روایت نجیب بارور؛ شاعر و نویسنده اهل افغانستان از ماندگاری ابتهاج
ردپای شعر سایه بر ادبیات افغانستان
نیلوفر ذوالفقاری
نجیب بارور از نسل شاعران جوان و شناختهشده اهل افغانستان است که جریانهای ادبی معاصر و تحولات آن را به دقت زیرنظر داشته و تلاش کرده همسو با این جریانات، بر وزن فرهنگ و ادبیات فارسی بیفزاید. برای بسیاری از فارسیزبانان، شعرخوانی او در دیدار با هوشنگ ابتهاج خاطرهای به یادماندنی است. بارور معتقد استشعر فارسی؛ حرکت از دربار به مردم تأثیر سایه بر شعر و هنر افغانستان غیرقابل انکار است و مردم افغانستان ارتباطی معنادار با اشعار این شاعر برقرار کردهاند.
شعر فارسی؛ حرکت از دربار به مردم
نجیب بارور میگوید: «از نظر من، سایه در بطن جریان متحول در شعر فارسی پرورش یافت؛ جریانی که با نیما یوشیج و مفهوم فعالیتهای دیگراندیشانه او میشناسیم. ادبیات فارسی در دورهای وارد تحول میشود. این تحول در 2ساحت گفتمانی اتفاق میافتد. شعر فارسی از نظر جایگاه اجتماعی در کنار مردم قرار میگیرد و از تزئین حکومتها جدا میشود. جریان شعر فارسی از دربار به طرف مردم حرکت میکند و از نظر فرم و محتوا هم دچار تحول میشود. تعریفی که نیما یوشیج از شعر ارائه میکند، با تعریف کلاسیک شعر، هم از نظر گفتمان و هم از نظر شکل به کلی متفاوت است.»
سایه؛شخصیتی بیناگفتمانی
بارور با توضیح اینکه در این تحول و نوآوری، فضای ایجاد شعر سپید و شعر نو، در برایند همین گفتمان نیمایی شکل میگیرد، اضافه میکند: «شاعرانی مانند احمد شاملو با الهام گرفتن از افکار بدیع نیما، شعر آزاد را بهعنوان نوع جدیدی از شعر فارسی مطرح میکنند. در مسیر این تحول و جریان، بعضی شاعران مانند نیما یوشیج، قافیهها را طولانی و بعضی شاعران، تمام تعاریف قبلی شعر را متحول کردند و شکل جدیدی از شعر را آفریدند. تعدادی هم بودند که بینابین این گفتمان، هم کلاسیک سرودند و هم وارد فضاهای جدید شعر فارسی شدند.» به اعتقاد بارور در جریان معاصر ادبیات فارسی، نقش سایه بهعنوان شخصیتی بیناگفتمانی، نقشی موازنهگر برای ارتباط فضای نوی شعر و فضای کلاسیک آن شناخته میشود: «من معتقدم سایه حتی در اشعاری که در اوزان نیمایی سروده هم از رنگ و بوی شعر کلاسیک استفاده کرده است. کلاسیک بودن شعر سایه، به این مفهوم نیست که اشعار او کهنه و تاریخی هستند، بیان او تازه است و من بهعنوان یک شاعر، بیشتر با غزلهای او ارتباط برقرار کردهام.»
سایه حافظ زمان ما بود؟
بارور در واکنش به افرادی که سایه را حافظ زمانه ما میخوانند، میگوید: «بین اشعار سایه با شعر حافظ ارتباط محکمی وجود دارد. سایه بیشترین وقت را صرف پژوهش درباره حافظ کرده است اما بهنظر من، هر شاعر جایگاه خودش را در دنیای ادبیات دارد. سایه هویت فرهنگی مستقل خود را در ادبیات فارسی دارد. از این نظر فکر میکنم حافظ زمان ما، همان حافظ زمان خودش است و سایه زمان ما، سایه زمان خودش، هر کدام بزرگی و عظمتی در شعر فارسی ایجاد کردهاند.» بارور معتقد است مردم افغانستان توجه ویژهای به بزرگان ادبیات و شعر دارند و فعالیت آنها را ارج میگذارند: «ما مردم افغانستان نسبت به موضوعات فرهنگی بیتفاوت نیستیم و نسبت به رویدادهای فرهنگی و ادبی واکنش نشان میدهیم. امیدوارم جامعه فرهنگی ایران هم، بزرگان ادبیات و فرهنگ خارج از مرزهای خود را بشناسد و به آنها توجه کند.»
نقش سایه در شعر پیرامون ایران
بارور از تأثیر سایه بر تحولات اجتماعی در جوامع فارسیزبان صحبت میکند و میگوید: «نقش سایه و بسیاری از شاعران دیگری که در این جریان تحولساز عرضاندام کردند، نهتنها بر جامعه ایران امروزی، بلکه بر جوامع پیرامون این مرکز تأثیرگذار بوده است. شعر مهاجرت، مقاومت و پایداری افغانستان و شعر ناسیونالیسم تاجیکستان از همین جریان متأثر بوده است. همین جریان ادبی بود که توانست ادبیات فارسی را محور گفتمان مردمی قرار دهد. از این نظر شاعران این دوره، ازجمله سایه، شاعرانی مردمی محسوب میشوند.» بارور با اشاره به اینکه تأثیر سایه بر ادبیات مردم افغانستان نه فقط در این زمانه، بلکه از دهههای پیش قابللمس بوده است، میگوید: «یکی از موسیقیهایی که در حافظه نوستالژیک و عاشقانه مردم افغانستان به یادگار مانده با شعر «امشب به قصه دل من گوش میکنی/ فردا مرا چو سایه فراموش میکنی» ساخته شده است. داوود سرخوش هم شعر «در این سرای بیکسی» اجرا کرده است. با درگذشت سایه، اشعار زیادی از این شاعر در فضای مجازی مردم افغانستان دستبهدست شد. این موضوع نشاندهنده ارتباط شعر سایه با مردم افغانستان و علاقه این مردم به سایه است.»