مرحوم استاد صفاییحائری:
«این غنای باطنی توست که تو را در متن گرفتاریها راحت کرده است. با این توجه است و با این وسعت در دنیاست که بهشت نقد برایت حاصل میشود. به تعبیر اباعبدالله وقتی که همه گرفتاریها بر او نازل میشد و وقتی حلقوم دریده علیاصغر و شیرخوار خود را میدید و خونش را به آسمان پرتاب میکرد، میفرمود: «هُوْنٌ عَلی ما نَزَلَ بیانَّهُ بِعِینِالله.» آنچه از بلا و مصیبت بر من فرود میآید، سبک و راحت است، چون خدا میبیند و او برمیدارد. آنچه رنج را برمیدارد و حضرت را راحت میکند، این نیست که سختی ندیده و تیغ بر پای او ننشسته، نه،حتی گلوی طفل شیرخوارش سرتاسر دریده شده، ولی راحت است و سینهای دارد از تمامی مصیبتها بزرگتر که کهکشان رنجها در آن شناور است و به جایی نمیرسد. در ادامه دعا آمده است: «اللّهُمَّ انّا نَعُوذُ بِک انْ تَزْوِی وَجْهَک عَنّا فِی حالٍ»؛ ما به تو پناه میبریم از اینکه تو، در هرحالیکه هستم؛ از غنا و فقر، سلامت و مرض، راحتی و رنج، چهره خودت و جمالت را از ما بپوشانی و دور بداری؛ یعنی آدمی که تا این مرحله آمد، تحول نعمتها را میتواند تحمل کند، ولی دوری محبوب را نه. نعیم و جنت او دیگری شده و به سمت او روی آورده است که «یا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یا دُنْیای وَ آخِرَتِی.» نکته لطیفی که مطرح است، این است که اگر بنا شد تو به وسعتی برسی، با او باید به این وسعت برسی. پس دیگر نمیتوانی در هرحالی از او محجوب باشی. حقیقت امر این است اگر به تو همهچیز بدهند، همه دنیای تو زبرجد شود، سقف تو طلا شود، غلمان بدهند، حور بدهند، ولی از او محجوب باشی، همین برای محرومیت تو کافی است. اگر با او دادوستد نداشته باشی، امر او را نبینی، نگاه مهربان او را حس نکنی، توجه و عنایت همراه او را شاهد نباشی، به چه چیز مشغول خواهی شد؟ و چقدر بهرهمند خواهی شد؟ با این همه امکانات چه خواهی کرد و چه میتوانی بکنی؟»
پ.ن: برگرفته از کتاب شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا سلامالله علیها، ص۴۲
سبکی بلاء
در همینه زمینه :