• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
چهار شنبه 26 مرداد 1401
کد مطلب : 168852
+
-

حرامیان بدسگال و ترسوهای بی‌آبرو!

پیمان شوقی - روزنامه‌نگار

فیلم «حرامزاده‌های بی‌آبرو» شروع خوفناکی دارد که نفس تماشاگر را می‌گیرد: در یک چشم‌انداز زیبای روستایی در فرانسه اشغالی، افسر بلندپایه اس‌اس وارد مزرعه‌ای می‌شود و به ملاقات دهاتی گردن‌کلفتی می‌رود که درحال تبرزنی است. افسر نازی‌ با بیانی سلیس و گرم خودش را «شکارچی یهودی‌ها» معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد که اخیراً چند خانواده یهودی دهکده را «پاکسازی»کرده که فرزندان‌شان همراهشان نبوده‌اند و حالا او دارد دنبال کودکان فراری آنها می‌گردد. لحن صحبت شکارچی درباره «آن»ها و لبخند استهزاآمیزی که در تمام مدت به لب دارد چنان خون مای بیننده را به جوش می‌آورد که هر لحظه آرزو داریم مرد روستایی با تبرش او را به دو نیم کند! اما مرد در سکوت گوش می‌کند و افسر نازی حرف می‌زند و حرف می‌زند و آرام آرام به مخاطبش حقنه می‌کند که پاکسازی یهودی‌ها واجب است چون اولا وجود آنها برای فرانسه خطرناک است و در ثانی «آنها» اصلا آدمیزاد نیستند و می‌شود مثل خوک سرشان را برید! اما به‌زودی جدی می‌شود و درکمال احترام و اتیکت خاطرنشان می‌کند که حمایت از این «ناانسان»های خطرناک می‌تواند شخص حامی و خانواده‌اش را هم دچار عواقب سیاسی و «امنیتی» کند. خلاصه آنقدر می‌گوید و می‌گوید تا دهاتی چهارشانه ساده‌دل تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، اشک‌هایش سرازیر می‌شوند و اجازه می‌دهد دژخیمان نازی، کودکان یهودی را در مخفیگاه‌شان به رگبار ببندند.
آنچه این دقایق طولانی را نفسگیر می‌کند، سهیم کردن تماشاگر در فرایند «توجیه توحش» است. «توجیه توحش» ترفند همیشگی سیستم‌های جائر است برای تهی‌سازی توده مردم از شرافت انسانی و همدست‌سازی‌ آنان با خود برای سرکوب و حذف «دیگری» . دراین میان شکارچی‌ها مأمورند این توحش سیستماتیک را عادی و طبیعی و حتی ضروری جلوه دهند؛ نقشی که در دنیای امروز ما بر دوش رسانه‌هاست که سرشارند از نمونه‌های به ظاهر علمی و مستند آن در قالب خبر و گزارش و تحلیل و مصاحبه. اما این شیوه خوفناک فقط دستاورد رژیم‌های ضدبشری معاصر نظیر حکومت هیتلری نیست و در تمام صفحات تاریخ شرمسار انسان هوشمند نظیر و مصداق دارد. نفوذ جریان خزنده بربریت در ارکان جوامع متمدن و رسوخ به اذهان انسان‌های شریف، آن هم به مدد تکرار مکرر اکاذیب و مستند نمایی اکاذیب قبلی شیوه‌ای است که دست‌کم در این سوی دنیا به خوبی آشناست و سیر انحراف از حکومتی عدالت‌محور تا حاکمیتی متکی به زر و زور و تزویر در طلوع تاریخ سیاسی اسلام را برایشان تداعی می‌کند که موجب پراکندگی مردم از کنار پیشوایان راستین‌شان شد و به بزرگ‌ترین فاجعه حیات شیعه منتهی شد.
صفحات تاریخ جهان پر است از داستان مردمان چهارگوشه عالم که اگر در عین بهره‌مندی از فهم و دانش و الگوهای نیک در مقطعی از حیات خود اسیر حاکمیتی بدسگال شدند به توجیهات مکرر توحش که از بوق‌های رسمی آن بلند بود میدان دادند. گوش‌ به لاف‌های عربده‌جویان و دل به وعده‌های گزافه‌گویان سپردند، یا در لاک ترس و نکبت خزیدند و از وحشت بریده شدن نواله یومیه به‌خود لرزیدند، و به نیروی «شر» مجال ترکتازی دادند. به همسایه و همنوع پشت کردند و مظلومان را تنها گذاشتند اما همین تاریخ گواه است که همگی آن مردمان به عذابی سخت افتادند؛ چه آنها که معذورانه کنار مأموران ایستادند و چه آنها که چشم بستند و سکوت کردند. حالا فرجام آن تماشاگران خاموش مسلخ انسان پیش چشم ماست: کوفیانی که پیمان‌‌ گسستند دیرتر زیر تیغ حجاج‌ ابن یوسف‌ها نشستند؛ و ژرمان‌هایی که بر اردوگاه‌های مرگ چشم بستند و زیر آوار بمب و تجاوز کمر شکستند.
امروز که خروار خروار اطلاعات با فشاردادن دکمه‌ای در اختیارمان است، نشنیدن پند تاریخ بیش از آنکه از تنبلی یا بیسوادی بیاید نشان انحطاط است. غرقاب انحطاط در کمین همه زندگی‌هاست و آتش‌اش اگر به خرمن جان‌ها بیفتد،‌تر و خشک را با هم می‌بلعد. چشم دل باز باید کرد و در ورطه دروغ‌ها و اتهام‌ها و «توجیه توحش»ها نیفتاد. اتحاد حرامی‌های بدسگال با ترسوهای بی‌آبرو هرگز و در هیچ کجا عاقبت خوشی نداشته، بلکه سامان بزدلان را بدل به قبرستان‌هایی فراخ کرده و کذابان را به زباله‌دان‌ها انداخته است. دیگر انتخاب با ماست که درس تاریخ را بشنویم و بر دروغ‌ها و توجیه‌ها پوزخند بزنیم یا بی‌تفاوت بمانیم و بگذاریم دروغ‌ها ما را با خود به شراکت در فرجام حرامی‌ها ببرند اما فراموش نباید کرد که تاریخ هم مثل آرتیست فیلم «حرامزاده‌های بی‌آبرو» در صحنه واپسین اثر، از تکرار این عقوبت‌ها چیره‌دست شده‌است و داغ ننگ را با چنان عمق و ظرافتی بر پیشانی شکارچی‌ می‌نشاند که تا پایان دنیا پاک‌شدنی نباشد! 

این خبر را به اشتراک بگذارید