاکان ما برای بلندترین شب سال و در نهایت پیروزی روشنایی بر تاریکی، برنامههای خاص دیگری هم داشتند که بسیاری از ما از آنها بیاطلاعیم. سالها قبل، از طرشت، پونک و فرحزاد بهعنوان روستاهای شناختهشده نام برده میشد که هریک با توجه به قومیتهایی که در آن ساکن بودند برای بلندترین شب، برنامههای خاصی داشتند. برخی از برف، فالوده و بستنی درست میکردند و انار و خرمالوهای باغشان را بعد از چیدن، از سقف چوبی خانههایشان آویزان میکردند تا شب یلدا سالم بمانند و برخی دیگر غذای رسمی شب یلداشان فسنجان بوده و در این شب «لرزونک» و «مسکفک» میخوردند.
میوههایی برای یلدای پونکیها
یکی از دههای قدیمی تهران که مردمانش رسوم خاصی برای شب یلدا داشتند، ده پونک بود؛ جایی که البته این روزها جزوی از شهر تهران شده و آن را با نام محله پونک میشناسیم. «افتخار فداییابراهیمی» دختر آخرین کدخدای ده پونک که بیش از ۶دهه از عمرش را در این محله گذرانده درباره رسمهای شب یلدا در کوچههای خاکی و دیوارهای گلی پونک میگوید: «پدرم کدخدای ده بود، شب یلدا که میشد همه اهالی ده به خانه ما میآمدند و پدرم برایشان کتابهای قدیمی و قصههای هزارویکشب میخواند. پونکیها از ابتدای پاییز که رفتهرفته درختان انار و خرمالویشان به بار مینشست، میوههای باغشان را با شاخه میچیدند و میوههای سالمتر را با میخ به سقف چوبی خانههایشان میبستند تا آن را تا شب یلدا سالم نگهدارند. در این مدت هیچکس دست به میوهها نمیزد و وقتی شب یلدا از راه میرسید، بزرگترهای خانواده همه میوهها را پایین میآوردند و در طولانیترین شب سال دورهم مینشستند و تا صبح آنها را میخوردند.»
هر شب، شب یلدا بود
«شهربانو زمانی» بانوی ۷۶ساله یکی از قدیمیهای محله طرشت است که درباره سالهای دور این تکه از پایتخت به یاد میآورد: «در روزهای کودکی ما خبری از برق و تلویزیون و رادیو نبود تا شبها سرگرم شویم. برای همین در پاییز زمستان که شبها بلند بود، غروب که میشد شام میخوردیم و بعد چراغ نفتی دست میگرفتیم و برای شبنشینی به خانه یکی از اقوام میرفتیم. ۶ماه آخر سال برای ما حکم شب یلدا را داشت. شبنشینیهایمان هم مانند عیددیدنی، دید و بازدید بود. یعنی شبی به خانه یکی از اقوام میرفتیم و شبی دیگر آنها به خانه ما میآمدند تا بازدیدمان را پسبدهند و به اینترتیب کل پاییز و زمستان ما به این شکل سپری میشد.»
او که فرزند مرحوم حاج محمد زمانی، یکی از شناختهشدهترین و معتمدان محله طرشت است، درباره رسوم طرشت در شب یلدا اینطور توضیح میدهد: «آن زمان به جز میوههای باغهای خودمان در طرشت، میوه دیگری نداشتیم. پرتقال، سیب، موز و این چیزها نبود. برای همین با ازگیل، انار، خرمالو و هرچه در باغ داشتیم، از مهمانان شب یلدا پذیرایی میکردیم. از مدتها قبل هم هرچه هندوانه یا خربزه میخوردیم، تخمههای آنها را جمع میکردیم تا در شب چله آنها را تفت دهیم و تا صبح سرگرم شویم. نخودچی و کشمش و لرزونک هم یکی دیگر از خوراکیهای شب یلدا بود که فکر میکنم امروزیها به آن مسقطی میگویند.»
مسکفک و فسنجان در فرحزاد
علاوه بر اهالی محلههای طرشت و پونک، ساکنان ده فرحزاد در شمالغربی منطقه هم رسم جالبی برای بلندترین شب سال داشتند. «اسماعیل لآلی» میگوید: «یادم است پدران ما شب یلدا هیچچیز از بیرون نمیخریدند و هرچه روی کرسیها میگذاشتیم، همه از خودمان بود. آن زمان برف زیادی میبارید و خانمهای ده با برف، فالوده، بستنی و یخدربهشت درست میکردند. میوه هم روی درختها فراوان بود و شب یلدا، انار، توت و خرمالو میچیدیم. گردو و بادامهای درختان باغ را هم با آبلیمو و نمک تفت میدادیم و یک خوردنی خوشمزه برای شب یلدا درست میکردیم. ضمن اینکه یک خوراکی منحصربهفرد هم داشتیم که به آن «مسکفک» میگفتیم؛ با کوبیدن توت و گردو یک خمیر خوشمزه بهدست میآمد که آن را در قالب میریختیم و همان شیرینی شب یلدایمان میشد.»
«احمد فرحزادی» از دیگر شهروندان فرحزاد هم میگوید: «در ده فرحزاد گردو فراوان بود. به همین دلیل مانند بیشتر دههای دیگر شب یلدا فسنجان درست میکردیم. بعد همه اهالی در خانه بزرگتر ده جمع میشدند و هرکسی هرچه در خانه داشت با خودش میآورد. به اینترتیب بلندترین شب سال را کنار هم به صبح میرساندند.»
غذابرون در فرحزاد
در محله فرحزاد، از نیمقرن پیش خلخالیها هم ساکن شدهاند. «پرویز حمیدزاده» میگوید: «خلخالیها در شب یلدا رسم غذابرون دارند. یعنی همه افراد فامیل به خانه بزرگتر فامیل میروند و غذای خود را هم میبرند. البته در گذشتههای دور زمانی در خلخال، رسم بوده در شب یلدا اگر گوسفند یا گاوی تازه زایمان میکرد، شیر یا ماستش را هم به خانه بزرگتر فامیل میبردند و تا پاسی از شب غذاهای شب یلدا را دور هم میخوردند، میگفتند و میخندیدند.»
او چراغ گردسوز شب یلدا را به یاد میآورد. کرسی و خوردنیهای دور آن و... . از دیگرآداب شب یلدای خلخالیها رسم صلهارحام از سادات و روحانیان محل است. او میدهد: «در قدیم خلخالیها در محله فرحزاد، تمام زمستان را استراحت میکردند و از انبارها برای تهیه غذا استفاده میکردند. چون برف و باران مانع از رفتوآمد آنها میشد.»
یلدا و عروسخانمهای طرشتی
یلدایی بردن برای عروسخانمهای ده هم یکی دیگر از رسم و رسوم شب یلدا بود که اگرچه امروز هم این رسم اجرا میشود، اما تفاوت زیادی با آن روزها دارد. لآلی ادامه میدهد: «همه خوراکیهای یلدا و لباسهای مناسب فصل سرما را تزیین میکردند و در مجمع میگذاشتند، بعد آقاداماد و دوستانش طبقهای آماده را روی سرشان میگذاشتند و با ساز و آواز به در خانه عروسخانم میبردند تا اینگونه پیروزی روشنایی بر تاریکی را جشن بگیرند.»