• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
یکشنبه 30 مرداد 1401
کد مطلب : 169113
+
-

شاه دولت را آدم حساب نمی‌کرد!

پهلوی دوم و واگذاری بحرین، در آینه اشارات و نکته‌ها

گزارش
شاه دولت را آدم حساب نمی‌کرد!

احمد سینایی - روزنامه‌نگار

روزهایی که بر ما می‌گذرد، مصادف است با تصمیم پهلوی دوم، برای اعلام استقلال بحرین از ایران. بازخوانی ماجرا در چنین موسمی، با توجه به اهمیتی که در سالیان اخیر پیدا کرده است، مفید می‌نماید. مقال پی آمده با استناد به پاره‌ای تحلیل‌ها، درصدد ارائه نکاتی است که خواننده موشکاف با مرور آن، به واقعیت ماجرا پی خواهد برد. مستندات این نوشتار، بر تارنمای پژوهشگاه تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید آید.

شاه در اعلام جدایی بحرین از ایران، دولت را داخل آدم حساب نمی‌کرد!
رضایت دادن پهلوی دوم به واگذاری بحرین، معلول عواملی چند بود که طراحی‌های دولت انگلیس را، باید در راس آن قلمداد کرد. به واقع مذاکره محرمانه دولت انگلیس با شاه ـ که در آن دوره از عوامل حزب کارگر تشکیل می‌شد ـ نهایتا وی را مجاب ساخت تا از این بخش از خاک ایران، چشم بپوشد. خسرو معتضد‌پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این‌باره معتقد است:
«وقتی حزب کارگر در 1970م در انگلیس رأی آورد، کابینه آن برای کم کردن هزینه‌های بریتانیا، تصمیم به خروج از خلیج‌فارس گرفت. چون معمولا حزب کارگر برخلاف محافظه‌کاران، خیلی صرفه‌جو است. می‌دانید که چرچیل علیه مصدق کودتا کرد، ولی کلمنت اتلی، نخست‌وزیر حزب کارگر، برخلاف مانوئل شینول، وزیر دفاع و موریسون، وزیر امورخارجه انگلیس ـ که موافق جنگ با ایران بودند  ـ  معتقد بود: لازم نیست بریتانیا با ایران وارد جنگ شود، چون برای انجام این کار لازم است که ما دویست‌هزار سرباز به منطقه بفرستیم! ایران هم دیگر ایران زمان رضاشاه نیست که ما بتوانیم 48ساعته همه مناطقش را بگیریم... از طرفی آمریکایی‌ها هم با این تصمیم مخالف بودند. نهایتا از قبرس و اسکاتلند چترباز آوردند و در فکرشان بود که از کانال سوئز هم پنجاه‌هزار نفر به ایران حمله کنند! اینها با یازده‌ناوشکن و کشتی جنگی به خلیج‌فارس آمدند و رزم‌ناو بزرگ مارسیوس را جلوی آبادان گذاشتند، ولی به واسطه اراده و همبستگی ملت ایران، به هیچ عنوان جنگی درنگرفت! بنابراین وقتی حزب کارگر در انگلستان رأی آورد، برای کم کردن هزینه‌ها تصمیم گرفت از خلیج‌فارس خارج شود اما همزمان با خروج، ملاقات‌های محرمانه‌ای را هم با واسطه امیراسدالله علم، با شاه ایران انجام دادند. نهایتا این ملاقات‌ها باعث شد که در سال1349، شاه در سفر به دهلی و بدون مشورت با دولت اعلام کند: ایران از حق مالکیت بر بحرین می‌گذرد! این اعلام شاه، تعجب همگان را برانگیخت! حتی هویدا به‌عنوان نخست‌وزیر و زاهدی به‌عنوان وزیر امورخارجه گفتند: ما اصلا از این ملاقات‌ها و تصمیم شاه خبر نداشتیم! در واقع شاه، دولت را داخل آدم نمی‌دانست! البته هویدا با آنکه از قضیه واگذاری اطلاع نداشت ولی موافق این طرح بود و می‌خواست زودتر قضیه واگذاری بحرین تمام شود! چون علی‌الاصول آدمی بود که می‌خواست روزمره راحتی داشته باشد! امروزه در این شبکه‌های ماهواره‌‌ای می‌بینم که یک عده آدم بی‌سواد، عکس هویدا را پخش می‌کنند و می‌گویند: این بیچاره سوار پیکان می‌شد! نخیر، هویدا اتومبیلی عالی داشت، ولی برای اینکه ژست عوام‌فریب بگیرد، پیکان را جلوی مردم سوار می‌شد و در شهر دور می‌زد و چند موتور هم کنارش حرکت می‌کردند! شما مطالب مربوط به هویدا را باید از زبان پرویز راجی بشنوید. مثلا راجی در سال1357 درباره هویدا می‌گوید: من در مرداد‌ماه با هویدا ملاقات کردم و او می‌گفت: این مملکت دارد داغون می‌شود و سقوط می‌کند! لاشه حزب رستاخیز را هم به خاک سپرده‌اند و همه ما در حال نابودی هستیم! بگذریم... نهایتا من معتقدم که شاه نباید از حق مالکیت بحرین می‌گذشت و آن را به انگلیسی‌ها می‌داد! ما در قضیه واگذاری بحرین، خیلی ضرر کردیم. شاه می‌توانست چانه بزند و برای تسلط بر بحرین، وقت بخرد و رفته‌رفته حاکمیت خود را بر آن تثبیت کند. شاه همچنین می‌بایست تصمیم‌گیری در مورد بحرین را  به آینده موکول می‌کرد. به تجربه تاریخ، مشکلی که ویتنام‌شمالی با جنوبی داشت، به همین شکل حل شد...».

وقتی همه‌پرسی جای خود را به‌ نظرسنجی با نتایج معلوم داد...
فرایند جدایی بحرین از ایران، از جنبه‌های گوناگون مخدوش به‌نظر می‌رسید. چه اینکه ابتدایی‌ترین راه برای سنجش این مهم، نظرخواهی از ساکنان دیرین و بومی آن بود. شاه با رضایت دادن به برگزاری نظر‌سنجی به جای همه‌پرسی، پذیرای یک نتیجه از پیش معلوم شد و از آن مهم‌تر، از تمامی راه‌ها و امکانات اعمال حاکمیت ایران بر این منطقه نیز چشم‌پوشید. محمدرضا چیت‌سازیان، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، مسیرهای پیش روی ایران برای همچنان داشتن بحرین می‌نویسد:
«نکته جالب این است‌ که با وجود میل دولت ایران به برگزاری همه‌پرسی، شاه با خواسته انگلیسی‌ها که برگزاری یک نظرسنجی زیرنظر سازمان ملل بود، موافقت کرد. در واقع حاکم بحرین و دولت انگلستان، به واسطه اینکه برگزاری همه‌پرسی به نفی سلطه آنان منجر می‌شد، با آن مخالفت کردند و محمدرضا پهلوی را به برگزاری یک نظرسنجی -که با اما و اگرهای بسیار همراه بود- متقاعد ساختند. نتیجه این نظرسنجی در پی تصمیم حکومت بحرین برای ورود سیل مهاجران فلسطینی و عرب به این کشور و تغییر ساختار جمعیتی آن، از پیش مشخص بود. این در حالی است که شاه ایران می‌توانست تصمیم دیگری نیز بگیرد. شاهد این ادعا نیز واقعیت‌های بین‌المللی است. در واقع دولت ایران می‌توانست برای اعاده حاکمیت بر بحرین، همراه با طرح دعاوی حقوقی به زور نیز متوسل شود؛ همان کاری که دولت‌های قدرتمند پیشین انجام داده بودند. مضاف بر این، توسل به زور در رفتار سیاست خارجی ایران نیز بی‌سابقه نبود. برای مثال در سال1349ش، دولت ایران با وجود ادعاهای عراق بر اروندرود با پشتیبانی نیروهای هوایی، کشتی ابن‌سینا را از اروندرود به خلیج‌فارس وارد کرده بود. در واقع با توجه به خروج دولت انگلستان از شرق کانال سوئز، به‌احتمال زیاد درصورت حمله دولت ایران به بحرین برای بازپس‌گیری این منطقه، دولت انگلستان به زور متوسل نمی‌شد. در این مقطع، حتی آمریکایی‌ها نیز در منطقه حضور گسترده‌ای نداشتند و به جز یک پایگاه کوچک در بحرین، حضور نظامی قدرتمندی در خلیج‌فارس از جانب آنان احساس نمی‌شد. در واقع ترس آمریکا در این مقطع، بیشتر از جانب اتحاد جماهیر شوروی بود و احتمالا درصورت حمله ایران به بحرین، واشنگتن با متحد استراتژیک خود کنار می‌آمد. همچنین احتمال اینکه عراق نیز وارد عمل شود، بسیار کم بود، زیرا عراق در جریان مسئله اروندرود نیز -که منافع مستقیم در آن داشت- راه به جایی نبرده بود و با وجود اینکه به خلیج‌فارس دسترسی گسترده‌ای نداشت، احتمال اینکه بتواند در برابر ایران دست به اقدام خاصی بزند و به رویارویی با تهران مبادرت ورزد، کم به‌نظر می‌رسید. از این‌رو اگر نیروی دریایی و هوایی ایران، دست به عملیاتی زده بودند، به‌احتمال زیاد بدون خونریزی و عواقب خاصی، می‌توانستند بحرین را دوباره به خاک کشورمان منضم کنند. افزون بر این، با توجه به سوابق تاریخی محکم و مستدل و اسنادی که نشان از حاکمیت چندهزارساله ایران بر بحرین می‌داد، امکان دخالت نهادهای بین‌المللی و بررسی اسناد ایران نیز وجود داشت، اسنادی که پایه و مبانی آن بر روند استعمارزدایی تکیه کرده بود و می‌توانست درصورت وجود سیاست خارجی مستقل کشور، به نتایج ارزشمندی منتهی شود. به‌خصوص که ایران توانایی نظامی‌اش را هم داشت و این شاید از معدود حرکت‌هایی بود که ارزش خطر کردن داشت. در واقع به تعبیر برخی، کاری که بایست انجام می‌شد، انجام نشد و در عوض کاری که نبایست انجام می‌شد انجام شد...».

یک مخالفت کم‌رمق، با پیامدهای بسیار

واگذاری بحرین از سوی دولت هویدا و به واقع توسط پهلوی دوم، تنها اعتراض محسن پزشکپور و یاران اندکش در مجلس را به‌دنبال داشت. آنها با استیضاح بی‌فرجام نخست‌وزیر، مخالفت کم‌وزن خود را نمایان ساختند. شاه که همین مخالفت اندک و محدود را نیز برنمی‌تافت، فعالیت پان‌ایرانیست‌ها را محدود کرد و مانع از ورود آنان به مجلس، در ادوار بعدی شد. حتی کار به جایی رسید که آنان به‌گونه‌ای تلویحی، از مخالفت خود عقب‌نشینی کردند. سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، فراز و فرودهای این مخالفت را به‌ترتیب پی آمده بازخوانده است:
«از اواخر سال1348و پیش از طرح لایحه واگذاری بحرین در مجلس، نمایندگان پان‌ایرانیست مجلس، از سوی رژیم با محدودیت‌ و فشار مواجه شدند. ساواک با نمایندگان حزب پان‌ایرانیست، جداگانه وارد مذاکره شد تا آنها را قانع کند که با گزارش دولت درباره بحرین مخالفتی نکنند. محسن پزشکپور به مخالفت‌های خود ادامه داد و حتی کار را به استیضاح دولت نیز کشاند. یکی دیگر از اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست، به نام فضل‌الله صدر قصد داشت تا تحت‌هدایت ساواک، محسن پزشکپور را برای تغییر موضوع استیضاح به سؤال قانع کند که موفق نبود و از حزب جدا شد. اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست تلاش داشتند تا امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر را متقاعد سازند در متن گزارش دولت در رابطه با جدایی بحرین نامی از شاه نیاورد، تا بتوانند مخالفت خود را با آسودگی ابراز کنند اما هویدا با وجود قول مساعدت در این زمینه، در متن گزارش خود به موافقت ضمنی شاه نیز استناد کرد. پزشکپور به‌عنوان رهبر حزب پان‌ایرانیست، گزارش هویدا را خیانت دانسته و خواهان استیضاح دولت او شد. این استیضاح در فروردین‌ماه سال1349، از جانب 5نماینده پان‌ایرانیست تقدیم رئیس مجلس شد. استدلال هویدا در جلسه استیضاح این بود که اقدام ایران، صرفا جهت جلوگیری از خطر جنگ در منطقه خلیج‌فارس بوده است. استیضاح عملا نتیجه‌ای نداشت و نتوانست رأی اعتماد بگیرد. اسدالله علم دراین‌باره در خاطرات خود می‌گوید: امروز سه‌شنبه 1اردیبهشت1349، دولت در مسئله بحرین جواب استیضاح را در مجلس داد و رأی اعتماد گرفت. حزب پان‌ایرانیست به‌صورت خاک برسر و مفلوکی در مسئله استیضاح صحبت کرد، که هیچ تناسبی با آن همه حرارت اولیه نداشت... مخالفت پان‌ایرانیست‌ها با رژیم شاه در موضوع انفصال بحرین، واکنش حکومت را نیز به‌دنبال داشت که ازجمله آنها، قطع کمک‌های مالی و ایجاد محدودیت شدید برای فعالیت حزب بود. محرومیت نمایندگان پان‌ایرانیست برای مجلس بعدی نیز از دیگر پیامدهای این مخالفت بود. هویدا که از جریان استیضاح و صحبت‌های پزشکپور عصبانی بود، پس از جلسه استیضاح به‌صراحت نمایندگان پان‌ایرانیست را تهدیدکرد، که دیگر اجازه نخواهد داد در دوره بعدی وارد مجلس شوند! از اواخر اردیبهشت1349، ساواک و شهربانی رهبران و مسئولان محلی حزب را در شهرهای مختلف زیرنظر گرفتند و مانع از برگزاری جلسات حزبی شدند، ضمن اینکه آنها را تهدید کردند که درصورت سرپیچی از دستورات دولتی، دستگیر و بازداشت خواهند شد...».

منابع نفتی بحرین در حال خشک شدن است!؟
به شهادت اسناد ازجمله یادداشت‌های امیر‌اسدالله علم، او ازجمله کسانی بوده که به گاه بحران‌های روحی پهلوی دوم، وی را با سخنان خویش تسکین می‌داده است! ازجمله مواقع ارائه اینگونه دلداری‌ها، موسم واگذاری بحرین بوده است. به شهادت یادداشت علم در یادداشت مورخه یکشنبه 20بهمن 1348، شاه در فقره این واگذاری، همچنان به خویش گمان خیانت داشته، که با مشورت‌های پی آمده وزیر دربار، قدری آرامش یافته است:
«شاه سپس خیلی بی‌پرده پرسید: بین خودمان باشد...به‌نظر تو در ادامه حل مسئله بحرین، آیا ما به مملکت‌مان خیانت می‌کنیم یا آنطور که بسیار کسان در اقصی‌نقاط جهان گفته‌اند، در مرز به‌دست آوردن موفقیت بزرگی هستیم، و منطقه را از درگیری‌های بیهوده و کمونیسم نجات می‌دهیم؟ عرض کردم: اینکه بگوییم بحرین بنا بر حقوق قانونی از آن ماست، ما را به جایی نمی‌رساند، اگر آن را با زور بگیریم، همیشه باری بر دوشمان خواهد بود و موردی برای اختلاف دائمی با عرب‌ها می‌شود، از آن گذشته بسیار هم گران‌تر خواهد بود، زیرا منابع نفتی بحرین در حال خشک شدن است... .»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید