زیبای بیبازگشت
سعید مروتی- روزنامهنگار
محبوب بود. بسیار محبوب. احتمالا محبوبترین شاعر زنده این سرزمین که با رفتنش دوستداران پرشمارش را اندوهگین کرد. همه آنهایی که شاید بسیاریشان سیاهمشقها و تاسیان نخوانده باشند.از زندگی و زمانهاش خیلی مطلع نباشند که در این سالها شاید خیلی هم نیازی به اینها نبود چون سایه خود با خواندن اشعارش کار را درمیآورد و بر قلبها حکومت میکرد.ویدئوها و شعرخوانیهای پربازدیدش در فضای مجازی مصداق آشکاری است از مصرف عام شاعری مردمی که در حلقه روشنفکران هم جایگاهی تثبیت شده داشت. هنر شعرخوانی و قدرت و سیطره عاطفی سایه در گسترش مخاطبانش، فقط با احمد شاملو قابل مقایسه است که با لحن و صدای منحصر به فردش کار مشابهی در دهههای ۶۰ و ۷۰ انجام داد. سایه را بیشتر از هر چیز با عاشقانههایش به یاد میآوریم. همدم شبهای بلند تنهایی عاشقان و شکست خوردگان با «خیال دیدنت چه دلپذیر بود»، «نیامدی دیر شد»، «چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی» و...
سایه خود از نسل شکست خورده کودتای ۲۸ مرداد بود که حماسه شکست را با ترکیبی دلچسب از آرمان و اندوه خلق میکرد. این شاعر تا پای جان با ذوق سرشارش اجازه نداد تن به آوازهگریهای حزبی بدهد.اشعار سیاسیاش هم ابتدا شعر بود بعد هر چیز دیگر. سایه آرتیستی تمام عیار بود. با آن سیمای دلپذیر و ریش انبوه سپید و سیگاری که ظاهراً تا آخرین لحظه ترکش نکرد، به شمایلی تکرار ناپذیر میمانست؛ شمایلی که مشابهش نیست و نخواهد آمد. ستایشگر زیبایی بود و خود همانطور که سروده بود زیبای بیبازگشت شد.