الهه فراهانی/ خبرنگار:
مأموران پلیس آگاهی پایتخت، در عملیاتی 24ساعته موفق شدند 137تبهکار را که دست به سرقت، زورگیری و کلاهبرداری میزدند، دستگیر کنند.
به گزارش همشهری، سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت درباره این عملیات گفت: از 3هفته قبل مأموران با انجام اقدامات اطلاعاتی و بررسیهای تخصصی، اعضای این باندها و مخفیگاههای آنها را شناسایی کرده بودند. به گفته وی، در این طرح 137سارق و جاعل دستگیر و 30باند مجرمانه نیز منهدم و راز هزاران سرقت، جعل و کلاهبرداری فاش شد.
وی با بیان اینکه 55درصد از افراد دستگیرشده سابقهدار هستند، گفت: در میان دستگیرشدگان، باند 12نفرهای است که بیش از 900فقره سرقت لوازم خودرو در پروندهشان ثبت کردهاند.
2باند 7نفره جعل اسناد تحصیلی و مهرهای اداری نیز از دیگر مجرمانی بودند که سردار رحیمی به آنها اشاره کرد. در جریان این طرح کالاهای قاچاق مانند پوشاک، لوازم جانبی تلفن همراه و... به ارزش حدود 4میلیارد نیز کشف شد و پرونده همه دستگیر شدگان در اختیار مراجع قضایی قرار گرفته است.
طلافروش ورشکسته، جنایت آفرید
اعضای باند 3نفره علاوه بر سرقت با اتهام سنگین قتل هم روبهرو هستند؛ آن هم قتل یکی از طعمههایشان. گفتوگو با یکی از آنها را بخوانید.
سرکرده باند کدامتان هستید؟
مردی که موهای کم پشتی دارد میگوید: سردسته نداشتیم، با مجید (اشاره به متهمی که با دستبند به او متصل است) در زندان آشنا شدم. هردو بهخاطر چک به زندان افتاده بودیم. 30ساله بودم که رفتم زندان و وقتی 40ساله شدم بیرون آمدم.
ماجرای چک چه بود؟
من در کرمانشاه، طلافروشی داشتم. وضع مالیام خیلی خوب بود. توپ هم زندگیام را تکان نمیداد اما شروع کردم به خرید طلا با چک. چکها پاس نشد و طلا ارزان شد و این وسط من ضرر کردم. 300میلیون تومان در سال85 بدهی بالا آوردم و به زندان افتادم. در زندان با مجید آشنا شدم. هنوز یک سال نشده که آزاد شدهایم اما چون بیپول بودیم و در حکممان ردمال داشتیم، نقشه خلاف کشیدیم تا پول شاکیان را پرداخت کنیم.
از شگردتان برای سرقت بگو؟
من و مجید و دوست دیگرمان به نام مهدی با سرقت پراید به میدان آزادی میرفتیم. طعمههای خود را سوار ماشین میکردیم و در بین راه یکی از ما چاقویی زیر گلوی مسافر میگذاشت و اموالش را سرقت میکردیم. پس از آن، طعمههایمان را پای دستگاه خودپرداز میکشاندیم و با گرفتن رمزشان، حسابشان را خالی میکردیم. حسابها متعلق بهخودمان نبود و معمولا از معتادان میخریدیم و با پولی که سرقت میکردیم، به طلافروشی میرفتیم و سکه و طلا میخریدیم.
بیشترین پولی که سرقت کردید چقدر بود؟
از حساب یکی از طعمههایمان، 25میلیون تومان برداشت کردیم.
چند نفر را زخمی کردید؟
فقط یک نفر که الان شنیدم فوت شده و اتهام قتل افتاده گردنم. نمیخواستم جانش را بگیرم. من چاقو را گذاشته بودم روی پهلویش که او ناگهان از جایش بلند شد و چاقو هم درست خورد به سفید ران او. وقتی همه جا پر از خون شد، از ترسمان او را به بیرون از ماشین پرتاب کردیم و رفتیم. دیگر به هیچکس آسیبی نرساندیم.
چندماه است که سرقت میکنید؟
7یا 8ماه اما تعداد دقیقش یادم نیست. قبل از هر سرقت، یک پراید میدزدیدیم و بعد از سرقت آن را در خیابان رها میکردیم.
سارقان مسلح
در میان 30باند دستگیر شده تنها باندی که دست به سرقت مسلحانه زده بود، 3عضو داشت که یکی از آنها کارگر اخراجی کارخانه رنگسازی بود.
چه شد که سرقت را انتخاب کردی؟
من در کارخانه کار میکردم اما 20روزی میشد که اخراج شده بودم. از صاحب کارم کینه به دل گرفتم و نقشه سرقت کشیدم. با تسهیلدار و راننده کارخانه هماهنگ کردیم. صبح روز حادثه راننده و تسهیلدار به بانک رفتند و 21میلیون تومان گرفتند، من هم سد راهشان شدم و درحالیکه اسلحه داشتم، پولها را سرقت کردم. برای اینکه همه چیز طبیعی باشد تیر هم شلیک کردم امادر نهایت هر 3 لو رفتیم.
اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
مدتی قبل به یکی از شهرهای غربی کشور رفته بودم و از آنجا خریدم.
سابقه داری؟
نه. اولین بارم بود. آن هم بهخاطر مشکلات مالی. من یک مادر مریض دارم. راننده هم که همدستم بود، خرج مریضی مادر و نامادریاش را میدهد. چون پدرش دوزنه است. همه ما مشکلات زیادی داریم و بهخاطر پول ناچار شدیم دست به خلاف بزنیم.
اعضای باند مارمولک با پول سرقتی بیام و خریدند
در میان متهمانی که دستگیر شدهاند، دو پسر جوان هستند که به باند مارمولک شهرت داشتند. آنها با دستشان از دیوار بالا میرفتند و برای همین این لقب را بهخود داده بودند. آنها، هم به خانههای تهران دستبرد زده بودند و هم شهرستان.
چطور به خانهها دستبرد میزدید؟
از ساعت یک تا 5صبح از طریق بالکن وارد خانهها میشدیم. درست زمانی که ساکنان خانه خواب بودند، فقط فرش و نقرهجات را سرقت کرده و از طریق بالکن فرار میکردیم.
هیچ کدام از صاحبخانهها هنگام سرقت از خواب بیدار نشدند؟
یکی، دو نفر بیدار شدند که به سرعت از طریق بالکن فرار کردیم.
با پول سرقتی چه کردید؟
یک بیام و 300میلیونی خریدم. چون از کودکی عشق بیامو بودم که به آرزویم رسیدم و با آن رانندگی کردم.
چرا فقط فرش و نقره سرقت میکردید؟
چون مشتریاش را داشتیم.
کفزنی از توریستها
«شما مشکوک به عضویت در داعش هستید و باید اموالتان بازرسی شود.» مرد جوان با رفتن به مقابل هتل و سفارتخانهها، طعمههای خود را شناسایی میکرد و خود را مأمور جا میزد تا نقشه کفزنی را اجرا کند.
چند سرقت با این شگرد انجام دادی؟
5 سرقت.
توضیح بده؟
مقابل هتل و سفارتخانههای عمان، اردن و عراق میرفتم و پس از شناسایی طعمه به سمت آنها میرفتم. به بهانه اینکه شما داعشی هستید، آنها را به خیابانی خلوت میکشاندم و با نشان دادن تجهیزات پلیسی، میگفتم مأمور هستم. بعد به بهانه بازرسی، دلارهای آنها را میشمردم و بیآنکه متوجه شوند، کفزنی میکردم.
سابقه داری؟
8بار به همین جرم دستگیر و به زندان رفتهام.
قهرمان وزنهبرداری سارق شد
یکی از این سارقانی که در طرح پلیس دستگیر شده، جوانی بود که میگفت حدود 5سال پیش جزو مدالآوران مسابقات وزنهبرداری آسیا بوده است. او با همدستش باندی تشکیل دادند و دست به 101سرقت زدند.
چرا قهرمان وزنهبرداری تبدیل شد به یک سارق؟
بدبختیهای من زمانی شروع شد که در دام شیشه گرفتار شدم. پس از آن تصادف کردم و بهخاطر پلاتینی که در پایم گذاشتند ناچار شدم ورزش را کنار بگذارم. بعد از آن هم با دوستم باند سرقت تشکیل دادیم و شدیم دزد.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
آشنایی ما کمی عجیب است. با هم سر نوبت خرید نان دعوایمان شد و کار به درگیری فیزیکی کشید. چون جثه من بزرگتر بود با مشت و لگد او را زدم اما وی برای اینکه کم نیاورد با آجر به سرم کوبید. آن روز خیلی از دست یکدیگر عصبانی بودیم اما بهتدریج با هم رفیق شدیم و صمیمی. پیشنهاد سرقت را هم او مطرح کرد.
از شگرد سرقتهایتان بگو؟
من ماشینها را بلند میکردم و همدستم در عرض 5دقیقه لاستیکها را سرقت میکرد.
سرقت بهخاطر مهریه
«در اینترنت شگرد بازکردن قفل در ماشینها را یاد گرفتم و باند سرقت راه انداختم.» این حرفهای سرکرده باندیاست که پس از باز کردن در ماشینهای مختلف، لوازم داخل آنها را سرقت میکردند.
چند فقره سرقت انجام دادید؟
اصلا یادم نیست. بنویسید 100تا طی 2ماه.
چطور سرقت میکردید؟
3نفر بودیم که 2نفرمان به سرقت میرفتیم و یک نفرمان مالخر بود. اجازه بدهید قبل از هرچیزی از زندگیام بگویم. اصلا من که تحصیلکرده بودم چرا تبدیل شدم به یک دزد حرفهای؟ من فوق دیپلم عمران دارم و در یک اداره دولتی کار میکردم. زندگی خوبی داشتم اما 4سال پیش در اداره، تعدیل نیرو داشتیم و از شانس بد، من یکی از آنها بودم.
پس از آن با همسرم دچار اختلاف شدم. او هم مهریهاش را گذاشت اجرا. 370سکه طلا. برای من که بیکار شده بودم خیلی سخت بود. برای همین تصمیم به دزدی گرفتم. شگرد باز کردن در ماشینها را هم در اینترنت سرچ کردم و چون هوش بالایی دارم از عهدهاش بر آمدم. در ماشینهایی مانند پژو، پراید، سمند و... را با یک بشکن زدن و در سهسوت باز میکردم! و لوازمی که داخل آن بود را برمیداشتم، البته بیشتر کیف پول سرقت میکردم. فقط ماشینهای ایرانی؟ نه. من در بیام و، بنز، هیوندا و کیا را هم باز میکنم. یک جایی خواندم هر وقت به یک قفل بزرگ خوردی نترس و برو جلو. اگر قرار بود باز نشه جایش دیوار میگذاشتند!
بیشترین پولی که از سرقتها گیرت آمد چقدر بود؟
یک کیف از داخل ماشینی سرقت کردم که 50میلیون تومان پول داخلش بود. من مرد بیوجدانی نیستم. در یکی از موارد وقتی در خودرویی را باز کردم، مدارک بیمارستان کودکی را دیدم که مریض بود. دلم به حالش سوخت و هرچه پول داخل جیبم بود را روی مدارک گذاشتم و بیآنکه چیزی سرقت کنم درهای ماشین را قفل کردم و رفتم. کلا پول خوبی دستمان را میگرفت اما چون پول سرقتی برکت نداشت اصلا نمیفهمیدیم چطور خرج میشد.
سابقه داری؟
نه، این نخستین بارم است که دستگیر شدهام. هرچه هم در آوردم بابت مهریه رفت.