فقدان صداقت و عقبماندگی
چکیدهای از یادداشت دکتر شریف لکزایی در باب علل ضعف در جوامع اسلامی از منظر امامموسیصدر
آنچه در ادامه از نظر میگذرد بخش مهمی از یادداشت دکتر شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پیرامون بررسی علل ضعف وعقبماندگی تمدن و جامعه اسلامی از منظر امامموسی صدر است.
چرایی افول تمدن اسلامی ازجمله پرسشهای بسیار مهمی است که همواره طرح شده است. بهویژه اینکه متفکران مسلمان برای پیریزی تمدن نوین اسلامی درصدد بودند با جستوجو درباره علل و عوامل افول تمدن اسلامی، به تجدید تمدن اسلامی بپردازند. امام موسی صدر در میان متفکران مسلمان معاصر از کسانی است که در این زمینه به تامل پرداخته و برای پرسش از عقبماندگی، پاسخهایی مطرح میکند. این فراز و فرودها دلایلی دارد.
امام موسی صدر - بهعنوان متفکری که دغدغه تمدنی دارد و در تلاش برای احیا و بازسازی تمدن اسلامی است- بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در این زمینه اظهارنظر کرده است. بهویژه اینکه 4گفتار مبسوط درباره علل عقبماندگی مسلمانان و چگونگی غلبه بر آن در جمع جوانان لبنانی ایراد کرده و به تفصیل به پرسشهای آنان پاسخ داده است. درواقع ایشان با طرح این بحث، این مفروض را پذیرفته است که جوامع اسلامی واجد تمدن پیشرفتهای بودهاند اما این تمدن به دلایلی دچار ضعف شده و هماکنون در وضع ضعف و عقبماندگی بهسرمیبرند و از کاروان پیشرفت علمی و مادی عقب ماندهاند.
در بررسی این مسئله، شاید بتوان بهطور کلی از 2عامل درونی و بیرونی نام برد اما بهنظر میرسد صدر، عمده نقش و دلایل را به عوامل درونی در تغییر و تبدیل جامعه اسلامی و انحراف جامعه اسلامی ارجاع میدهد و بر این نظر است که هرگاه جامعه اسلامی بروز و ظهور یابد، میتوان امیدوار بود تمدن اسلامی مجددا احیا شود. تحول درونی افراد و تحقق جامعه اسلامی، شرط احیا و تحقق تمدن اسلامی است. از اینرو عناصر درونی متنوعی شامل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی در این زمینه دخیل بوده است که باید مورد بازنگری قرار گیرد. در ادامه به اختصار تنها به یکی از دلایل بروز عقبماندگی و ضعف تمدنی جوامع اسلامی، یعنی «فقدان صداقت» اشاره میشود.
در نگاه صدر، فقدان صداقت و انفکاک میان نظر و عمل در جوامع اسلامی یکی از دلایل عقبماندگی است. درواقع از منظر وی جامعه اسلامی از صدق وعده و صدق عمل به گفتار تهی شده است. این موضوع نکته مهمی است که باعث پیدایش اثرات مخربی در جامعه میشود و همبستگی جامعه را از درون مضمحل میسازد. از اینرو هنگامی که صداقت در گفتار و صداقت در اعمال و عمل به وعده وجود نداشته باشد، جامعه به سمت فروپاشی و ضعف و عقبماندگی حرکت میکند. درواقع عملنکردن به وعدهها و شعارها و گفتارها باعث از هم فروپاشی همبستگی جامعه میشود. به تعبیر صدر، مسلمانان با «صدق» و «اخلاص» عمل میکردند اما این دو اصل را رها کردند.
از سویی مراد وی از صدق نیز صرفا صدق در کلام نیست بلکه ایشان «صدق در وعده و صدق در بیان و صدق در کار» (گام بهگام با امام: مجموعه گفتارها و مصاحبهها و مقالات سیدموسی صدر، ج۲، ص۴۴۸) را هم مراد میکند. صدر تلاش کرده این مسئله را واکاوی کند و بر این نظر است که مشکل امروز مسلمانان این است که سخن درست و استوار نمیگویند، درحالیکه «سخن درست» جامعه را به سمت «عمل درست» هدایت میکند و به عمل درست میرساند. طبیعتا وقتی در سخن صدق نباشد، در عمل نیز صدقی مشاهده نمیشود و جامعه از هم فرو میپاشد. صدر تصریح میکند: «صدق در مرحله عمل و صدق در مرحله سخن، منبع همه خیرات است.» (همان، ص۴۴۹)
بهنظر میرسد صدر در اینجا به نکته بسیار مهمی تأکید میکند؛ زیرا از منظر وی «صداقت» منبع همه خیرات و فضایل است که واجد جنبه عمومی و اجتماعی است. طبیعی است وقتی صداقت از جامعهای رخت بندد بهمعنای آن است که «منبع همه خیرات» هم آسیب دیده است که در نتیجه آن، جامعه از خیرات عمومی محروم میشود. این مسئله قبل از آنکه یک مسئله مادی و اقتصادی باشد یک مسئله اخلاقی و فرهنگی است. اگر در جامعهای قرار باشد صداقت واجد ارزش و معیار تعامل و دادوستد باشد، چنین جامعهای به منبعی از خیرات تبدیل میشود که میتواند مشکلات ریز و درشت خود را حل و فصل کند. درواقع، حضور صداقت در جامعه بهمعنای فقدان کذب در آن جامعه است. بنابراین رفتارهای اجتماعی نیز اخلاقیتر خواهد بود.
این مسئله از سوی دیگر نشان میدهد اساس روابط و تعاملات اجتماعی و حرکت به سمت پیشرفت و تمدن نوین اسلامی، قبل از اینکه بر رفتارهای مناسکی و فقهی استوار باشد باید بر رفتارهای انسانی و اخلاقی استوار باشد که از وجه عمومیتری نسبت به فقه و مناسک عبادی دینی برخوردار است. از این منظر، مشکل «عقبماندگی» و «ضعف تمدنی جوامع اسلامی» بیش از هر چیز، یک مشکل اخلاقی و فرهنگی است. از نظر صدر، معیار همگرایی و ابزار همکاری و گفتوگو، «کلمه» است؛ زیرا این عامل باعث شد مسلمانان عقب بمانند و جامعه اسلامی را از دست بدهند و تمدن آنان از پیشرفت و تداوم باز ماند. به تعبیر ایشان در فقدان صداقت، بنای جامعه لرزان و دروغین خواهد شد. از اینرو «صدق در کلام از پایههای اصلاح جامعه است.» (همان، ص۴۴۹)