پنجاه و هشتمین مرحله از طرح رعد که با تلاش پلیس پیشگیری پایتخت از چند روز قبل آغاز شده بود با دستگیری 857مجرم پایان یافت. بیشتر مجرمان دستگیر شده در زمینه سرقت، زورگیری و کیفقاپی فعالیت داشتند و در میان آنها نگهبان موزهای در همدان که دست به سرقت از آنجا زده بود، دکتر داروساز قلابی و سارقی که راننده کامیونها را بیهوش میکرد، به چشم میخورند. به گزارش همشهری، سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت، روز گذشته در جمع خبرنگاران درباره دستاوردهای این طرح گفت: در این مرحله از طرح رعد 297حکم قضایی به اجرا گذاشته و ۸۵۷سارق، زورگیر، مالخر و کیفقاپ دستگیر شدند. وی با اشاره به اینکه برخی از این افراد باندی عمل میکردند، گفت: در این طرح ۲۵ باند سرقت شناسایی و منهدم شد و ۳ هزار قلم از اموال مسروقه مردم به ارزش بیش از ۶۲ میلیارد تومان کشف شد. سردار رحیمی با بیان اینکه30درصد از دستگیرشدگان سارقان وسایل نقلیه، ۲۱ درصد سارقان اماکن، ۱۰درصد موبایل قاپ، ۵درصد سارقان منزل و ۲۰درصد سارقان وسایط نقلیه بودند، عنوان داشت: ۴درصد از متهمان حین سرقت دستگیر شدند که پرونده تمامی دستگیرشدگان در اختیار مرجع قضایی قرار گرفته است.
گفتوگو1
دام داروساز قلابی
موهایش را بلند میکرد، لباسهای مارکدار میپوشید و خودش را دکترداروساز جا میزد تا با فریب دختران جوان و بازی در نقش خواستگار، دست به سرقت طلایی بزند.
چطور دختران را به دام میانداختی؟
من یک بلاگرم و فالوئرهای زیادی دارم. داخل پیجم در اینستاگرام به دروغ خودم را دکتر داروساز معرفی میکردم و دختران جوان را در فضای مجازی به دام میانداختم تا به بهانه خواستگاری دست به سرقت طلا و جواهراتشان بزنم.
به آنها چه میگفتی که فریبت را میخوردند؟
اول دخترانی را شناسایی میکردم که خانواده پولداری داشتند. به آنها ابراز علاقه میکردم و بعد پیشنهاد ازدواج میدادم. پس از چندبار رفتوآمد و جلب اعتمادشان ماجرای سرمایهگذاری در زمینه دارو را مطرح میکردم و از آنها میخواستم طلاهایشان را در اختیارم قرار دهند تا در زمینه خرید و واردات دارو سرمایهگذاری کنند. بعد اغفالشان میکردم که خانوادههایشان را بیهوش کرده و طلاهای آنها را سرقت کنند. دختران هم به راحتی فریب میخوردند و داخل غذا و یا نوشیدنیهای پدر و مادرشان قرصهای خوابآور حل میکردند و وقتی آنها بیهوش میشدند دست به سرقت طلا و جواهرات و ارز میزدند.
بعد طلاها را تحویل تو میدادند؟
همه اینها نقشهای بود برای تصاحب طلا و جواهرات خانوادههای آنها. خب، معلوم است که طلاها را میگرفتم و بعد فراری میشدم.
چطور باور میکردند که پزشک هستی؟
من از کودکی عاشق رشته پزشکی بودم. دلم میخواست درس بخوانم و دکتر شوم، اما شرایط خانوادگی بدی داشتم. پدرم به جرم حمل موادمخدر به زندان افتاد و مادرم از او جدا شد. به همین دلیل نتوانستم به آرزویم برسم و وارد دانشگاه شوم، اما هربار وقت آزاد گیر میآوردم در زمینه پزشکی، کتاب میخواندم و مطالعات زیادی در این علم داشتم.
وقتی از دختران میخواستی سرقت کنند، آنها به تو مشکوک نمیشدند؟
نه. خیلی خوب نقش بازی میکردم و چون خوشتیپ بودم! آنها به راحتی به من اعتماد میکردند. من اهل تهران نیستم و هربار برای اغفال طعمه تازه از شهرستان راهی پایتخت میشدم. به دخترانی که فریبم را خورده بودند، وعده رسیدن به سود کلان میدادم. به آنها میگفتم که دارو در حال گران شدن است و با سرمایهگذاری در این زمینه میتوانند یک شبه پولدار شوند و نه تنها همه طلاهای خانوادهشان را پس بدهند، که کلی هم سود کنند.
خانوادههایشان متوجه سرقت نمیشدند؟
نمیدانم، من بعد از سرقت طلاها فراری میشدم. اما قبل از سرقت به آنها اطمینان میدادم که خانوادههایشان متوجه سرقت نخواهند شد چون ظرف چند روز پول کلانی به دستشان میرسد و طلاهای سرقتی را برمیگردانند.
گفتوگو2
دزد عجیب موزه
یکی از متهمانی که در تازهترین طرح رعد پایتخت دستگیر شده، مردی جوان است که خبر دستگیری او روز گذشته در همشهری منتشر شد. او سال گذشته به موزهای در همدان دستبرد زده و چند قطعه اشیای عتیقه سرقت کرده بود و وقتی به تهران آمده که آنها را بفروشد دستگیر شده بود. مرد جوان معتاد به شیشه و گل است و در گفتوگو با همشهری حرفهای عجیبی میزند. میگوید لیسانس مکانیک دارد و مستندساز است و برای فروش عتیقههای سرقتی مشتری اروپایی داشته است.
چطور یک نگهبان توانست از موزه سرقت کند؟
موزهای که من به آن دستبرد زدم، مخزن میراث فرهنگی بود. خودم نگهبان بودم و یک روز برای سرکشی به اتاقی رفتم که عتیقهها در آن نگهداری میشدند. چون مسئول آنجا کرونا گرفته و در خانهاش قرنطینه شده بود. وقتی وارد اتاق شدم، چشمم به یک مجسمه کوچک مهر و ماه افتاد که متعلق به دوره هخامنشیان بود و ظاهرا ارزش زیادی داشت. همان موقع فکر سرقت عتیقهها به ذهنم رسید. البته از میراث فرهنگی هم کینه به دل داشتم و همین انگیزهای شد برای سرقت و ضربه زدن به این سازمان.
چرا کینه داشتی؟
چون من کار مستندسازی برای میراث فرهنگی انجام داده بودم. طلاهای همسرم را فروخته و خرج این مستند کردم، اما پولی دریافت نکردم.
یعنی نگهبانی بودی که مستندسازی هم میکردی؟
بله. من لیسانس مکانیک دارم و ... (در همین هنگام افسر پرونده رو به ما میکند و میگوید که سارق معتاد به شیشه و گل است و حرفهای عجیب زیادی میزند.)
از سرقتها میگفتی. اموال را چطور سرقت میکردی؟
من نگهبان سازمان بودم و نیمههای شب توانستم چند قطعه عتیقه را سرقت کنم. مانند ظرف خسرو پرویز، وسیله شکار یکی از پادشاهان دوره هخامنشی، دستبند داریوش، مجسمه و سکههای دوره ساسانیان و ایلامیان و ... بعد از سرقت راهی پایتخت شدم و در جستوجوی یک خریدار منصف و خوب بودم. عتیقهها هم همیشه همراهم بود و بهدنبال مشتری خوب بودم چون هرکسی که پای معامله میآمد قصد داشت سرم را کلاه بگذارد و عتیقهها را مفت از چنگم در بیاورد؛ به اصطلاح میخواست بز خری کند؛ بهعنوان مثال یکی از عتیقهها حدود 90میلیارد تومان ارزش داشت، اما خریداران، مبلغی پایینتر از مبلغ اصلی پیشنهاد میدادند که من حاضر نمیشدم وارد معامله با آنها شوم.
خریدار خارجی هم داشتی؟
چند نفر که اروپایی و به نظرم تاجر بودند قصد داشتند جیوه سرخ از من بخرند. ارزش خیلی زیادی داشت و میگویند که از آن در ساخت بمب هستهای استفاده میشود. اما آنها میخواستند با قیمت خیلی پایینی از من بخرند که من حاضر نشدم آن را بفروشم.
چطور دستگیر شدی؟
همه عتیقهها را داخل کیف کولهپشتی قرار داده و داخل ماشینم در حوالی مهرآباد بودم که پلیس دستگیرم کرد.
سابقه داری؟
نه تا به حال به زندان نرفتهام.
اما افسر پروندهات میگوید که سوابق زیادی داری و بهخاطر اعتیاد از سازمان میراث فرهنگی همدان اخراج شدی؟
متهم حرفی نمیزند.
اعتیاد داری؟
نه. فقط گاهی تریاک میکشم. البته گاهی هم گل و شیشه. من تحصیلکردهام و لیسانس مکانیک دارم!
در همین لحظه افسر پرونده که کنارش ایستاده میگوید: این مرد دیپلم هم ندارد.
گفتوگو3
سارقی که هیپنوتیزم میکرد
مجرم سابقهدار بارها به اتهام جرایم مختلف زندان را تجربه کرده و به جای آنکه درس عبرت بگیرد، هر بار پس از آزادی دست به خلاف تازهای زده است. او آخرین بار 20روز قبل، از زندان آزاد شد و نقشه کشید تا با شگردی تازه دست به سرقت از رانندگان کامیون بزند. او در گفتوگو با همشهری جزئیات سرقتهای سریالیاش را بازگو کرد.
چطور راننده کامیونها را فریب میدادی؟
ابتدا خانهای برای یک یا دو روز با مدارک جعلی اجاره میکردم. سپس با باربریها تماس میگرفتم و به بهانه اسبابکشی درخواست راننده میکردم. البته میگفتم فقط راننده کامیون بفرستید چون خودم کارگر دارم که وسایلم را جابهجا کنند. وقتی راننده میرسید و وارد خانه میشد به او آبمیوه یا چای و یا نسکافه تعارف میکردم و میگفتم صبر کند تا کارگرها برسند. از قبل هم داخل نوشیدنیها، قرصهای خوابآور حل کرده بودم که آنها پس از نوشیدن آبمیوه یا چای مسموم دچار خوابآلودگی میشدند. غول مرحله آخر که مهمترین بخش نقشهام محسوب میشد، گرفتن رمز کارتهای آنها بود. پس از آنکه رمز را میگرفتم حسابشان را خالی میکردم.
چطور رمزکارتها را از طعمههایت میگرفتی؟
گفتم که سختترین قسمت ماجرا همین بود. وقتی طعمهام دچار سرگیجه و خوابآلودگی میشد با روشهای مخصوص او را هیپنوتیزم میکردم و چنانچه فرد در آن حالت قرار میگرفت هر سؤالی را که میپرسیدم، پاسخ میداد. به محض اینکه او را هیپنوتیزم میکردم رمز را میپرسیدم و بعد به راحتی حسابش را خالی میکردم.
کامیونها را هم سرقت میکردی؟
نه. پس از آنکه راننده از هوش میرفت و من حسابش را خالی میکردم، او را به داخل ماشین خودش انتقال میدادم و فرار میکردم.
در این هوای گرم، چطور رانندهها را بیهوش رها میکردی، نمیترسیدی بلایی بر سرشان بیاید؟
شیشههای ماشینها را پایین میآوردم و معمولا کامیونها را در نزدیکی کلانتری یا بیمارستانها رها میکردم تا رهگذران و یا پلیس متوجه آنها شوند و برایشان حادثه مرگباری رخ ندهد.
رانندهها پول زیادی در حسابشان داشتند؟
بله. گاها بین 20تا 30میلیون تومان پول در حسابشان بود. خودم هم قبلا راننده کامیون بودم، وضع مالی خیلی خوبی داشتم، اما مواد مخدر زندگیم را نابود کرد.
به همین دلیل بود که راننده کامیونها را طعمه قرار دادی؟
من در زندان از یکی از زندانیان شیوه هیپنوتیزم را یاد گرفته بودم و او پیشنهاد داد تا پس از آزادی، راننده کامیونها را بیهوش کرده و دست به سرقت اموال آنها بزنم. چون خودم قبلا راننده بودم، به راحتی از پس این کار برمیآمدم.
چند فقره سابقه داری؟
تا به حال 16بار به زندان افتادهام و بهخاطر همین موضوع همسرم از من جدا شد و بچه هایم را با خودش برد. طوری که خودم هم خجالت میکشم بچههایم را ببینم. با این وضعیتی که دارم میدانم آنها هم هرگز دلشان نمیخواهد یک پدر مجرم و سابقهدار داشته باشند.
پنج شنبه 6 مرداد 1401
کد مطلب :
167215
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/ADJXO
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved