فیلسوف رماننویس
عکساش بیشتر آدم را یاد هنرپیشهها میاندازد، چیزی تو مایههای همفری بوگارت؛ بهخصوص با آن بارانی و آن سیگاری که در بیشتر عکسها گوشه لبش چسبیده. با این حال هنرپیشه نیست و مثل خیلی از روشنفکران فرانسوی چند دهه پیش، جماعتی را بر سر اینکه کارش چیست، سرکار گذاشته. اگر بین 2گزینه رماننویس فیلسوف و فیلسوف رماننویس بخواهیم عنوانی برای آلبر کامو انتخاب کنیم، گزینه دوم مناسبتر است. البته فلسفهاش هم از آنهایی نبود که در فضای کتابخانهها و آکادمیها بچرخد، او درست نمونهای از فیلسوفانی بود که عمل میکنند و خیلی وقتها هم موی دماغ سیاستمدارها میشوند؛ البته بدون اینکه دستهایشان آلوده به سیاست شود.
این روشنفکر فرانسوی- الجزایری همه کاره مثل خیلی از بزرگان در کودکی زندگی فقیرانهای داشت. فقر، احترام به رنج و همدردی با بیچارگان را به او یاد داد. خودش گفته که آفتاب الجزیره و فقر محله بلکور چه مفهومی برایش داشت: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همهچیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همهچیز نیست.» بزرگتر که شد فوتبال را انتخاب کرد و در سال۱۹۲۹ بهعنوان دروازهبان، به تیم جوانان دانشگاه ریسینگ الجزیره (RUA) پیوست. اما بیماری سل باعث شد دور فوتبال را خط بکشد و چسبید به درس. لیسانس فلسفه را در سال۱۹۳۵ گرفت در ماه مه سال۱۹۳۶ پایاننامه خود را درباره فلوطین ارائه داد. سال۱۹۳۵ در جنبش ضدفاشیستی آمستردام پلهیل (که هانری باربوس و رومن رولان آن را بنیان گذاشته بودند) شروع به مبارزه کرد. سال۱۹۳۸ بود که در روزنامه تازه تأسیس جبهه خلق الجزایر، آلژه ریپوبلیکن که پاسکال پیا آن را اداره میکرد، خبرنگار شد. تعداد بسیاری از این مقالههایش در کتاب در گذر روزها، رویدادنگاری الجزایر به چاپ رسیده است. او تمام مقالههای خود را بهصورت اول شخص مینوشت که تا آن زمان در شیوه گزارشگری فرانسوی متداول نبود. سال۱۹۴۲ کامو، رمان بیگانه و مجموعه مقالات فلسفی خود را با عنوان افسانه سیزیف منتشر کرد. نمایشنامه کالیگولا را هم در سال۱۹۴۳ به چاپ رسانید. رمان طاعون نیز در سال۱۹۴۷ به چاپ رسید که در زمان خود پرفروشترین کتاب فرانسه شد.
درنهایت کامو در بعدازظهر چهارم ژانویه۱۹۶۰ و در سن ۴۷سالگی بر اثر سانحه تصادف در نزدیکی سن، در شهر ویلبلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیت قطار استفاده نشده پیدا شد، او ابتدا قرار بود با قطار و به همراه همسر و فرزندانش به سفر برود، ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. راننده اتومبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو، نیز در این حادثه کشته شدند.