قلم سبز | چرا پس از ۶۰ سال، هنوز آلودگی و ترافیک در تهران یک بحران است؟!
محمد درویش/ کارشناس ارشد محیطزیست:
اگر سرمقاله روزنامه اطلاعات را در بیستوششمین روز از آبان ۱۳۳۶ بخوانید؛ شگفتزده میشوید! تو گویی که انگار نویسنده همین دیروز و پس از اعلام فرمان تعطیلی چندباره مدارس، چنین از مدیران شهری وقت تهران گله کرده که چرا فکری به حال ترافیک و آلودگی هوا در تهران نمیکنید؟! البته در طول این ۶۰ سال خیلی فکر کردیم! نکردیم؟ دستور ساخت صدها کیلومتر بزرگراه و تونل و تقاطع غیرهمسطح و پارکینگ طبقاتی و بزرگراههای چند طبقه را ندادیم؟ فرمان تراکم فروشی صادر نکردیم؟مصوبه برج باغ را اجرا نکرده و چندهزار هکتار از باغهای زیبای تهران را نابود نکردیم؟ اجازه ساخت صدها هزار خودرو و موتورسیکلت بیکیفیت را ندادیم؟ جامعه را به بهانههای مختلف از موهبت پیادهروی و دوچرخهسواری ایمن، محروم نساختیم؟ میبینید؟ ما یکی از 10شهر جهان هستیم؛ از نظر حجم سرمایهگذاری برای ساختوساز و عملیات عمرانی در طول چند دهه اخیر اما راست آن است که این هزینهکردها نهتنها به ارتقای کیفیت زندگی تهرانیها و دیگر مردم ساکن در کلانشهرها کمک نکرده بلکه غول ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و کمتحرکی را در ابعادی هیولاوار گسترش و رشد داد! اینک چه باید بکنیم؟ بیش از 2 سال است که مردم ازمدیران شهری خود خسته و ناامید شده و خود برای درمان این درد بیدرمان؛ پویشی به نام سهشنبههای بدون خودرو را راه انداختهاند. آنها تاکنون این پرچم را در ۱۹۸ شهر ایران به اهتزاز درآوردهاند. وقت آن است که شهردار جدید و فرهیخته تهران، کمکاری شگفتانگیز پیشینیان خود را جبران کند و برای تغییر مبلمان شهری از خودرومحوری به زیستمحوری و در چارچوب حمایت عملی از اقتصاد مقاومتی و سادهزیستی، انقلابی بزرگ را رهبری کند. مردم اگر ببینند که شهردار و مدیران ارشد شهرشان از دوچرخه، مترو و اتوبوس استفاده میکنند، مشتاقانهتر خودروهای شخصی خود را به کنار مینهند. شهری که در آن روسای سازمان حفاظت محیطزیست و منابع طبیعیاش و همه معاونان و مدیران ارشدش از خودروهای دولتی و تکسرنشین استفاده میکنند؛ هرگز نمیتواند انتظار داشته باشد تا شهروندانش شعارهای زیبای مدیران ارشد حوزه شهری و محیطزیست را باور کرده و از تکسرنشین راندن دست بردارند. یادمان باشد که شهرهای تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، کرج و... دیگر به بزرگراه و پل و بیشتر نیاز ندارند. آنها نیاز به شهردارانی دارند که بتوانند شهری بیافرینند که مردمش همچنان نوای سحرانگیز پرندهها را در معابر عمومیشان بشنوند در حالیکه با لبخند از کنار یکدیگر عبور کرده و در مسیرهایی ایمن رکاب میزنند. همین و تمام.