پیامها و کارکردهای راهپیمایی اربعین
مصطفی قربانی- کارشناس مسائل بینالملل
راهپیمایی بزرگ و باشکوه اربعین حسینی به عنوان یک بسیج عمومی که نه با انگیزههای مادی، بلکه با انگیزههای معنوی برگزار میشود، حاوی معناها، پیامها و کارکردهای بینظیری است که با دقت در نشانههای مختلف بهکار گرفته شده در آن میتوان به آنها پیبرد. دقت در نشانههای موجود در این راهپیمایی، هدایتگر معناها، پیامها و کارکردهای زیر است:
1 اصالت مذهب و همبستگی مبتنی بر آن: برخلاف ادعاهایی که در دنیای مدرن علیه مذهب مطرح شده و نقش اجتماعی برای آن قائل نیستند، رخدادهای بزرگی مانند راهپیمایی اربعین نشان میدهد که هنوز هم مذهب و تعالیم مذهبی جانمایه حیات آدمی بوده و بیش از سایر حوزهها و پدیدهها قادر به خلق همبستگی اجتماعی هستند. حضور افرادی از مذاهب و ملیتهای مختلف و به تعبیر دقیقتر، نقشآفرینی همهجانبه افراد مختلف، هرکس به سهم و نوبه خود، در این راهپیمایی تصدیقکننده این ادعاست؛ زیرا اگر انگیزههای مذهبی و معنوی نباشد، هیچ نیروی دیگری قادر به گردهم آوردن و مشارکت همه این افراد زیر یک خیمه و برای تحقق یک هدف واحد نیست. علاوه بر این، این رخداد نشان میدهد که مذهب بهعنوان مهمترین درونمایه سنت، قابل حذف شدن از حیات آدمی نیست؛ بنابراین، برخلاف ادعاهای تمدن تکساحتی غرب، مذهب قادر به تمدنسازی است و نقش آن بایستی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
2 رد فرضیه فروپاشی اجتماعی: چند سالی بود که برخی جامعهشناسان و روزنامهنگاران فرضیه یا ایده «فروپاشی اجتماعی» را درباره شرایط اجتماعی کشور مطرح میکردند؛ بدین معنا که آنها معتقد بودند که با توجه به گسست فرهنگی اجتماعی که میان نسل جوان و نسلهای قبلی آنها شکل گرفته است، تداوم جامعه به لحاظ هویتی در آینده با مشکلات بسیاری مواجه خواهد بود. به زبان سادهتر، آنها معتقد بودند که نسلی در کشور درحال رشد و پرورش است که قادر نیست با میراثهای هویتی و فرهنگی - ارزشی پدران خود ارتباط برقرار کند؛ بنابراین، امکان تداوم جامعه ایرانی به لحاظ هویت فرهنگی آن در آینده بسیار دشوار است. حال با توجه به استقبال بینظیر نسل جوان و نوجوان کشور از رخدادهایی چون «راهپیمایی اربعین» و «سرود سلام فرمانده»، نهتنها فرضیه فروپاشی اجتماعی در ایران رد میشود، بلکه این واقعیت اثبات میشود که بنیانهای فرهنگی، هویتی و ارزشی جامعه ایرانی آنچنان مستحکم است که بهراحتی قابل جایگزینی و از بین رفتن نیست؛ زیرا اگر غیر از این بود، نسل جوان باید با مضامینی چون عاشورا، شهادت، انتظار، مهدویت، امام موعود، بزرگان و مفاخر و... آشنا نمیبود. حال آنکه شیفتگی آنها به این مضامین نشان داد که آنها نهتنها آشنا با این مضامین، بلکه دلباخته آنها هستند.
3 بنبست جهانیسازی غرب: جهانیسازی غرب بهعنوان یک حرکت برنامهریزیشده که مبتنی بر اغواگری، دروغپردازی و هراسآفرینی نسبت به سایر فرهنگها و مذهبهاست، روایتی تحریف شده از حقیقت است که با پشتوانههای وسیع و قوی رسانهای تلاش میشود بهعنوان گزینه نهایی و تام حقیقت به جهانیان تحمیل شود. با این حال، این روایت از حقیقت به سبب تهی بودن از معانی متعالی و برخاسته از فطرت، اکنون بیش از هر زمانی دچار شالودهشکنی و واسازی شده و رخداد وقایعی مانند این راهپیمایی بزرگ و جهانی، نشان میدهد که روایتسازیهای غرب در قالب جهانیسازی، روایتهایی فاقد پایایی بوده است؛ زیرا اگر غیر از این بود، اینگونه حرکتهایی مغایر با جهانیسازی غرب شکل نمیگرفت. در واقع، بشریت، حتی بشر غربی نیز امروز به این نتیجه رسیده که روایت غرب از حقیقت در قالب جهانیسازی قادر به رفع عطش انسان برای دستیابی به حقیقت ناب نیست.
به همین دلیل است که در این راهپیمایی جهانی، حتی مسیحیان و پیروانی از سایر ادیان آسمانی هم شرکت میکنند.
4 شکست توطئههای استکباری: از مهمترین توطئههای استکباری که همواره در سالهای اخیر بر آن تمرکز صورت گرفته، تلاش برای تفرقه میان ملت ایران و عراق است. حال با این راهپیمایی بزرگ و استقبال و پذیرایی بینظیر برادران عراقی، بهخوبی این نقشه دشمن استکباری نقش برآب میشود. شعار محوری «ایران و العراق لایمکن الفراق» گویای این مهم است. به همین دلیل است که دنیای استکبار همواره میکوشد تا مانع از برگزاری این راهپیمایی بزرگ شود.