روحالله حجازی
محدثه: جریان چیه؟
رامتین: من قبلا ازدواج کردم ولی الان تو کشوقوس طلاقیم.
محدثه: بچهام دارین؟
رامتین: نه، اصن زیر یه سقف زندگی نکردیم.
محدثه: پس چرا جدا شدین؟
رامتین: به درد هم نمیخوردیم.
ساناز: از کجا معلوم من به دردت بخورم؟
رامتین: تو دیدیش... به من میومد؟
ساناز: آره... چش بود؟
رامتین: از این زنایی که از صب تا شب تو آشپزخونن...من زن میخوام پا باشه باهام.
ساناز: من باهات پام، ولی مشکل اینه که اخلاق زن تو آشپزخونهرو ندارم. چیزی که تو میخوای شتر، گاو، پلنگه! شما زن امروزی میخوای با روحیات زن دیروزی.
رامتین: احترام جزء روحیات زن دیروزه؟
ساناز: احترام یعنی چی؟ یعنی هرچی تو گفتی من بگم چشم؟
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو
در همینه زمینه :