عقیق؛ روایتی از شهید خرازی
حامد یزدانی _ روزنامهنگار
آشناشدن با زندگی فرماندهان جوان دفاعمقدس و رشادتهای آنها در دفاع با دشمنی که کشورمان را هدف قرار دادهبود یکی از اهداف انتشارات شهید کاظمی برای چاپ کتابهایی با موضوع فرماندهان است. کتاب «عقیق» نوشته نصرتالله محمودزاده از این انتشارات به زندگی داستانی فرمانده دلاور لشکر 14امامحسین(ع) اصفهان شهید حسین خرازی پرداخته است که درحالیکه یک دست خود را از دست داده بود، اما فرماندهی لشکر را برعهده داشت.
این فرمانده دلاور، در غائله کردستان بعد از رشادتهایی که در زمینه آزادکردن شهر سنندج از خود نشان داد، به سمت فرماندهی گردان ضربت درآمد و پس از یک سال خدمت صادقانه در کردستان راهی خط مقدم جنوب کشور شد. پس از عملیات پیروزمندانه طریقالقدس بود که تیپ امامحسین(ع) رسمیت یافت. حاجحسین در سمت فرماندهی رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در عملیات کربلای 5سال1365با خمپارهای که در نزدیکیاش منفجر شد روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد. کتاب عقیق برگزیده سومین دوره کتاب سال دفاعمقدس است. «بستر آرام هور» و «جاده بهشتیان» از دیگر آثار نصرتالله محمودزاده است.
در بخشی از کتاب عقیق میخوانیم:
عملیات والفجر مقدماتی تعیینکننده بود. دشمن در منطقه حضور فعال داشت و عبور از دل رملهای جنوب و غرب بستان بزرگترین مانع بهحساب میآمد. منطقه فکه با انبوهی از لشکرهای سپاه و ارتش مواجه شد. حسین تعدادی از فرماندهان لشکر را فراخواند. عملیات که شروع شد، لشکرها در وهله اول با مشکل روبهرو شدند. حسین نگران عملیات بود که پشت بیسیم خبر شهادت حبیباللهی را به او دادند. به حبیباللهی عشق میورزید. خواست لشکرهای فرماندهان را ترک کند. ردانیپور بلند شد که مانعش شود. حسین گفت: «میدانی حبیباللهی را از دستدادن یعنی چه؟» ردانیپور با حالتی جدی گفت: «شما فرمانده لشکر نیستید، یک سپاه در اختیار شماست.» حسین گفت: «من سپاه را هم در خط مقدم فرماندهی خواهم کرد.» ردانیپور ساکت شد. گذاشت حسین برود. حسین گفت با تانک خواهد رفت. برای عبور از آن منطقه تانک بهتر عمل میکرد. طولی نکشید که تانکی را آماده کردند. حسین سوار بر تانک بهسمت خط مقدم حرکت کرد. تیپ امامحسین(ع) در میان دود و آتش وارد خط شد و از همان محور بهسمت خرمشهر حرکت کرد...