مرگ ناصر ملکمطیعی پس از سالها دوری از سینما
«فرمان» از دست رفت
مسعود میر|خبرنگار:
خودش گفت هنوز همان لوطی سرچهارراه است. بغض کرد و برای سینمای ایران سرسلامتی فرستاد. حالا هم که خبر آمده نماد خاطرات کلاهمخملیهای سینما این گذشته را در «آتیه»، با مرگ تاختزده، باز هم او همان لوطی سرچهارراه است؛ سرپا و باوقار و مغرور.
ناصر ملکمطیعی در یک واریته بهاری در آسمان سینمای ایران رصد شد و حالا هم در یک واریته بهاری به خاموشترین ستاره این سینما بدل شده است. او بعد از یکی دو نقش کوتاه که بهواسطه ورزیدهبودن و ظاهر جذاب به پستش خورد در «ولگرد» مهدی رئیس فیروز درخشید و در «چهارراه حوادث» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان جای خود را در بازیگری باز کرد. او سالها در نقشهای مشابه بازی کرد. دهه40 که آغاز شد، نقش جوان اولهای سینما به فردین رسید. ناصر اما خیلی زود در هیبتی ظاهر شد که گویی کلاسیکترین و البته محبوبترین شمایل او بود. مردی با سینه ستبر، کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و البته دستمال هزاررنگ ابریشمی و کلاه مخملی بر سر که نترس بود و دل نازک، بزن بهادر و مهربان، درست شبیه داش فرمون «قیصر» که بیتردید از درخشانترین نقش فرعیهای سینمای ایران است.
حالا خبر روز این است که از ناصر ملکمطیعی در 88سالگی باید با عنوان مرحوم یاد کنیم. تصورش هم سخت است زانوزدن پیش کوه اندوه برای مردی که همیشه ایستاد. انقلاب که شد، بسیاری از مناسبات تغییر کرد، او دیگر نمیتوانست ستاره سینما باشد اما برخلاف بسیاری دیگر از همصنفیهایش یک لحظه هم به مهاجرت فکر نکرد چه رسد به اینکه حتی یک روز مهاجرت کند، او ماند. سینما به او آموخته بود که باید سختکوش باشد و چنین هم بود. بنگاه املاک راه انداخت و شیرینیفروش شد اما در تمام این سالها او ناصر ملکمطیعی ماند؛ مردی که حتی بعد ازسالها سکوت وقتی به تلویزیون دعوت شد تا شب یلدای مخاطبان را به درازای خاطرات نگفتهاش مهمان کند و در برنامه زنده تلویزیونی هم از دیده شدن محروم ماند باز هم ایستاد، لبخند زد و بغضش را فرو خورد.
او حالا بیجان در راهروهای بیمارستان روی تختی دراز کشیده است و سکانس مرگ را بازی میکند؛ حتی اگر بعد از بازی در حدود 100فیلم، سالیان دراز در سینما به قدر یک فیلم هم دیده نشده باشد.
وقتی چند سال پیش ملکمطیعی خیلی با احتیاط در چند صحنه از فیلم «نقش نگار» جلوی دوربین رفت، گفت: «من زنگ در خانه خانواده سینما را زدم. این فیلم به نوعی سلام و علیک من با اهالی سینماست.» حالا ناصر ملکمطیعی در جمع ما نیست، گوشهای ایستاده و شاید هم برای آنهایی که به سینما و تلویزیون راهش ندادند، ابرو بالا میاندازد.