برای بازیگر شدن هیچ وقت از پدر تأثیر نگرفتم
با پوریا شکیبایی که نخستین تجربه بازیگری جدی خودش را در «برف بیصدا میبارد» تجربه کرده است
سعیده مرادی
رفتار و بازیاش شباهت زیادی به پدر دارد و با نگاهی به تیتراژ سریال بهسادگی میتوان فهمید که پوریا، فرزند استاد خسرو شکیبایی است، اما در خلال تماشای سریال «برف بیصدا میبارد» آنقدر خوب و باورپذیر نقش «حبیب» داستان را بازی کرده است که بیننده و مخاطب پوریا شکیبایی را فراموش میکند و محو شخصیت منفی داستان میشود. این نخستین کار شکیبایی پسر در تلویزیون است و خودش میگوید یدک کشیدن نام بزرگ پدر کار را برایش سخت کرده است؛ چون هم نمیخواهد خدشهای به نام و اعتبار او وارد کند و هم میخواهد که در بازیگری از زیر سایه پدر خارج شود و خود مستقل خویش را عرضه و نمایان کند؛ موضوعی که بهنظر میرسد دستکم در نخستین کارش موفق شده به آن دست پیدا کند. به بهانه پخش سری جدید و مجموعه دوم سریال «برف بیصدا میبارد» گفتوگوی روز هفتم با پوریا شکیبایی را پیشرو دارید.
«برف بیصدا میبارد» نخستین سریالی است که در آن به ایفای نقش پرداختهاید. چطور شد که در این سریال ایفای نقش کردید و چرا تا پیش از آن شما را در سریال دیگری ندیدهایم؟
خب راستش را بخواهید من چند سال است که به ایران برگشتهام و قبل از این در جای دیگری زندگی میکردم.
در این میان مسیر هنری شما برای بازیگر شدن چطور طی شد؟
وقتی به ایران آمدم کارم را با تئاتر شروع کردم، البته قبل از این سریال در یک فیلم کوتاه و یک فیلم بلند هم بازی کرده بودم. دلیل اینکه چرا برف آهسته میبارد نخستین سریال من است هم باید بگویم که تا قبل از این برای بازی در سریال آن چیزی که باید و شاید و داستان و نقشی که دوست داشته باشم به من پیشنهاد نشده بود و برف بیصدا میبارد، نخستین پیشنهادی بود که واقعاً آن را پسندیدم.
چه چیزی باعث شد تا این پیشنهاد مورد پسند شما واقع شود؟
داستانش را خیلی دوست داشتم. کارگردان، عوامل و نقشم در سریال را دوست داشتم و در نهایت هم وقتی تمام تکههای پازل کنار هم قرار گرفت نخستین سریالم را بازی کردم که تبدیل به تجربهای خوشایند برایم شد.
با توجه به سختگیریای که در انتخاب کار دارید چطور شد که بازی در نقش حبیب را پذیرفتید و این شخصیت چه ویژگی و جذابیتی برای شما داشت؟
آقای آذربایجانی و دستیارشان آقای سلیمانی از من برای بازی در نقش «حبیب» دعوت کردند و از ابتدا مرا برای این نقش انتخاب کرده بودند. وقتی درباره داستان سریال و نقش حبیب توضیح دادند، یکسری از اتفاقاتی که در زندگی «حبیب» افتاده بود، ابعادی که در زندگیاش وجود داشت و به پدرش برمیگشت همذاتپنداری کردم و اینطور شد که نقش حبیب را پذیرفتم و آن را بازی کردم. کاراکتر «حبیب» بهنظرم خیلی جذاب است. این شخصیت آنقدر ابعاد پیچیده، متفاوت و درخشانی دارد که قابل وصف نیست. «حبیب» شخصیتی است که توانایی انجام دادن هر کاری چه مثبت چه منفی را دارد و این موضوع در سریال بسیار درخشان است.
طبیعی است هر بازیگری برای ایفای نقشهای خود فراز و فرودهای مختلفی را باید تجربه کند تا بتواند نقش را از آن خود کرده و به خوبی ایفا کند. شما برای بازی در نقش «حبیب» با چالش خاصی هم مواجه بودید؟
بله، خب بازی در نقش «حبیب» واقعاً سخت بود و حتماً مخاطبان هم با دیدن این سریال به خوبی متوجه این موضوع شدهاند که بازی در این نقش چقدر میتواند دشوار و پیچیده باشد.
همکاری با آقای آذربایجانی در این کار چطور بود؟
کار با آقای آذربایجانی بهشدت عالی است و هیچ ارتباطی هم به اینکه من تازهکار هستم ندارد. من در سینما بزرگ شدهام و در زندگیام کارگردانهای بسیاری را دیدهام و با این موضوع و مقوله بیگانه نیستم. آقای آذربایجانی بهعنوان یک کارگردان فردی کاربلد هستند که میدانند باید چه کار کنند و نتیجه این را هم داریم بهخوبی در این سریال میبینیم. مردم و مخاطبان از دیدن سریال راضی هستند و پیامهای مثبت زیادی برای من میفرستند. یک سادگی خاصی در «برف بیصدا میبارد» وجود دارد که در کمتر کاری میتوان آن را پیدا کرد و این ویژگی خیلی جای نقد و بررسی دارد.
شما با یک نقش منفی کار خودتان را در تلویزیون شروع کردید. شاید ترجیح برخی بازیگران بر این نباشد که زیاد با نقشهای منفی شناخته شوند یا دستکم شروع کارشان با نقشهای منفی باشد. انتخاب نقش حبیب بهعنوان یک کاراکتر منفی برای شروع سخت نبود و آیا نگران مسیر آینده بازیگریتان نبودید؟
بهنظر من کار یک بازیگر ایفای نقش است و فرقی نمیکند که آن نقش مثبت باشد یا منفی. یک بازیگر با صفات مختلف یک نقش تغییر میکند و باید در آن نقش فرو برود. من تصور نمیکنم که هیچ بازیگر حرفهای باشد که برایش اهمیت داشته باشد نقشی که میخواهد بازی کند مثبت یا منفی است یا چه ویژگیها و خصوصیات اخلاقی دارد. البته ناگفته نماند برای چنین شروعی و نقشی که انتخاب کردم اضطراب بسیار زیادی داشتم.
چرا اضطراب؟
چون هم اینکه کار اولم بود و باید خیلی خوب بازی میکردم تا به دل مخاطب بنشیند و همچنین بهنوعی باید بهعنوان پسر خسرو شکیبایی آبروی پدر را نیز حفظ میکردم و این موضوع کار را برای من سختتر هم میکرد، اما خدا را شکر توانستم بر ترسهایم غلبه کنم و تا آنجا که در توانم بود به خوبی ایفای نقش کردم.
شما خواستهناخواسته بالاخره در خانوادهای هنرمند و به قول خودتان زیر سایه نامی بزرگ رشد کردهاید. جدا از این واقعیتی که همه ما میدانیم، چه عاملی باعث ورود شما به دنیای بازیگری شد؛ علاقه یا تأثیر و الگوبرداری از پدر؟
خب من به بازیگری بسیار علاقهمند بودم، اما اعتماد به نفس کافی برای ورود به این حرفه را نداشتم. واقعیت این است که برای بازیگر شدن هیچ وقت از پدر تأثیر نگرفتم.
پذیرش چنین ادعایی کمی میتواند سخت باشد، اینطور نیست؟
ببینید، ورود به دنیای بازیگری برای من بسیار ناگهانی بود و پای آن ایستادم. هیچکس به من نگفت که فلان کار برای تو هست یا چون پسر خسرو شکیبایی هستی بیا در این فیلم و سریال بازی کن. بسیاری از بازیگران با پیشنهادهای زیادی مواجه میشوند و بعد انتخاب میکنند، اما من زمانی با پیشنهاد بازی در سریال «برف بیصدا میبارد» مواجه شدم که بیکار بودم و هیچ پیشنهاد دیگری برای کار نداشتم. تنها تلاش و علاقهام این بود که پا به دنیای بازیگری گذاشتهام و بعد از این هم تمام تلاشم را میکنم که در کارم پیشرفت داشته باشم.
چقدر روی نقشهایی که به شما پیشنهاد میشود حساسیت دارید؟
من یک اسمی را یدک میکشم و تا جایی که میشود باید آبروداری کنم. در واقع وسواسم بیشتر از اینجا میآید. تا جایی که بتوانم از این اسم پاسداری خواهم کرد تا ببینیم خدا چه میخواهد.
برای اینکه از سایه پدر دور شوید و راه خودتان را بروید چه راهکار و برنامهای دارید؟
به جای اینکه دنبال این باشم که در کادر تلویزیون دیده شوم، دنبال این بودم که بروم و در تئاتر کار کنم. این خطمشی و رویهای بود که پدرم برای من تعیین کرده بود که اگر زمانی خواستی کار بازیگری انجام بدهی، اول باید از تئاتر شروع کنی. از طرفی هم تمام تلاشم این بوده تا جایی که عقلم میرسد راه را درست پیش بروم و حرص و طمع دیده شدن نداشته باشم. خیلی جاها قبل از هر تصمیمگیری با خودم گفتم، پدر همیشه به من میگفتند «محبوب» باش به جای اینکه «معروف» باشی!
برای طی مسیر هنری خودتان در آینده، از بین تمرکز بر مدیومها و قالبهای تئاتر، سینما و تلویزیون، کدامیک را بیشتر ترجیح میدهید؟
اگر به لحاظ جایگاه بخواهم صحبت کنم، تئاتر بهدلیل اهمیت و ارزشی که برایم دارد، جایگاه اول را در انتخابهایم بهخود اختصاص میدهد؛ چرا که هم اصول حرفهای کار این را اقتضا میکند و هم به نوعی توصیه پدرم نیز بوده. بین تلویزیون و سینما هم که تفاوت خاصی نمیبینم، برای هر دو بهشدت ارزش زیادی قائل هستم. در وهله نخست مهم نقشی است که ایفا میکنم و کسانی که با آنها کار میکنم، نه اینکه در کدام رسانه و مدیوم هستم.