• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
یکشنبه 8 آبان 1401
کد مطلب : 175409
+
-

نگاهی به کتاب «زندگی روزمره ژاپنی‌ها در دوره سامورایی‌ها»

طلوع اجتماعی نوین

یادداشت
طلوع اجتماعی نوین

ژاپن امروزی به‌عنوان کشوری شناخته می‌شود که مهد انواع و اقسام تکنولوژی و پیشرفت‌های اعجاب‌انگیز است. اما آیا کشور ژاپن همیشه با چنین ویژگی‌هایی در طول تاریخ شناخته می‌شده است؟ مردم عادی ژاپن در اعصار گذشته چگونه روزگار می‌گذراندند و چگونه مردمانی بودند؟ کتاب «زندگی روزمره ژاپنی‌ها در دوره سامورایی‌ها» نوشته لویی فردریک ترجمه سعید درودی که به تازگی توسط انتشارات نگاه منتشر شده، می‌تواند پاسخگوی چنین سؤالاتی باشد.
 ژاپنی‌ها در طول اعصار، تحولات فراوانی را از سر گذرانده‌اند؛ بارها بخت و اقبال به سراغشان آمده و سپس از ایشان رویگردان شده و کرارا به فلاکت افتاده‌اند. برای درک آنچه بر آنها گذشته مداقه در حیات اجتماعی مردمان دوره‌ای که شوگون‌ها در ژاپن قدرت داشتند ضروری است. سامورایی‌ها در دوران جنگ‌های داخلی (مصادف با قرون وسطی در اروپا) قدرت گرفتند و به طبقه‌ای مهم و ممتاز در ژاپن تبدیل شدند که وجودشان هم ضامن امنیت بود و هم برهم‌زننده آن. آنها در خدمت شوگون‌ها بودند و قدرت این حاکمان در سایه را نمایش می‌دادند.
غیر از امپراتور و دربارش، جامعه ژاپن به 2بخش تقسیم می‌شد: اشراف و توده مردم. گروه اشراف از اصیل‌زادگان و اکثر فرقه‌های مذهبی تشکیل می‌شد که هیچ‌گونه شناختی از توده مردم نداشتند. تا سده دوازدهم میلادی، فقط طبقه اشراف و نجبا بود که بر جامعه فرمان می‌راند و همه امور کشور را تعیین می‌کرد. اشراف اکثراً باسواد بودند، در امور هنری دست داشتند، قوانین را وضع می‌کردند، خود را با مسائل دینی و اخلاقی سرگرم می‌ساختند، افرادی آرامش‌طلب و صلح‌دوست بودند، همه اراضی کشور در مالکیت‌شان بود و از درآمد آنها بهره‌مند می‌شدند و با کمک واسطه‌های گوناگون با کشورهای خارجی (یعنی 2کشور چین و کره) تجارت می‌کردند. اما توده مردم بی‌سواد بودند، زمینی از خود نداشتند تا از ثمراتش بهره ببرند، کمرشان زیر بار سنگین انواع مالیات‌ها و عوارض خم شده بود و برای ادامه زندگی چیزی نداشتند، جز سنن و آداب و رسومی که از دوران کهن به جا مانده بود. ولی یک چیز در وجودشان بود که در اشراف و نجبا به چشم نمی‌خورد: توده مردم علاقه‌ای عمیق به زمینی داشتند که ارباب به آنها اجاره داده بود و روی آن زحمت می‌کشیدند و کار می‌کردند؛ به درخت‌ها و جنگل‌های این اراضی عشق می‌ورزیدند؛ براساس آموزه‌های دینی، کوه‌ها را می‌پرستیدند؛ عاشق درختان شکوفای فصل بهار بودند و به رنگ‌های آتشین و شگفت‌انگیز فصل پاییز علاقه‌ای عجیب داشتند.
از دیدگاه اشراف و نجبا، مردم عادی موجوداتی شگفت‌انگیز بودند: اگر یکی از نجبا در راهی به یکی از کشاورزان برمی‌خورد، از مشاهده او تعجب می‌کرد و با حالتی مشحون از سادگی از خود می‌پرسید این چگونه جانوری است؟! مردم عادی غرق در فقر بودند، به کارشان عشق می‌ورزیدند، بلندنظر بودند، به ضوابط اخلاقی پایبندی داشتند، در همه کارها شجاعت به خرج می‌دادند و مرگ را خوار می‌شمردند. و از میان همین طبقه فقرزده و بی‌چیز بود که اندیشه‌های اجتماعی نوینی طلوع کرد و ساختار اجتماعی ژاپن شکل کاملاً متفاوتی یافت. در اواخر سده دوازدهم، اوضاع اجتماعی ژاپن دگرگون شد، اما این تحول زاییده فعالیت‌های طبقه ویژه‌ای نبود، بلکه نتیجه طبیعی رویدادهایی بود که هیچ‌یک از طبقات اجتماعی، به تنهایی، خواهان آن نبود و در آن نقشی نداشت.
طرز فکر ژاپنی‌ها، چه در زمینه سیاست و چه در زندگی روزمره، شاید با شیوه فکری ما غربی‌ها تفاوت داشته باشد. در حقیقت، از بعضی جهات نیز واقعاً متفاوت است. شاید روش فکری ژاپنی‌ها را نتوان دکارتی خواند، ولی هرچه هست بسیار کارایی دارد. این نکته را هم نباید از یاد برد که معیارهای ژاپنی‌ها در سده‌های میانه، روی‌هم‌رفته، شبیه ضوابط امروزی‌شان نبوده و حتی می‌توان گفت در همان دوره قرون وسطی معیارهای ژاپنی با معیارهای معاصران اروپایی‌شان تفاوت داشته است.
برای شناخت یک نژاد و درک ویژگی‌های قومی آن روش‌های بسیار زیادی هست. ملل سراسر جهان درباره کشور ژاپن عقاید و دیدگاه‌های فراوان و متفاوتی دارند، ولی پیش از همه خود ژاپنی‌ها درباره وطنشان نظریه‌هایی متعدد و ضدونقیض ابراز می‌کنند. برای رسیدن به این نتیجه بررسی مخالفت‌ها و ضدیت‌های ژاپنی‌ها در طول تاریخشان با یکدیگر لازم نیست؛ بلکه فقط کافی است نگاهی اجمالی بیندازیم به کتب تاریخی ژاپنی که از دوران گذشته به جا مانده‌اند و پر از عقاید متنوع و متضاد درباره ژاپن هستند. با درنظرگرفتن این نکته، تاریخ سیاسی ژاپن و نیز تاریخ غیرسیاسی آن، تبدیل می‌شود به زندگی‌نامه افرادی که حیاتشان، در تاریخ این کشور، شبکه‌ای پیچیده و فناناپذیر خلق کرده؛ شبکه‌ای که تاروپودش از اقدامات سترگ و رویدادهای بزرگ تشکیل می‌شود و تاریخ ژاپن را با رنگ و لعابی زیبا و چشم‌نواز می‌آراید. چگونه می‌توان زندگی این ملت را در عصر سامورایی‌ها که 4قرن طول کشید، توصیف کرد؟ به‌نظر می‌رسد مقدر بوده ژاپنی‌ها تحولات فراوان از سر بگذرانند، بارها بخت و اقبال به سراغ‌شان آید و سپس از ایشان رویگردان شود و کراراً به فلاکت بیفتند. در جهان کمتر ملتی را می‌یابیم که در طول تاریخش چنین افت و خیزهایی را تجربه کرده باشد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید