• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16901
+
-

من و پاموک

یادداشت
من و پاموک


ارسلان فصیحی/ اولین مترجم آثار اورهان پاموک در ایران
آشنایی من با اورهان پاموک و آثارش، امسال سی‌ودوساله شد. دهه80 میلادی در ترکیه دانشجو بودم و زبان و ادبیات ترکی می‌خواندم. وقتی که در ایران بودم، در روز دست‌کم 5ساعت کتاب می‌خواندم و این عادت در ترکیه نیز ترکم نکرد؛ با این تفاوت که در مملکت غریب نمی‌توانستم مثل ایران با خیال راحت و فراغ‌بال بروم جلوی دانشگاه و هرچه دلم خواست بخرم؛ بالاخره غریبی بود و گاه بی‌پولی و... ؛ این شد که شروع کردم به امانت‌گرفتن کتاب. در آن دوره فقط 2رمان اورهان پاموک چاپ شده بود: «جودت بیک و پسران» و «خانه خاموش».

سال۱۹۸۸ بود که سومین رمانش با عنوان «قلعه سفید» منتشر شد؛ منتشرشدنش همان و سرازیرشدن سیل نقدهای مثبت و منفی، همان. خیلی زود هم به دیگر زبان‌ها ترجمه شد و در نشریه‌های اروپا به تحسین این رمان و نویسنده‌اش پرداختند. ازجمله نوشتند: «ستاره‌ای در شرق دمید...»، «هنر پاموک در این است که این‌ همه ایده و اندیشه را در رمانی چنین کم‌حجم گنجانده است و...». ناگفته نماند که این رمان در میان آثار اورهان پاموک چنان اهمیتی دارد که آثارش را به 2دوره قبل از قلعه سفید و بعد از قلعه سفید تقسیم می‌کنند.

باری، من هم که درگیر مطالعه ادبیات مدرن و کلاسیک ترکیه بودم این رمان را امانت گرفتم و خواندم.

از میان خیل رمان‌هایی که آن سال‌ها خواندم، تصمیم گرفتم در نخستین فرصت که به ایران برگشتم 3رمان را به فارسی ترجمه کنم: «سلول۷۲» نوشته اورهان کمال، «خون حرف نمی‌زند» نوشته ناظم حکمت و قلعه سفید نوشته اورهان پاموک. خوشبختانه پس از بازگشت به ایران و مدتی کارکردن در نشریات و روزنامه‌ها، همکاری‌ام را با انتشارات ققنوس شروع کردم و نخستین کتابی که برای ققنوس ترجمه کردم قلعه سفید بود که اوایل سال۱۳۷۷ منتشر شد. به فاصله چند ماه نیز ترجمه سلول۷۲ از چاپ درآمد. اما ترجمه خون حرف نمی‌زند به تعویق افتاد؛ چون تصمیم گرفته بودم دیگر آثار اورهان پاموک را ترجمه کنم. در آن سال‌ها رمان «زندگی نو» که پاموک می‌گوید دشوارترین رمانش است در ترکیه منتشر شده بود؛ پس ترجمه‌اش را شروع کردم و حین ترجمه به پاموک حق دادم که چنین حرفی زده باشد!

متأسفانه زندگی نو تا مجوز بگیرد حدود 2سال در اداره کتاب وزارت ارشاد ماند. پس از منتشرشدن این رمان بود که انتشارات ققنوس تصمیم گرفت اورهان پاموک را برای شرکت در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به ایران دعوت کند. این دعوت نتیجه داد و پاموک در سال۱۳۸۲ به ایران آمد، در نمایشگاه شرکت کرد، با نویسنده‌ها و مترجم‌های ایرانی آشنا شد و با خاطره‌ای خوش از ایران رفت.

اورهان پاموک در سال۲۰۰۶ جایزه نوبل ادبیات را گرفت و یکباره هجوم پخته‌خواران به آثارش شروع شد که کماکان ادامه دارد!

به هر حال خوشحالم که اورهان پاموک پس از 15سال دوباره در روزهای برگزاری نمایشگاه به ایران آمد و نخستین نوبلیست ادبیات شد که به ایران آمده است. امیدوارم این سفر دستاوردهای خوبی به‌ویژه در زمینه سروسامان‌دادن به وضعیت ترجمه و نشر آثار اورهان پاموک در ایران داشته باشد؛ چه، می‌دانم یکی از دغدغه‌های اساسی‌اش همین است و بارها این نکته را متذکر شده و گفت‌وگوهای ثمربخشی در این باب انجام داده‌ایم که خوانندگان ایرانی به‌زودی شاهد نتایج این گفت‌وگوها و تفاهم‌ها خواهند بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :