احمد دهقان
هر 3 با ترکشهای یک توپ زخم برداشته بودیم و باهم آورده بودند ما را پشت جبهه جنگ و آن بیمارستان. ترکش شکمم را پاره کرده بود و مجبور شده بودند نیم متر از رودههایم را کوتاه کنند. میرزا هر دو پایش از زیر زانو قطع شده بود و داوود چشمانش ترکش خورده بود که دکترها میگفتند خوب میشود؛ اما هر دو چشمش را بسته بودند.
هر سه روی تخت افتاده بودیم و نمیتوانستیم از اتاق بیرون برویم. تنها سرگرمیمان نگاه کردن از در نیمه باز اتاق بود و دیدن تختهای روان که پرستارها آنها را از این سو به آن سو میکشاندند.
مجروحان را یک راست از خط مقدم نبرد به بیمارستانهای پشت جبهه منتقل میکردند و به همینخاطر آنهایی که تازه وارد بودند، هنوز لباس جنگ تنشان بود با خونهای دلمه بسته روی صورت و بدن.
پنج شنبه 5 آبان 1401
کد مطلب :
175288
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/g55El
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved