گزارش همشهری از خانوادههایی که با اهدای اعضای عزیز جان باختهشان به دیگران زندگی دوباره میدهند
وداع با مرگ، لبخند بهزندگی
معصومه حیدری پارسا| روزنامهنگار:
صدای گاه و بیگاه بوق دستگاه تنفس مصنوعی سکوت اتاق را میشکند. مانیتورها آخرین وضعیت علائم حیاتی بیمارانی را که ردیف به ردیف کنار هم جای گرفتهاند و چشمانشان با برچسبهای سفید پوشانده شده نشان میدهد. اگرچه رشته پیوند این بیماران مرگ مغزی با این دنیا چندین سیم و لولههای تنفسی است اما قلبشان همچنان میتپد و صدای نفسهای به شماره افتادهشان به گوش میرسد؛ لحظه خداحافظی با دنیا برایشان نزدیک است.
دخترک با دستان لرزان ملحفه پدر را که با هر دم و بازدم بالا و پایین میرود کنار میزند، بوسهای بر چشمانش که با چسبهای سفید بسته شده میزند و برای آخرین بار سرخود را به سینه پدر میچسباند، برای آخرین وداع وارد اتاق شده است و اشک پهنای صورتش را پوشانده. دقایق برای او و خانوادههایی که عزیزانشان دچار مرگ مغزی شدهاند به کندی میگذرد اما در سوی دیگر همین اتاق چشمهای اشک بار خانوادههای بسیاری هم چشم انتظار دریافت عضو و بازگشت عزیزشان به زندگی است. در این اتاق مرگ و زندگی دست در دست یکدیگر دادهاند و با هم برای لحظاتی حرکت میکنند. برگه تأیید مرگ مغزی با تأیید پنج پزشک در دستان دخترک فشرده و مچاله شده و حالا بعد از امضای او مجوز اهدای اعضای بدن پدرش صادر میشود. قرار است کلیهها، کبد و قلب پدرش که او لحظهای پیش بوسه بر آنها زد، به بیماران دیگر زندگی دوباره ببخشد.
ایستگاه اول: دارآباد
کوچههای باریک و پلکانی دارآباد در روزگاری نه چندان دور قریهای خوش آب و هوا بود که در میانه آن کاخ و اقامتگاهی برای استراحت شاه بیمار، مظفرالدین شاه بنا شد و حالا در دل این عمارت بزرگ بیمارستانی پا گرفته که یکی از قطبهای تخصصی حوزه پیوند عضو در کشور است. بیمارستانی که نامش گره خورده است با بخشش و زندگی. دور تا دور بیمارستان را درختان سربه فلک کشیده و تنومند احاطه کردهاند و سایه سر بیمارانی شدهاند که روی صندلیهای سبز رنگ مقابل بخش پیوند اعضا چشم انتظارند. راهرویی طولانی و باریک که میرسد به اتاقهای بزرگی که مرگ و زندگی با یکدیگر دست و ینجه نرم میکنند. در یکی از اتاقها 4تخت در کنار هم ردیف شدهاند. روی یکی از تختها دختر کوچکی آخرین لحظههای زندگی را تجربه میکند؛ پرستاری با وسواس علائم حیاتی کودک را چک میکند و پرستار دیگری خبر از انتقال دخترک 8ساله برای اهدای عضو به مادرش میدهد. مادر درحالیکه دست هایش بهشدت میلرزد بوسهای بر سر دردانهاش که باندپیچی شده میزند و میگوید: فکر نمیکردم سیده زهرای کوچکم آنقدر بزرگ شود که بتواند جان چند نفر دیگر را نجات دهد.دو روز پیش و بدون هیچ بیماری دچار خونریزی مغزی شد و بعد از اینکه پزشکان گفتند امکان نجاتش وجود ندارد، با پدرش تصمیم گرفتیم رضایت به اهدای عضو بدهیم؛ من دو شب تا صبح راه رفتم تا به این تصمیم رسیدم؛ اینکه امضا کنی و اعضای بدن جگر گوشه ات را ببخشی خیلی سخت است اما اینکه فکر کنی اعضای بدنش به دیگران جان میدهد، خیلی حس بزرگی دارد. مشیت خدا بوده است که فرزند من در کودکی فوت کند و حتما تقدیرش بوده که به دیگران زندگی ببخشد.(مادر بغضش میترکد و گریه میکند.) در سالن انتظار بیمارستان همهمهای به پاست. جوان 27سالهای که از 2ماه پیش در کما بوده امروز با رضایت خانوادهاش اعضای بدنش اهدا میشود. محمد صادقی پدر جوان میگوید: «اگرچه وصیت خودش بود و ازمدتها قبل هم حتی کارت اهدای عضو را گرفته بود اما نمیدانم چرا دلم رضایت نمیداد به امضای آخر. تازه عقد کرده بود، نمیدانید چه برنامههایی برایش داشتم اما حالا امضا کردم که اعضای بدنش را ببخشند. در یکی دیگر از اتاقها 2پرستار دختر جوان را روی تخت دیگری میخوابانند و شرایط رفتنش به سمت اتاق عمل را فراهم میکنند. چشمان سرخ مادر به دانههای تسبیح گره خورده است. هر دانهای که از زیر دستانش میغلتد ذکری روی لب هایش مینشیند. نمیخواهد باور کند که همهچیز تمامشده است. میگوید: سال سوم پزشکی بود. میخواست خانم دکتر شود و درد مردم را درمان کند ولی حالا ما تصمیم گرفتهایم با اهدای اعضای بدنش درد چند بیمار دیگر را درمان کنیم. پرستارها دختر جوان را از اتاق خارج میکند و در کمتر از دو ساعت دو کلیه و کبدش برای انتقال به بیمارستانهای امام خمینی (ره) و شریعتی برای پیوند اعضا به آمبولانس، سپرده میشوند.
ایستگاه سوم: انتظار برای زندگی دوباره
عرض سالن کوچک را بیش از 20بار طی میکند. میگوید: دل توی دلم نبود. نتوانستم در خانه بمانم. هر ثانیه برایم ساعتها گذشت. ماههاست که بیتاب و بیقرارم. بعد از 3سال همسرم میتواند کلیه بگیرد. دست هایش دیگر جان نداشت آنقدر که دیالیز شده بود. دست به روی آسمان بلند میکند و میگوید: خدایا شکرت به من و بچه هایم رحم کردی.
بیش از 25هزار بیمار؛ نیازمند پیوند
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان هم با بیان آماری در این زمینه به همشهری میگوید: در سال گذشته فقط ۹۲۶ نفر، یعنی کمتر از یک سوم افراد مرگ مغزی، به اهدای عضو رضایت دادند. به همین سبب هماکنون بیش از 25هزار بیمار نیازمند پیوند در کشور وجود دارد.کتایون نجفیزاده در ادامه افزود: نهتنها سالانه 6هزار عضو قابل اهدا همراه افراد فوت شده دفن میشوند، بلکه 3هزار نفر نیز در اثر نرسیدن عضو اهدایی فوت میکنند و این در حالی است که اگر نصف افرادی که عضوشان اهدا نشده و به خاک سپرده شده، اعضایشان به بیماران نیازمند پیوند میخورد، نهتنها میتوانست جان دوباره به بیماران دیگر ببخشد بلکه کمبود عضو اهدایی در کشور نیز برطرف میشد. مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان در ادامه شایعترین علت مرگ مغزی را تصادفات رانندگی دانست و گفت: سالانه ۱۶ هزار مرگ ناشی از تصادفات در کشور رخ میدهد، همچنین 38درصد افرادی که مرگ مغزی میشوند، سرپرست خانواده هستند.
مرگ روزانه 10نفر بهدلیل نرسیدن عضو پیوندی
31اردیبهشت روز ملی اهدای عضو نامگذاری شده است، روزی که یادآوری میکند روزانه 10نفر بهدلیل نرسیدن عضو پیوندی جان میسپارند و خانوادههایی که عزیزانشان دچار مرگ مغزی شدهاند، میتوانند با بخشش و اهدای عضو به دیگران زندگی ببخشند؛ به کودکی که چشم انتظار قلب است، به پدری که کبدش را از دست داده و به مادری که با دریافت قرنیه تازه میتواند دوباره فرزندانش را ببیند. فرحناز صادق بیگی، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان مسیح دانشوری میگوید: روزانه 10نفر بهدلیل نرسیدن عضو پیوندی جان میسپارند. او میگوید: روزانه 14نفر نیز به لیست انتظار اضافه میشوند و این در حالی است که در کشور بهطور سالانه 3تا 4هزار مورد مرگ مغزی رخ میدهد که متأسفانه تنها بهصورت میانگین یکچهارم این موارد به اهدای عضو میرسد که دلایل اصلی آن عدمرضایت و باور خانوادهها به موضوع مرگ مغزی و اهدای عضو است. فرحناز صادق بیگی شایعترین اعضای بدن را که در لیست دریافت قرار دارند کلیه، کبد، قلب، ریه، پانکراس و روده عنوان میکند و توضیح میدهد: البته در سال گذشته در کشور ما یک هزار مورد اهدای عضو صورت گرفته است که بیمارستان دکتر مسیح دانشوری یک چهارم کل موارد اهدای عضو کشور را برعهده دارد. طی 13سال فعالیت در این بیمارستان 5هزار عضو به 5هزار بیمار اهدا شده و البته این روند رو به رشد است. یک فرد مرگ مغزی میتواند بین یک تا ۸ نفر را نجات دهد. رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری با بیان این مطلب میگوید: اینکه بیمار مرگ مغزی بتواند چند نفر را نجات دهد، به سلامت فرد و زمان رضایت دهی خانوادهها بستگی دارد. البته برای خانواده سخت است که باور کند عزیزش با وجود اینکه نفس میکشد، فوت کرده است، اما واقعیت این است که بیمار از طریق دستگاه تنها تنفس مصنوعی دریافت میکند و این در حالی است که اگر فرهنگ اهدای عضو ترویج شود و خانوادهها از این موضوع اطلاع پیدا کنند میتوانند در شرایط سخت، تصمیمگیری صحیح داشته باشند و جان انسانهای دیگری را نجات دهند.