• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 17 آبان 1401
کد مطلب : 176351
+
-

مسافران این قطار عادی نبودند!

درطول 8سال دفاع‌مقدس، امدادگران هلال‌احمر با واگن‌هایی مجهز به تجهیزات پزشکی انتقال مجروحان جنگی به مناطق امن را برعهده داشتند

گزارش
مسافران این قطار عادی نبودند!

شهره کیانوش‌راد _ روزنامه‌نگار

قطار سفید رنگ که به نزدیکی مناطق مسکونی می‌رسید، مردم خود را به کنار ریل می‌رساندند و ‌با احترام تا حرکت آخرین واگن می‌ماندند و برای مسافران مجروح دست تکان می‌دادند. این تنها قطاری بود که صدای بوق و حرکتش هیچ‌گاه مورد خشم یا بازی کودکانه قرار نگرفت و سنگی به طرفش پرتاب نشد. همه می‌دانستند که مسافران این قطار، عادی نیستند. مسافرانش، رزمندگانی بودند که برای امنیت مردم، از جان شیرین و عزیزانشان گذشتند. قطار بیمارستانی، قطار زندگی بود که از سمت جبهه و مناطق جنگی به سمت تهران و شهرهای دیگر حرکت می‌کرد تا مجروحان را به مراکز درمانی منتقل کند. امدادگران جمعیت هلال احمر هنوز هم خاطره همدردی کارکنان راه‌آهن و هدیه‌ها و خوراکی‌های مردم در ایستگاه‌های بین راهی را به یاد دارند. داستان این قطار بیمارستانی، مسافران مجروح، امدادگران جمعیت هلال‌احمر و همکاری کارکنان ایستگاه‌های راه‌آهن برای تسریع در حرکت قطار، از وقایع مغفول مانده 8سال دفاع‌مقدس است. چند تن از امدادگران قدیمی، درگفت‌وگو با همشهری ماجرای حمل مجروحان جنگی با این قطار بیمارستانی را برایمان روایت کرده‌اند.

هلی‌کوپتر و هواپیما سریع‌ترین وسیله برای انتقال رزمندگان مجروحان به مراکز درمانی بود اما در شرایطی که آسمان ایران در اکثر شهرها به‌دلیل تهاجم حملات دشمن، امن نبود، قطار وسیله مناسبی به‌شمار می‌رفت. از ابتدای جنگ تحمیلی، 5یا به‌گفته برخی 6واگن بیمارستانی در اختیار جمعیت هلال‌احمر بود. امدادگران به‌وسیله واگن‌های سفید رنگ با آرم جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران، وظیفه حمل مجروحان را برعهده داشتند.منوچهرعبدخداوندی، از اواخر سال 1361مجروحان جنگی را در این قطار بیمارستانی همراهی می‌کرده‌است. او از امدادگران هلال‌احمر بوده و مسئولیت هماهنگی قطار بیمارستانی را برعهده‌ داشته‌است. به‌گفته عبدخداوندی، موضوع خرید واگن‌های بیمارستانی به قبل از انقلاب اسلامی برمی‌گردد؛ زمانی که شرکت راه‌آهن ایران تصمیم داشت چند واگن بیمارستانی را به قطارها متصل کند: «واگن‌ها ساخت کشور اتریش بود و هرکدام 20تخت داشت. قطار مجهز به اتاق داروخانه، اتاق پرستار، اتاق پزشک بود و بخشی هم به‌عنوان اتاق عمل داشت. قرار بود به انتهای قطارهای مسافربری که مسیرهای طولانی را طی می‌کنند مانند بندرعباس، کرمان، مشهد و... متصل شود تا هنگام حوادث احتمالی و برای مداوای بیماران یا زایمان حین سفر استفاده شود.یکی دو مورد هم ماموریت انجام شده بود، اما با پیروزی انقلاب این قطارها به آشیانه برده شد.»
با شروع جنگ تحمیلی برخی از این واگن‌ها برای حمل مجروحان استفاده شد، اما با ادامه‌دار شدن جنگ و اهمیت انتقال مجروحان به‌خصوص در زمان عملیات، جمعیت هلال‌احمر در قطارهایی که به قطارهای بیمارستانی شهرت یافت، ورود پیدا کرد. عبدخداوندی در ادامه می‌گوید: «پیش از آن، گاهی مجروحان با قطارهای مسافربری جا‌به‌جا می‌شدند اما صلاح بر این بود که حمل مجروحان با قطاری که آرم جمعیت هلال‌احمر را داشته باشد انجام شود تا ایمنی مجروحان در مقابل حملات هوایی دشمن تأمین شود؛ تصمیمی عاقلانه و درست که موجب شد با قطار به‌صورت تخصصی انتقال مجروحان انجام شود.قطار از 6واگن بیمارستانی، یک واگن رستوران و 6واگن اکسپرس خواب و 4تخته تشکیل شده بود. مجروحانی که توانایی حرکت داشتند در واگن‌های مسافربری و مجروحانی که با برانکاد حمل می‌شدند در 6واگن بیمارستانی استقرار می‌یافتند. در انتهای قطار هم یک واگن توشه برای انبار مواد غذایی، پتو، دارو  و لوازم پزشکی اختصاص داده‌شده بود. در واگن‌های مسافری که از نوع قطارهای اکسپرس خواب بودند، حدود۲۰۰ مجروح جا می‌گرفت. به محض اینکه مجروحان را همراه پرونده‌هایشان در ایستگاه راه‌آهن تحویل می‌گرفتیم و سوار قطار می‌شدند، کارهای درمانی را برای آنها شروع می‌کردیم.»

همکاری راه‌آهن برای حرکت قطار بیمارستانی
در زمان جنگ، مسیر قطار مثل الان، ۲ ریله نبود ولی با هماهنگی‌هایی که شرکت راه‌آهن انجام می‌داد هیچ وقت قطار بیمارستانی در ایستگاه‌ها منتظر خالی ماندن ریل نمی‌شد و همیشه اولویت با حرکت قطار بیمارستانی بود. نقش کارکنان در اینگونه ماموریت‌ها بسیار پررنگ است. به‌عنوان مثال گاه در عملیات‌ها مأموران با انتقال وسیع روزانه ۳ یا ۴ قطار که هر کدام حامل ۳۰۰ تا ۴۰۰ مجروح بود، مواجه می‌شدند. ازخودگذشتگی و خستگی‌ناپذیری، شرط اول فعالیت هر کدام از کارکنان راه‌آهن بود.خودش دراین‌باره می‌گوید: «وقتی مجروحان سوار قطار می‌شدند از طریق تلفن‌گرام، ساعت حرکت، تعداد مجروحان، نوع و مشخصات جراحت‌ها به ستاد تخلیه مجروحان اعلام می‌شد. به‌عنوان مثال قطاری که حرکت می‌کرد، ستادمطلع بود که 250یا 370مجروح دارد و با بیمارستان‌های مسیر هماهنگ می‌شد که مثلا بیمارستان شهر ازنا، 20مجروح ارتوپدی را می‌تواند پذیرش کند. این قطار از امیدیه، اهواز یا اندیمشک حرکت می‌کرد و بسته به تعداد مجروحان و ظرفیت بیمارستان‌های شهرهای ایران، مجروحان را به بیمارستان‌های شهرهای مختلف مثل اراک، قم، تهران، ساری، نکا و گرگان، تبریز، مشهد و... منتقل می‌کرد. در هر شهر و هر ایستگاه تیمی مجهز با پزشک و آمبولانس مستقر بود تا تعدادی از مجرحان را تحویل بگیرند. گاهی 33ساعت در ماموریت بودیم تا بتوانیم مجروحان را به بیمارستان‌های شهرها برسانیم. گاهی هم‌ چون مجروح بدحال داشتیم فقط تا اراک می‌رفتیم و همانجا مجروحان را تحویل می‌دادیم. هر وقت اعلام می‌شد قطار باید به سمت مناطق جنگی حرکت کند، یعنی عملیاتی پیش‌روست، اما گاهی هم عملیاتی نبود و قطار حرکت می‌کرد تا دشمن نتواند حدس بزند چه اتفاقی قرار است بیفتد. اوج فعالیت این قطار بیمارستانی مربوط به زمانی است که هواپیمای غیرنظامی حامل شهید آیت‌الله محلاتی و تعدادی از نمایندگان مجلس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و برای مدتی مجروحان اورژانسی را با قطار منتقل کردند. گاهی آنقدر مجروح زیاد بود که در راهروها هم تشک‌های بادی می‌گذاشتیم تا مجروحان روی آن بخوابند، گاهی در تخت‌ها دو نفر را کنار هم می‌خواباندیم و گاهی هم از فضای اتاق عمل استفاده می‌کردیم. هنگام سوار شدن یا تخلیه مجروحان در ایستگاه‌ها همه کمک می‌کردند؛ از امدادگران و کادر درمانی گرفته تا مأموران و کادر ایستگاه‌های راه‌آهن با همدلی کنار همدیگر بودند.»

از حمل اسرای عراقی و مجروحان شیمیایی 
قطار مسیر طولانی را طی می‌کرد و از شهرهای بسیاری می‌گذشت. شهریار مزیدآبادی که اکنون مدرس امدادونجات است با مرور خاطراتش از آن روزها می‌گوید: «قطار بیمارستانی نخستین بار و بعد از محاصره آبادان و خرمشهر، در مسیر تهران تا ماهشهر پیش رفت تا بتواند از پشت شهر آبادان، مجروحانی که از منطقه جنگی می‌آورند را سوار کند و به شهرهایی که تخت‌های بیمارستانی خالی داشت برساند. در برخی شرایط ماموریت‌ها خیلی زیاد می‌شد و گاهی هم در ایستگاه در حالت آماده‌باش منتظر بودیم.» او از 2ماموریت به‌یادماندنی و سخت یاد می‌کند و می‌گوید: «در عملیات والفجر 8در بهمن و اسفند 64و تا اوایل سال 65، بعد از حمله سنگین دشمن به منطقه فاو، تعداد زیادی مجروح جابه‌جا کردیم. همه مجروحان اسیر عراقی را اختصاصا با یک قطار بیمارستانی منتقل کردیم. هم باید مراقب رفتارهای آنها بودیم و هم خدمات درمانی را در اختیارشان قرار می‌دادیم. ماموریت دیگر مربوط بود به عملیاتی که رژیم بعث عراق، از بمب‌های شیمیایی استفاده کرده بود. تعداد بی‌شماری مجروح شیمیایی که هر کدام تاول‌های زیادی در بدن داشتند را با قطار بیمارستانی منتقل کردیم. از زمانی که نخستین دسته از مجروحانی که از فاو آورده بودند و شیمیایی شده بودند را از اهواز سوارکردیم، خیلی وضعیت جسمی بدی نداشتند. برخی آبریزش بینی و چشم و کمی سرفه داشتند، اما چند ایستگاه که از اهواز دور شدیم، تمام بدنشان تاول زد و دچار تهوع و استفراغ شدند. ماموریت‌مان در این قطار خیلی سخت گذشت. 17ساعت در مسیر بودیم و یکی یکی حال مجروحان بدتر می‌شد. تعداد امدادگرها زیاد نبود و حجم مجروح بالا بود. اولویت مجروحان شیمیایی، انتقال از مسیر هوایی است، اما در شرایط امن نبودن آسمان، مجبور به انتقال با قطار بودیم. برخی مجروحان بدحال را در ایستگاه‌های بین راه پیاده کردیم تا سریع‌تر به بیمارستان منتقل شوند. وضع‌شان خوب نبود.رگ‌ها در اثر تاول، نازک شده بودند، آب بدنشان داشت تخلیه می‌شد و رگ پوست‌شان را پیدا نمی‌کردیم و نمی‌توانستیم به آنها سرم وصل کنیم. آن شب بدترین مأموریت من بود.»
منوچهر عبدخداوندی هم که در قطار حمل مجروحان عراقی بوده می‌گوید:«تعدادی زیادی از سربازان عراقی به‌شدت مجروح شده بودند و چون لشکر آنها به پشت خط منتقل‌شان نکرده بود؛ بیش از یک شبانه‌روز رها شده بودند تا با پیشروی نیروهای ایرانی، به اسارت درآمدند. وقتی تحویل قطار ما شدند، زخم‌هایشان عفونت کرده بود و در طول مسیر به سمت تهران، بوی خون و تعفن در واگن‌ها، آزاردهنده بود.خوشبختانه در آن سفر آنها را بدون حتی یک نفر فوتی تحویل مراکز درمان نظامی در تهران دادیم.»

عیادت رزمندگان از پشت شیشه قطار 
شهریار مزیدآبادی نیز مانند بسیاری از امدادگران و مسافران این قطار بیمارستانی خاطراتی از استقبال مردم از این قطار بیمارستانی دارد: «آن زمان شیشه قطارهای مسافربری در اثر برخورد سنگ در مناطق مسکونی شکسته می‌شد، اما به جرأت می‌توانم بگویم به قطار بیمارستانی هلال‌احمر هیچ‌کس سنگ نزد. در روزهایی که مارش نظامی زده می‌شد و مردم می‌دانستند عملیاتی بوده و قطار حتما از این مسیر رد می‌شود، به ایستگاه‌های قطار می‌آمدند تا به نوعی از مجروحان عیادت کنند. در ایستگاه‌ها خیلی توقف نداشتیم و پیاده شدن مجروحان ممکن نبود به همین دلیل کارمندان راه آهن پشت شیشه واگن‌ها می‌آمدند و برای ما و مجروحان دست تکان می‌دادند.» 
مزیدآبادی، در ادامه از مغفول ماندن این بخش از خاطرات جنگی دلگیر بوده و امیدوار است توجه مسئولان به اهمیت و حفظ این قطار بیمارستانی جلب شود: «متأسفانه خیلی دیر به سرگذشت پرافتخار این قطار می‌پردازیم؛ قطاری که هزاران مجروح را جابه‌جا کرد. سرنوشت این قطار غم‌انگیز است. راه‌آهن و هلال‌احمر هر دو در حرکت و انتقال مجروحان نقش داشتند. بعد از 34سال و درحالی‌که بسیاری از واگن‌های قطار از بین رفته است، گفتن از این قطار کمی دیر است. ما همیشه امید داشتیم که این قطار دست نخورده مانده و سالم است. زیرا سرمایه ملی ما به شمار می‌رود.ما دانش و تجربه‌ای در طول جنگ به‌دست آوردیم که می‌توانیم از این دانش در مواقع بحران و با ساخت قطار بیمارستانی با تولید ایران استفاده کنیم. هنوز هم امیدواریم که تنها واگن باقی‌مانده این قطار، به‌عنوان یادگاری از روزهای حماسه و افتخار کشورمان حفظ شود.»


آیا قطاربیمارستانی به موزه می‌رود؟
قطار بیمارستانی، بخشی از تاریخ دفاع‌مقدس به‌شمار می‌آید و می‌توانست به‌عنوان یادگاری از آن دوران و برای روایت بخشی از روزهای دفاع‌مقدس حفظ شود، اما تا سال گذشته رد پای این قطار فقط در خاطرات امدادگران جمعیت هلال‌احمر، کارکنان راه‌آهن و برخی مجروحان جنگی به یادگار مانده بود. هیچ‌کدام از امدادگران از سرنوشت قطار و واگن‌های آن خبر نداشت. تا اینکه سال 1400در هفته دفاع‌مقدس، یک خبرنگار از بین خاطرات امدادگران با ماجرای قطار بیمارستانی آشنا و همان موقع درصدد می‌شود تا این قطار را پیدا کند.رضا واعظی‌زاده، خبرنگار جمعیت هلال‌احمر می‌گوید: «بعد از صحبت با برخی امدادگران متوجه اهمیت این قطار شدم. برای پیدا کردن این قطار سراغ یکی از مسئولان ریلی شرکت راه‌آهن رفتم و از او خواستم کمک کند تا قطار را پیدا کنم. می‌دانستم آرم هلال احمر روی سقف واگن‌ها بوده. چند روز طول کشید تا با همکاری بسیج راه‌آهن اسلامشهر توانستم تنها واگن باقی‌مانده از قطار بیمارستانی را پیدا کنم و روز بعدش امدادگران هلال احمر را به این قطار بردم؛ خاطره‌ای که بسیار شیرین و در عین حال تلخ بود. دیدن قطاری که در حال از بین رفتن بود تأسف‌برانگیز بود. پیشنهاد داده‌ایم این واگن یا به محوطه موزه هلال‌احمر یا به موزه دفاع‌مقدس منتقل شود و امدادگران باقی‌مانده از قطار بیمارستانی با حضور در موزه، خاطرات و تاریخچه این قطار را برای بازدیدکنندگان روایت کنند. پیشنهاد دیگر این بوده که این قطار را در پروژه ثبت جهانی راه‌آهن ایران قرار بدهند. نامه‌نگاری‌ها با وزارت راه انجام شده و امیدوارم با همت و همکاری مسئولان تنها قطار باقی‌مانده بیمارستانی حفظ شود.»

مکث
نقش بی‌بدیل شرکت راه‌آهن در سال‌های دفاع‌مقدس

کارکنان شرکت راه‌آهن جمهوری اسلامی ایران با شروع جنگ تحمیلی، نقشی بی‌بدیل و البته مهم و حیاتی را در دفاع‌مقدس ایفا کردند. جنگ تحمیلی که آغاز شد، بیشترین ظرفیت خطوط راه‌آهن به جابه‌جایی تجهیزات نظامی و حمل‌ونقل رزمندگان اختصاص یافت، حتی راه‌آهن وظیفه حمل‌ونقل مواد سوختی و دیگر کالا‌های مورد نیاز جنگ را برعهده گرفت. از سوی دیگر در مناطق غیرجنگی نیز امر توسعه و بهبود شبکه ریلی راه‌آهن صورت می‌پذیرفت. در کتاب «حماسه جاوید» که از سوی روابط عمومی راه‌آهن تهیه و تدوین شده، به نقش راه‌آهن جمهوری اسلامی در 8سال دفاع‌مقدس پرداخته شده است. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید