«چشمزخم» پدیدهای آشنا در فرهنگ عامیانه جامعهها و سرزمینهای گوناگون بهشمار میآید. این پدیده، پیشینهای دراز در زیست روزمره انسان داشته است. پژوهشگران و اندیشمندان در روزگار معاصر کوشیدهاند از جنبه «تاریخ مردم» به چنین پدیدههایی بپردازند و بسترهای پیدایش چنین نگرشهایی را در زندگی و تمدن انسان بجویند. علی بلوکباشی در مدخل «چشمزخم» در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی به ریشههای این باور در فرهنگ مردم پرداخته است. او درباره سرچشمه چشمزخم مینویسد: «باور به چشم بد، ریشه و منشأ در قدرت بیان و نیز در خارقالعاده و مرموز بودن نگاه دارد. چشم از یک سو وسیلهای برای انتقال تمایلات بد و از سوی دیگر منبع اصلی نیروی زیانرسان است که منشأ آن بیرون از اراده شخص است».
باورمندان به چشمزخم از گذشتههای دور، پارهای مردمان را دارای چشمی پرگزند میدانستند. بلوکباشی آموزهها و تجربههای گروهی را در پیدایش این برداشت مؤثر میداند؛ «مردم بنابر تجربیات جمعی، کسانی را که چشمان گودنشسته، چشمان آبی و ابروان پیوسته و کشیده روی برآمدگی بینی دارند، به چشم شور داشتن و گزند رساندن به دیگران از راه چشم متهم میکنند.» این مردمشناس و پژوهشگر به آن دسته از مردان و زنانی اشاره میکند که در فرهنگ عامیانه به داشتن چشم شور آوازه یافتهاند؛ «در میان زن و مرد، زنان، بهویژه زنان سالخورده یا شوهرنکرده و زنان سترون و نوعروسان، همچنین اشخاص معیوب، غیرمعمولی و بیگانه، به سبب ناهماهنگی و ناساز بودن با بافت جامعه، منشأ نظرزدن دانسته شدهاند.» این گستره به باور وی، حتی از انسان فراتر رفته و باورمندان به چنین نگرشی، پارهای حیوانها را نیز دارنده چشم آسیبرسان پنداشتهاند؛ «برخی از حیوانات مانند مار و افعی نیز بنابر نوشته دمیری در «حیاهالحیوان» نگاه آسیبرسان دارند و میتوانند با نگاه انسان را هلاک کنند.»
از دیرباز در فرهنگ عامیانه و زیست روزمره مردم ایران روشهای گوناگونی برای رویارویی با پدیده چشمزخم وجود داشته است. علی بلوکباشی به پارهای از آنها اشاره میکند. دعاها و تعویذها از مهمترین ابزارها و روشهای مقابله با چشمزخم به شمار میآمدهاند؛ «در جامعههای اسلامی و در آن میان ایران، برای حفظ خود و حیوانات و اشیای گرانبهای متعلق بهخود در برابر چشمزخم از برخی آیههای قرآن و عبارات دعایی همچون حِرز و تعویذ استفاده میکنند. آیات «وَ اِنْ یکاد» که به چشم زدن چشمزنندگان طایفه بنیاسد به پیامبر(ص) اشاره میکند و خداوند با نزول آن، پیامبر(ص) را از گزند چشم بد آنان دور داشت، از رایجترین تعویذها برای دفع چشمزخم هستند: حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند/ وَ اِنْ یکاد بخوانید و در فراز کنید.» این پژوهشگر به رواج «طلسمها و افسونها» در فرهنگ عامیانه نیز اشاره میکند؛ «شیوههای دیگر چشمزخمزُدایی و پیشگیری از اثرات زیانبار چشم بد و درمان بیماران نظرخورده، کاربرد انواع طلسم و چشمپناه و افسون است.» آنگونه که بلوکباشی یادآور شده است «صدف، مهره، سنگ و گوهر، دندان، چنگال و ناخن، شاخ و استخوان حیوانات درنده و اهلی و برخی پرندگان، اسفند، کندر و وَشا» از رایجترین نمونههای چشمپناهها و افسونها بودهاند. او سپس از ابزاری دیگر برای رویارویی با پدیده چشمزخم نام میبرد که در فرهنگ مردم ایران و دیگر سرزمینها به فراوانی کاربرد داشته است؛ «از دیرباز ایرانیان و بسیاری از مردم سرزمینهای آسیا و مدیترانه بوته اسفند را گیاهی آسمانی و مقدس میپنداشتند و دانههای آن را برای گندزدایی فضای محیطزیست و رماندن و دور کردن ارواح خبیث و شریر از خانه و کاشانه و حفظ سلامت خود و متعلقان خود بهکار میبردند.»
«چشمزخم»؛ باوری دیرینه در فرهنگ عامیانه مردم
چشمی که در تاریخ گزند رسانده است
در همینه زمینه :