تغییر محور راهبرد مهار ایران با آشوب داخلی
مصطفی قربانی؛ کارشناس مسائل سیاسی
واقعیت آن است که منشأ اصلی آشوبهای اخیر در ایران را بایستی در بنبست نظام سلطه برای مهار جمهوری اسلامی ایران دانست. دلایل این امر عبارتند از:
1-دستیابی جمهوری اسلامی به تواناییهای راهبردی مانند داشتن قدرت راهبردی در حوزه پدافندی، پهپادی و موشکی و همچنین سایبری. جالب آنکه در سند امنیت ملی آمریکا از ایران بهعنوان یکی از تهدیدهای اصلی و اولویتدار برای ایالات متحده نام برده شده است؛ زیرا ایران با دستیابی به تواناییهای راهبردی، قادر به چالشکشیدن برتری آمریکاست. در همین زمینه، چندی پیش فرمانده سنتکام اعلام کرد که برای نخستینبار بعد از جنگ جهانی دوم، ایران برتری هوایی ما در سطح منطقه را به چالش کشیده است.
2-به نتیجه نرسیدن مذاکرات احیای برجام: جمهوری اسلامی در مذاکرات احیای برجام درصدد دستیابی به توافقی است که خللهای توافق سابق را نداشته باشد، بهگونهای که ضمن رفع تحریمهای ضدایرانی، این اطمینان برای ایران ایجاد شود که طرف مقابل از توافق جدید خارج نخواهد شد. طرف مقابل با این خواسته ایران مخالف است و درصدد است تا توافقی را به ایران تحمیل کند که حاوی این دو ویژگی نباشد تا هر وقت خواست از آن خارج شود و هیچ تضمینی هم بابت رفع مؤثر تحریمها به ایران ندهد. نکته مهم درباره احیای برجام، همانند برجام، آن است که نوع نگاه طرف مقابل به احیای برجام، مبتنی بر ملاحظات سیاسی و امنیتی آنهاست؛ بدینترتیب که آنها درصدد هستند تا با انعقاد توافق با ایران و ندادن تعهد و تضمین، ضمن قراردادن ایران زیر نظامهای شدید نظارتی، اجرای توافق جدید را منوط به پذیرش ایران برای ورود به مذاکرات دفاعی و منطقهای کنند؛ یعنی هراسی که در بالا به آن اشاره شد را میخواهند از طریق توافق برای خود مرتفع کنند. در این میان جمهوری اسلامی ایران با اتکا به تجربه برجام و متکی به رویکرد تحولی دولت سیزدهم مبتنی بر معطل نگذاشتن کشور برای برجام و گشایشهای خارجی، مصمم است تا مانع از تکرار خسارت محضی شود که در گذشته ماهیت آن روشن شده است.
3-خلع سلاح غرب با توجه به رویکرد تحولی دولت سیزدهم: توجه به این نکته بسیار مهم است که دولت سیزدهم با فعالسازی گزینههای جایگزین برجام در روابط خارجی که پیش از این به آنها اشاره کردهایم و همچنین دقت در اتکا به ظرفیتهای داخلی و تقویت حیات تولید در کشور درصدد است تا برگهای بازیگری غرب درمقابل جمهوری اسلامی ایران را بیاعتبار کند.
قابل ذکر است که غرب 2 برگ بازیگری در مقابل ایران دارد که عبارتند از تحریم و سیاستهای نگاه به بیرون برای حل مشکلات کشور که این دو، وابستگی متقابل به همدیگر دارند. هماکنون دولت سیزدهم با حاضر نشدن به تکرار مدل برجام و درعینحال، فعالسازی گزینههای بدیل آن و همچنین اتخاذ رویکرد تحولی در داخل برای افزایش درآمدهای دولت، برگهای مذکور را بیاعتبار کردهاست.
در واقع، کنترل یا مهار ایران از سوی غرب منوط به حضور 4عنصر همزمان است:
1- ضعف ایران در حوزههای راهبردی، بهویژه حوزه تواناییهای راهبردی دفاعی
2- تحریم و توافق (برجام)
3- نخبگان معتقد به نگاه به بیرون برای حل مشکلات کشور
4- یکجانبهگرایی غربمحور در روابط و سیاستخارجی
با توجه به آنچه در بالا گفته شد، بهنظر میرسد غرب درحال از دستدادن تمامی این عوامل در قبال ایران است؛ بنابراین آنها برای تحقق هدف کنترل ایران، بر دینامیسمها و فضای تحولات داخلی ایران متمرکز هستند؛ بدینترتیب که با به صحنه آوردن بخشی از بدنه اجتماعی غربگرا در ایران با حمایت نخبگان غربگرا (ضدانقلاب) و وانمود کردن اینکه اینها اکثریت جامعه ایران را تشکیل میدهند، جمهوری اسلامی را دچار اشتباه محاسباتی کنند تا بتوانند او را کنترل کرده و در بسته سیاسی و امنیتی خود مدیریت کنند.
در واقع، آنها با ایجاد آشوب در داخل کشور درصدد هستند تا به جمهوری اسلامی القا کنند که اگر در مقابل آنها بخواهد بازیگری «قدرتمندانه و مستقل» داشته باشد و حاضر به تسلیم در برابر آنها نشود، باید با آشوبهای داخل دستوپنجه نرم کند؛ آشوبهایی که حتی بهراحتی وارد فاز اقدامات مسلحانه و تروریستی نیز میشود.