• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
چهار شنبه 5 مرداد 1401
کد مطلب : 167115
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ADJKP
+
-

راه‌های التیام زخم قدرت

امیرعلی علامه‌زاده

«خورخه برگولیو» از آرژانتین که حالا «پاپ فرانسیس» واتیکان نام دارد و در مقام رهبری کاتولیک‌های جهان، بر سریر مقدس تکیه زده، این روزها به کانادا سفر کرده است. پادشاه حکومت دینی کاتولیک‌های جهان، به سرزمینی در آمریکای شمالی با حکومتی زیر نام پادشاه بریتانیا و کشورهای مشترک‌المنافع رفته است تا «به نام خدا»، توبه کند از رنجی که بومیان کانادا از کلیسای کاتولیک متحمل شده‌اند.
 بومیان کانادا، همان سرخپوستانی که کودکان آنان به زور و به‌منظور جذب در فرهنگ حاکم، به مدرسه‌هایی برده شدند که مدیریت بیش از 70درصد آنها با کلیسای کاتولیک بود تا شبانه‌روزی، با آموزش مداوم، جذب فرهنگ و زبان و دین حاکمانی شوند که قرار بود آنان را متمدن کند. زین نمط کودکان‌شان، آنجا به تحصیل و کار مشغول شدند و زیست گروهی آموختند. البته این همه ماجرا نبود؛ بعدها کمیسیون حقیقت‌یابی و آشتی کانادا در بررسی‌های بسیار، کشف کرد که شمار زیادی از این کودکان مورد سوءاستفاده اخلاقی و جنسی قرار گرفته‌اند، از آنان کار اجباری کشیده شده است، به شماربسیاری، تجاوز شده است و درباره بخش بزرگی از آنان که به آغوش خانواده بازنگشته‌اند، مدرسه پاسخگو نبوده و از سرنوشت آنان ابراز بی‌اطلاعی کرده است. کم‌کم که نشانه‌های شفاف‌تری از این ماجرا یافت شد، فناوری ماهواره‌ای و راداری به کمک کشف حقیقت آمد و گورهای دسته‌جمعی در منطقه‌هایی بومی کشف شد که این کودکان جدا شده از خانواده‌های خود، در آنجا به‌صورت مخفیانه، به خاک سپرده شده بودند. 
شمار این کودکان تا 150هزار تن تخمین زده شده و شمار حدودی این گورها نیز از یک‌هزار گذشته است. رهبر کلیسای کاتولیکی که بیش از 1.2میلیارد پیرو دارد حالا دارد از بومیان کانادا برای این‌همه جنایت پوزش‌خواهی می‌کند. آدمی یاد تماشای فیلم «دو پاپ» می‌افتد که در آن رقابت پرمیل کاردینال «جوزف راتسینگر» آلمانی و حضور بی‌میل کاردینال «خورخه برگولیو» آرژانتینی در قصر تماشایی واتیکان شروع جذابی دارد. ماجرا که پیش می‌رود تا دوراهی تطهیر، بندیکت شانزدهم آلمانی، پی کناره‌گیری، گفته بود این خدمتگزار وفادار کلیسا که طعم شیرین زندگی را نچشید، پیرانه‌سر می‌خواهد بیشتر زندگی کند و پاپ بعدی، فرانسیس، به سنت اعتراف، خود را سبک کرد و گفت که در زمانه حکومت استبدادی نظامیان در آرژانتین، بی‌طرفی اختیار کرد تا کشیشان بمانند، هر چند بعد از آن، بی‌شمار انسان کشته شدند. تماشای «توبه» برای «تطهیر» گذشته جالب است، که چون انسان، موجودی فرض می‌شود که با اعتراف، سبک می‌شود و اینجا تاریخ دارد سبک می‌شود از این‌همه استبداد و جنایت؛ با این جمله که «حکومت‌های استبدادی حق انتخاب ما را می‌گیرند» و «ضعف‌های ما را آشکار می‌کنند». 
در آن فیلم هم از دیالوگ 2پاپ کنونی و قبلی، این سیلی محکم به‌صورت مخاطب می‌خورد که کلیسا درباره آزار جنسی 9کودک سکوت کرد تا ایمان آن 9میلیون پیرو کلیسا ضربه نخورد و گناه کشیشان هم لکه‌ای فرض شد که با اعتراف، پاک می‌شود و تا هشداری نیامد، پاپ وقت، نشنیده بود که گناه و جنایت، لکه نیست که پاک شود، زخمی است عمیق، که بر روح و جان انسان‌ها می‌ماند. 
هر دو پاپ البته زخم زیستن در زمانه استبداد را نیز چشیده بودند و این پاسداران سنت اعتراف‌گیری، روزی خود هم به عرصه سخت اعتراف رسیدند، حتی اگر در مقام و قدرت بزرگ‌تری قرار داشتند. چنان‌که شاید بشود گفت همان فیلم هم، برای سرازیری خشم مخاطبان بود علیه پاپ مستعفی پیشین، تا بر پاپ کنونی مومن بمانند. ولی حالا بر صفحه تلویزیون، جهان دارد تماشا می‌کند که پاپ دارد پا می‌بوسد و توبه می‌کند و پوزش می‌خواهد از جنایتی چنان عظیم که کلیسا به نام خدا و دین مرتکب شده است در قامت قدرت. اما پاپ استبدادچشیده نمی‌داند که برای پذیرش توبه باید متهمان را شناخت، اتهام را گفت، جنایت را شمرد و آمار آن را ارائه کرد؟ یا باز زمان و فناوری و رسانه، باید برای برملا کردن آنچه کلیسا، آنجا و هرجا، بر مردم بومی و رنگین‌پوست و برده رفته است، تلاش کند و شاید عمری قد داد و دوباره، به توبه و تبرئه و تطهیر بازگشت؟ پاپ دهه سوم و هزاره سوم، نیک می‌داند که از راه‌های التیام زخم قدرت، پیشگیری از باز شدن زخم‌های جدید است. 

این خبر را به اشتراک بگذارید