پدیدارشناسی خشونت در ترافیک
محمد زینالیانارکی/ پژوهشگر فرهنگ عامه
رفتار ترافیکی بعضی از شهروندان، ما را هنگام رانندگی با مشکل مواجه میکند. اما ظاهرا این ایراد فقط نباید در دیگران دیده شود، حتی اگر خودمان هم گاهی چنین رفتاری داشته باشیم؛ یعنی ویراژ بدهیم و ملاحظه دیگران را نکنیم. خشونت در رانندگی را میتوان ناشی از روحیات ما دانست. برای از میان بردن این خشونت باید به فهم درستی از روحیات خود برسیم اما چگونه میتوان به چنین فهمی رسید؟ ما باید بهدنبال شناخت چه قوه یا نیرویی در رفتار ترافیکی خودمان باشیم؟ رفتار ترافیکی ما، اغلب برخاسته از تجربه زندگی ما هستند. اعمال ریز و درشتی که ما در طول زندگی خود انجام میدهیم ناشی از سیره یا ذهنیت تاریخی فردی و جمعیمان است. اما این سیره زندگی در ما چه اعمالی را برمیانگیزد؟ اینها همه ناشی از روحیه و تامل ما نسبت بهخود، پیرامون و نگرشمان به اعمالمان است. ما اغلب براساس درونیاتمان در ارتباط با محیط پیرامون رفتار میکنیم. این ارتباط با توجه به تجربیات ما در فضاهایی که در آنها حضورداشتهایم، شکل میگیرد و آنگاه آگاهی ما که متکی بر این سابقه است، کردارهای دمدستی ناشی از این آگاهی را میآفریند.
1- مشخص است که ما در ارتباط با دنیای پیرامون خود دچار مشکل هستیم. آنچه باعث میشود ما با محیط اطرافمان ارتباط برقرار کنیم از آگاهی جمعی ما نسبت به آن شکل میگیرد. اما ما به جای توجه عمیق و روشن به محیط خود و کسب آگاهی، مخزنی از انگارهها یا تصاویری تهنشینشده در ذهنمان داریم که در شکلگرفتن تجربههای جمعی امروزی ما دخالت میورزند. محیط پیرامون، در گذشته برای ما گشوده بود و مانند امروز تنگ و خطکشی شده نبود و آگاهی جمعی امروز، ذخیره گستردهای از آگاهی پیشینی دارد که حاصل زندگی در طبیعت و فارغ از این تنگناست که انسان معاصر ایرانی از محیط نامحدود پیشین به یاد دارد. در فضاهای نامحدود طبیعی در گذشته هیچ کرانهای برای محدودیت تحرک وجود نداشت. امروزه با وجود تغییراتی که در ابزارهای تردد ما بهوجود آمده قواعد تحرک در فضاهای نامحدود هنوز هم در مخیله ما باقی مانده است؛ از این رو، یکی از دلایل بیتوجهی به قواعد رانندگی و تصادفهای زیاد، تأخر آگاهی توجه به محدودیت فضا و فشاری است که این محدودیت بر اعمال و آگاهی انسان وارد میکند. اغلب در فضای میان ماشینها خفه میشویم و تحمل دقیقههای طولانی ایستادن پشت چراغقرمز را نداریم، گاه هیجان جامانده از آگاهی پیشین زندگی در گستره طبیعت، ما را از جا میکند؛ مرکبهای خوشدستمان شتاب میگیرد و در تنگنای مکان، بر خود یا دیگران میخروشیم.
2- یکی از این اتفاقات، غایتِ شناختی است که ما نسبت به پیرامون خود پیدا میکنیم؛ آن چیزی که ما را با اشیای پیرامون ارتباط میدهد. تا ادراکی روشن از محیط پیرامون خود پیدا کنیم، خردورزی عمیق در زمان کم یا تجربههای شکننده در زمانی بلند صرف خواهد شد. بیشتر ما، اطرافیان خود را بهصورت اشیای صُلب میفهمیم و هیچ قدرتی در فهم انسانهای دیگر بهعنوان اشیای جاندار، مُدرِک و دارای احساس نداریم. در واقع علت اصلی رعایت نکردن حقوق دیگران یا اولویت ندادن به دیگران و عصبانیبودن از شتاب آنها این است که ما برایشان حقی انسانی قائل نیستیم. این مسئله ناشی از فهم نادرستمان نسبت به دیگران به مثابه شیء(خودرو) یا انسان است. در واقع به دلیل این فهم نادرست است که ما حقوق عابران را رعایت نمیکنیم. خط عابر، برای این است که ما سرعت خود را کنترل کنیم. اما گاه میبینیم برخی افراد، با بیتوجه به آن ویراژ میدهند. در کوچهها چنان سریع میرانند که این معابر نسبت به چند دهه قبل، مکانمندی خود را برای بازی کودکان از دست دادهاند و حتی برای تردد بزرگسالان هم امن نیستند. خودروهای پرشتاب جدید به کل ما را با فضای انسانی پیرامونمان بیگانه کردهاند. شاید برخی فکر کنند که رانندگی در میان اشیائی انسانی، تفاوتی با بازیهای رایانهای نداشته باشد.
3- بیشتر ما هنگام غذاخوردن هم اسراف میکنیم. این شاید ناشی از این است که ما روحیه قهرمانی خاصی از کهن الگوهای طبیعت برمیگیریم. گاه بسیاری از ما، خود را با موجودات قدرتمندی همزاد دانسته، تصور خود از تمرکز بر موضوع را مانند آنها میدانیم. بسیاری از ما خود را مانند پلنگ یا گرگی شجاع میدانیم اما چه میشود که این روحیات هنگامی که سر سفره هستیم یا رانندگی میکنیم ما را همچون قهرمان شکاری اغفال میکنند؟ شجاعت گستاخانهای که در گذشته در کوه و دشت در برابر طبیعت داشتیم، در زندگی امروز و در مسیرهای رانندگی امروزی بهشدت ویرانگر است. بسیاری از ما در خیابانها لایی میکشیم، به دیگران راه نمیدهیم، مسیر دیگران را مسدود میکنیم، دور میدانها با سرعت دور میزنیم و دیگران را پشت سر میگذاریم، شجاعت خود را در سبقتهای ناگهانی نشان میدهیم و از دیگران راه میگیریم. انگار هنوز بسیاری از ما متوجه نیستیم که خیابانها عرصه نمایش شجاعت نیستند. رانندگی بیش از شجاعت و قدرتنمایی، نیازمند روحیه نظمپذیری و حفظ احترام است. هنوز نمیدانیم دیگران اشیا نیستند و ما در بازی آتاری قدرتنمایی نمیکنیم. مسیرهای خالی، موقعیت شکار نیستند و ما شکارچی سبقتهای اعجابانگیز نیستیم. رانندگی، در فضای صنعتی و اسکلتی شهر انجام میگیرد و محدود و در تنگناست. اگرچه مسیرهای تردد باید روزبهروز متناسب با تعدادخودروها وسیعتر شوند، واقعیت این است که ما در فضای دستساخته و محدودی زندگی میکنیم و ترددمان نیز از این قاعده مستثنا نیست.
ما میان انسانها زندگی میکنیم و به جای تردد توأم با ابهام و شکارگری، رعایت احترامی که هنگام ورود و خروج از درها به یکدیگر میگذاریم در خیابانها هم ممکن است. درست است انسانها در داخل ماشینها به وضوح دیده نمیشوند اما خودروها اگرچه شیء هستند حامل اشیا نیستند؛ حامل همان کسانی هستند که سرسفره و هنگام ورود و خروج با آنها تعارف میکنیم.فرار سریع با اتومبیل از تنگنای یک خیابان ما را به قهرمان تبدیل نخواهد کرد. شهر یک محیط طبیعی نیست و ما یک قهرمان جنجالی نیستیم، ما با تامل و تعمق در قواعد زندگی میتوانیم شهری امن برای خود بسازیم. ما میتوانیم حیات انسانی را در فضای مصنوع تعمیق ببخشیم و نگذاریم این مواجهه مالیخولیایی با محیط، موجب مرگومیرمان شود.