سکانسهای ماندگار
عصیان حاج کاظم
آژانس شیشهای ابراهیم حاتمیکیا1376
سعید مروتی|خبرنگار:
پس از گذشت 2دهه از زمان ساخت آژانس شیشهای، این اثر حاتمیکیا همچنان موثرترین و خوشساختترین فیلم کارنامهاش محسوب میشود. پس از آژانس شیشهای، حاتمیکیا مدام کار کرده و فیلم موفق ساخته (بهرنگ ارغوان و چ) و هم فیلم ناکام و ناموفق (به نامپدر، دعوت، گزارش یک جشن، بادیگارد و...). در این سالها حاتمیکیا پرسونای خود به عنوان فیلمساز را هم در افکار عمومی تغییر داده است. هرچند عدهای معتقدند تغییر پرسونایی در کار نیست و حاتمیکیا همیشه همینی بوده که امروز میبینیم. حاتمیکیایی که تقریبا همه توافق دارند اگر مهمترین کارگردان نسل پس از انقلاب نباشد، از مهمترین فیلمسازان این 4دهه است. کارگردانی که در میانه دهه70 و پیش از دوم خرداد تصمیم گرفت قهرمانانش- رزمندگان دفاع مقدس- را به شهر بیاورد و از تقابل و تضاد آرمان و واقعیت به شکلی هنرمندانه بهره بگیرد. حاتمیکیا یکبار در دهه60 با «وصل نیکان» کوشیده بود با آوردن قهرمان آرمانیاش به شهر قصه تقابل تراژیک آرمان و واقعیت را روایت کند. وصل نیکان اما شکست خورد و منتقدان به سازندهاش، توصیه کردند فیلمهایش را در جبهه بسازد چون شهر و مناسباتش را نمیشناسد. حاتمیکیا بعد از شکست وصل نیکان، سراغ «از کرخه تا راین» رفت و برای نخستینبار فیلمی برای انبوه تماشاگران ساخت. حاتمیکیا که با «دیدهبان» و «مهاجر» برای منتقدان، فیلمساز مهمی شده بود با فیلم از کرخه تا راین برای مردم شناخته شد. از اولین روز اکران از کرخه تا راین تا امروز نمایش عمومی هر فیلمی از حاتمیکیا اتفاقی مهم بوده است. در این 25سال، حاتمیکیا فرازونشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته، از سوی جناحهای مختلف سیاسی بارها مصادره شده یا خودش با برخی طیفها همسویی نشان داده و از موهبت این همراهی هم بهرهمند شده. در همه این سالها حاتمیکیا کوشیده تا مخاطب سینمایش را هم حفظ کند. مخاطبی که از زمان کرخه تا آژانس شیشهای یک دوره اوج را با حاتمیکیا پشتسر گذاشته و در این 2دهه هم حاتمیکیا را دنبال کرده و از سینمایش خاطره دارد. میان این خاطرهها، عصیان حاج کاظم در آژانس شیشهای جایگاه ویژهای دارد. فیلمی که شاید برخی شعارهایش امروز گلدرشت بهنظر برسد ولی استحکام دراماتیکش همچنان منحصربهفرد و در کارنامه فیلمساز و ساختار محکم سینمایی و حس و حالش همچنان مثالزدنی است. آژانس شیشهای برخلاف آنچه عدهای نوشتهاند، از محک زمان به سلامت گذر کرده است.
سکانس برگزیده: «مردک چیزایی گفت که احساس کردم پرده گوشام پاره شده و دیگه چیزی نمیشنوم، دچار حالتی شدم که سالها فراموشش کرده بودم و فقط لحظه عملیات، تو من زنده میشد.» حاج کاظم (پرویز پرستویی) قبل از عصیانش اینها را میگوید. مقدمهای برای شروع یکی از کوبندهترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران. جایی که حاتمیکیا در مجموعهای از نماهای کوتاه و بهشدت پرداخته شده و دقیق عصیان قهرمانش را به نمایش میگذارد. حاجکاظم بر شیشه مقابلش میکوبد، صدای صحنه قطع میشود و موسیقی و افکت جایش را میگیرد. نماها هم بهصورت حرکت آهسته به نمایش درمیآیند. نماهایی بسیار کوتاه که مجموعهشان کنار یکدیگر قرار است رخدادی مهم را برای تماشاگر به شکلی باورپذیر تصویر کنند. در کمتر از یک دقیقه، حاجکاظم بر شیشه مقابلش میکوبد و در انتهای سکانس اسلحه سرباز داخل آژانس به قول خودش «به دستش میچسبد»، تیر هوایی میزند و بدون هیچ طرح و برنامه قبلی، عملیات گروگانگیری را آغاز میکند؛ عملیاتی برای نجات عباس (حبیب رضایی). نکته اینجاست که ما باید باور کنیم حاج کاظم آرام و مهربان که برای حل کردن مشکل دوستش عباس به آژانس هواپیمایی آمده، حالا مسافران را گروگان میگیرد تا عباس به پرواز لندن برسد. این باورپذیری تا حد زیادی مدیون کارگردانی درست سکانس عصیان حاجکاظم است. سکانسی که زیر یک دقیقه است و شامل 27 نما میشود و پس از 21سال هنوز هم بهترین سکانسی است که حاتمیکیا کارگردانی کرده؛ بهتر و خوشساختتر از تمام فصلهای دشوار و انرژیبر فیلمهای پرهزینه اخیرش.