گزارش میدانی همشهری از کارگاهی که محصولات آن را نیروهای بهزیستی تولید میکنند
دستهای توانمند «کمتوانها»
مائده امینی/ خبرنگار
علیاصغر آنقدر گرم کارش شده که باید او را چند باری صدا بزنی تا از راهروهای انبار کاغذ و مقوا بیرون بیاید. پسری ریزنقش با عینک تهاستکانی که صاحب کارگاه میگوید کمبیناست اما خودش میدود سمت وسایلش تا کارت شناسایی زردرنگی را نشانم دهد که ثابت میکند علیاصغر معلول ذهنی است. سن و سالش را 10سالی اشتباه میگوید اما میگویند کارش در کارگاه بینقص است. او در امور انبارداری کمک میکند و با همان زبان شیرین خودش میگوید که پیش از این برای پیدا کردن کار، سختیهای زیادی کشیده است. از 215نفری که به واسطه تأسیس این کارگاه صاحب شغل شدهاند، 43نفر «کمتوان»اند. مشکل بیشتر آنها شنوایی است اما نقصهای حرکتی و... هم در بین آنها دیده میشود. کارگاه خانمها، چسبیده به یکی از واحدهای بهزیستی است. در این واحد 21نفر مشغول به کارند که 8نفر از آنها در چارچوب مفاهیم کاغذی، کمتوان نام میگیرند، اما امامی، مشاور مجموعه، آنها را از توانمندترین ِ نیروها میداند که فارغ از تبعیضهای جنسیتی با قدرت بهکار خود ادامه میدهند. البته تعدادی از زنان این کارگاه هم بیسرپرست یا بد سرپرستاند که بهزیستی آنها را به مدیریت مجموعه معرفی کرده است. اینجا تولیدی «آرایه و جعبه جواهر تهران» است. یک بنگاه اقتصادی با 3کارگاه اصلی در جنوبیترین نقطه تهران؛ شهرری. وارد کارگاه اول که میشویم، بوی چسب و کاغذ در راهروهای پر سر و صدای آن میپیچد. 65نفر از پرسنل در این کارگاه مشغول به کارند که بیشتر آنها ناشنوا یا کمشنوا هستند. سرپرست کارگاه نجاری و نقاشی به همشهری میگوید: شاید برقراری ارتباط اولیه با برخی از ناشنوایان یا کمتوانهای ذهنی کمی سخت باشد، اما میتوانم به جرأت بگویم این نیروها خیلی وقتها بهتر و سریعتر از نیروهای عادی ما کار میکنند. حقوقهای پرسنل بین یک میلیون و 114هزار تا 2میلیون و 500هزار تومان نوسان دارد که به اضافه تولید کارگران وابسته است. مدیران این کارگاهها میگویند خیلی وقتها بیشترین حقوق را کمتوانهایی میگیرند که پیش از این شاید در بازار کار جامعه ما جایی نداشتهاند.
35سال سن و یک فرزند سالم دارم
مقواها را میبرد و چسب میزند؛ تمیز و با دقت. ارتباط برقرار کردن با محمد برای من سختتر از آن است که انتظارش را داشتم. مسئول کارگاه پرسشهای مرا با اشاره دست و هجی کردن حروف از محمد میپرسد و او هم به سختی منظور خود را به ما میرساند. محمد، پدر یک فرزند سالم است و ماه پیش، یک میلیون و 500 هزار تومان حقوق گرفته است. با حرکت دستها و لبهایش میگوید که برایش فرقی نمیکند کجا کار کند اما اینجا را بهخاطر حقوقهای سر وقت و شرایط کاری بیشتر دوست دارد. بعد از تلاشهای پیدرپی برای برقراری ارتباط، سؤالهایم را روی یکی از مقواهای اطراف محمد مینویسم تا بهتر منظور هم را بفهمیم. او متولد سال62 و پدر یک فرزند کاملا سالم است و خوشمشربتر از آن است که سختی برقراری ارتباط با او شما را خسته کند.
آیا کار کردن با کمتوانها برای سایر نیروها سخت است؟
حسین آقا سالم است؛ مثل کارگرهای بقیه کارخانهها. او 11سال است که در این کارگاه کنار معلولان کار میکند و میگوید نهتنها کار کردن با آنها سخت نیست، بلکه راندمان کاری دیگران را هم بالاتر میبرند. معتقد است هوش همکاران کمتواناش آنقدر بالاست که آدم حس نمیکند خوب نمیشنوند یا راه نمیروند و...؛ کمتوانهایی که دیگر فقط همکار نیستند و خیلی وقت است که به دوست حسین آقا یا سایر کارکنان تبدیل شدهاند.
چرا از بهزیستی نیرو گرفتیم؟
شریفی، مدیرعامل این مجموعه برای همشهری توضیح میدهد: سال71، یعنی 26سال پیش، مجموعه ما که در روزهای ابتدای تأسیس خود بهسر میبرد به یک کارمند نیاز داشت. برای این موقعیت شغلی به ما یک فرد ناشنوا معرفی شد و ما هم از آن استقبال کردیم.
از آنجا که جامعه این افراد جامعه محدودی بوده و خود یکدیگر را میشناسند، رفته و رفته بر تعداد آنها اضافه و حلقه کارگرهایی که از بهزیستی تحت هر عنوانی جذب میشدند، گستردهتر شد. تا جایی که روزی چشم باز کردیم و دیدیم یکچهارم مجموعه ما را افراد کمتوان جلو میبرند و البته بقیه افراد زیرمجموعه هم بهنوعی با بهزیستی ارتباط دارند؛ از معتادهایی که با کمک خود مجموعه ترک داده شده و سپس در همین کارگاهها مشغول کار شدند، گرفته تا کارگران شبانهروزی و زنان بدسرپرست و بیسرپرست.
امامی، مشاور مجموعه هم میگوید: از همان ابتدای کار، سابقه کار برای ما مهم نبود. هر کس جویای کار در این مجموعه است، باید دست، چشم و اخلاق داشته باشد.
تأمین بازار 50درصدی با کمتوانها
جعبه مورد نیاز 50درصد جواهرفروشیهای کشور توسط کمتوانان این مجموعه تولید میشود. این موضوع را امامی، مشاور شرکت آرایه و جعبه جواهر تهران به همشهری میگوید و تأکید میکند که کار آنها معطوف به جعبه، کارتن و... نیست و آنها با توسعه این مجموعه توانستهاند برای طلافروشیها دکور هم طراحی کنند.
حتی ما بارها به نهادهای ذیربط پیشنهاد دادهایم که یک تیم از بنگاه تولیدی ما به شهرستانها و روستاهای مختلف سفر کند و به متقاضیان آموزش بدهد؛ از مهارتورزی گرفته تا بازاریابی اما بوروکراسیهای اداری همیشه ایدههای خوب و تازه را خسته میکند.
وام نمیخواهیم
مشاور مجموعه آرایه و جعبه جواهر تهران به همشهری میگوید: باید قبول کنیم که کار تولیدی کردن در کشور ما سخت است و خیلی هم سخت است اما این بچهها برای ما برکت میآورند.
شرکت ما یک شرکت کاملا خصوصی است که تا به حال وامی از جایی نگرفته اما واقعیت این است که حتی دلمان هم نمیخواهد وام بگیریم. او همچنین درباره نوسان قیمتها در بازار ارز توضیح میدهد: اگرچه این نوسانها باعث شده تا حدی واردات ما دچار مشکل شود اما به برکت این بچهها هنوز خیلی روی کار ما تأثیر منفی نگذاشته است. شریفی، مدیرعامل این مجموعه هم میگوید: ما کشور جهان سومی هستیم. توقعی نداریم که دولتها در شرایط کشور ما، ارزش کارآفرینی و کارآفرینها را بداند. ما سعی کردیم تحت هر شرایطی روی پای خود بایستیم و در این ناملایمات خود را بسازیم.
حقوقهای ما را پایینتر میبستند
مقوایی را که روی آن سؤالها را نوشتهام برمیدارم و به این طرف کارگاه میروم. «امید» میخندد و به من سلام میکند. میگوید 29سالش است، 7سال است که در این کارگاه کار میکند. از شرایط فعلی خود راضی است. او میگوید همیشه آنقدر گشته که کار پیدا کرده اما خیلی وقتها حقوقهای پیشنهادی برایش مناسب نبوده است. امید قبل از این 7سال، سالها در آرایشگاه مردانهای کار میکرده و از حقوق و شرایط کاریاش اصلا راضی بهنظر نمیرسید. اسماعیل هم که قبلا پیک موتوری بوده، میگوید 12سال سابقه کار دارد. پیش از اینکه به این کارگاه بیاید یا حقوقش را نمیدادند یا دیر پرداخت میکردند و معتقد است بین 300 تا 500هزار تومان دستمزد معلولان را در مشاغل خدماتی پایینتر میبندند. او میگوید: هرجا که پیش از اینجا کار میکردم، پول کمتری به من میدادند چون معلول بودم. ماههای بسیاری در 12سال گذشته بیکار بودهام و امروز یک فرزند سالم دارم.