پیمان شوقی - روزنامهنگار
چاپلین کبیر در اواخر فیلم «موسیو وردو» دیالوگی دارد که باید به خط زر نوشت و تا پایان دنیا مقابل دیدگان بنی بشر قرارداد. «وردو» که به اتهام قتل چند بانوی ثروتمند سالخورده محاکمه میشود، با طعنه به قاضی و دادستان و شهود و غیره میگوید: عجیب است که آدم اگر چند نفر را با طناب بکشد قاتل است و به اعدام محکوم میشود ولی اگر هزاران نفر را با توپ و بمب و مسلسل بکشد میشود قهرمان جنگ و مدال هم میگیرد!
این دوگانگی عجیب که بسیاری از امور برای عموم ممنوع و گناه است ولی برای برگزیدگان مباح، از تناقضات همیشگی داستان انسان بوده و شاید امروز هم فرق عمده میان جوامعی که متمدن نامیده میشوند با سایر ملل و نحل، رفع همین تناقض عمده به مدد آموزش و روشنگری و اجبار باشد. در اخبار میشنویم که نخستوزیر فلان کشور به واسطه سهلانگاری در برگزاری مهمانی در ایام کرونا و ادای چند دروغ برای لاپوشانی آن، چنان مورد انتقاد و بازخواست و مطالبه عمومی قرار میگیرد که دستگاه حاکمیت ناچار از استیضاح مکرر و در نهایت هم عزل او میشود، حتی به قیمت انداختن مملکت در گرداب بحرانی سیاسی. بگذریم از شیوه زندگی و کار مسئولان ممالکی که قرار نبوده در هیچیک از شئون برای ما الگو باشند، ولی در ملأعام به طرز حیرتانگیزی مطابق نصیحتهای بزرگان دین و فرهنگ ما زندگی و رفتار میکنند؛ سادهزیست و ساعیاند و نورافکن رسانههای جمعی هم مدام بر تمام زوایای زندگی و داراییهایشان میتابد و چیزی که مایه شرمساری باشد نمییابد.
البته قرار نیست همه مرغهای سرزمینهای دور را گله غاز بپنداریم. در همان حوالی هم تحقیقات اجتماعی نشان میدهد ساکنان طبقات بالای اجتماع عموماً دچار عارضه خود برتر بینیاند و هرجا اجبار قانون یا دوربین رسانه در کار نباشد در گفتار و رفتار مصداق از ما بهترانند ولی تفاوت اینجاست که آن طرفها تخطی از حدود قانون برای هیچ «از ما بهتری» مجاز و بدیهی نیست و به محض آنکه کسی پایش را از دایره خودپسندی و بیشعوری دراز کرد و از خط قرمز قانون رد شد، به او اعتراض میکنند و اگر افاقه نکرد دودمانش را به باد میدهند، تا جایی که بارها و بارها ناچار به عذرخواهی از عموم مردم شود و باد غبغبش را نیشتر افکار عمومی خالی کند!
این طرفها اما مدار دنیا بر معیار دیگری میچرخد و انگار نخستین نشانه «بزرگی» همانا تقدیم مقراض طلایی برای قیچی زدن روبان قانون است! پدری که بر گفتار و رفتار فرزندان ایراد میگیرد، خود را مجاز به زیر پا گذاشتن آداب و پوشش و سخن میداند، و رئیس اداره و بنگاه از رعایت ساعات ورود و خروجی که زیردستان مکلف به رعایتش هستند آزاد است! ورود خودروی شاسی بلند چند میلیاردی به معبر ممنوع و بیمحلیاش به حق تقدم سایرین برای همه عادی است و کسی از توهین زورمدار به فرودست اندوهگین نمیشود. صف منتظران خدمات عمومی هرگز به قدوم مدیران کل مزین نمیشود، ولی قرق کردن اماکن همگانی حق مسلمشان است. عبور از چراغ قرمز و خط ویژه و صف انتظار پرواز و غیره و غیره گویا جزو حقوق اولیه و مادرزادی اعاظم قوم است، و انتظار شفافسازی و پاسخگویی در باب امور محوله از آنان جزو خیالات محال به شمار میرود. تازه اگر پرسشکننده بیچاره گوشمالی نشود!
چه کنیم که زیر آسمان ما هم قانونشکنی و قانونگریزی لکه ننگی بر پیشانی از ما بهتران شود و نه مدال افتخار بر سینهشان؟ کدام شیوه درمانی ممکن است مانع از آن شود که بعد از هر پیشرفتی مثل قبل بمانیم تا سایرین را در جایگاهی فروتر از خود و خود را مستحق خوارشماری آنان نبینیم؟ این همهگیری مرگبار عقدهمندی را کدام واکسن نجاتبخش درمان خواهد کرد تا دیگر پلههای ترقی را با لگدکوب کردن آداب و قوانین طی نکنیم و صدرنشینیمان از سعهصدر باشد، نه از دوالپایی؟ واقعاً تا کی و کدام و چگونه؟
چهار شنبه 5 مرداد 1401
کد مطلب :
167117
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/DkMWq
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved