سید محمدرضا واحدی
بیست و چهارم ذیحجه در تاریخ اسلام به نام روز مباهله ثبت شده است. در چنین روزی و در سال 6 هجری بود که بعد از مدتها بحث و گفتوگو بین پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و مسیحیان نجران ماجرای معروف مباهله رخ داد. آنها معتقد بودند که مسیح پسر خداست و هرچه پیامبر با آنان مناظره میکرد و میگفت که آفرینش مسیح که از مادر تنها و بدون پدر بهوجود آمده، خیلی سادهتر از ماجرای خلقت آدم است که بدون پدر و مادر بهوجود آمده و از خاک آفریده شده است. مسیحیان اما دست از لجاجت و تعصب برنمیداشتند تا اینکه آیه 61آل عمران بهعنوان دستور خداوند به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نازل شد: بگو بیایید ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما نیز زنان خود را و ما خویشتنِ خویش (یعنی کسی که به منزله خودمان یا نزدیکترین فرد به ماست) را و شما خویش خود را جمع کنیم و دعا و نیایش کنیم و لعنت الهی ــ و عذاب ــ را برای دروغگویان بخواهیم.
مباهله از ریشه ابتهال بهمعنای مناجات و دعا کردن است اما در اصطلاح، یک نوع مبارزهای است که طی آن یکی از طرفین مشمول لعنت ابدی میشود و از بین خواهد رفت. شاید به زبان امروز بهترین تعبیر برای آن همان دوئل باشد. البته در دوئل احتمال اینکه تفنگ یکی گیر کند یا یک چندم ثانیه دیرتر شلیک کند یا نشانهگیریاش با خطا باشد وجود دارد، اما در مباهله دیگر این حرفها نیست و طرفی که میداند بر حق نیست، خواهی نخواهی مشمول عذاب و لعنت الهی خواهد شد. این رسم در زمان جاهلیت به منافره شهرت داشت و عرب جاهلی بین دو قبیله یا بین دو نفر که چشم و هم چشمی داشتند یا سالها با هم درگیر بودند، منافره میکردند. البته آنجا حکمیت بود. یعنی یک نفر را که هر دو طرف منافره قبول داشتند بهعنوان حکم و داور قرار میدادند تا بین آنها حکم کند و اعلام دارد که کدامیک نسبش یا شرافتش یا سخاوتش یا شجاعتش و... بیشتر و بهتر است. اما در مباهله اسلام، داور و حکم خداست و دیگر موی لای درز موضوع نمیرود و بهخاطر همین بود که نجرانیان ادامه ندادند. آنها ابتدا پذیرفتند و در روز موعود، زنان و مردان نجرانی به اتفاق فرزندانشان و با تمام عشیره و بستگان خویش گردآمدند و شاید انتظار میکشیدند که همه مسلمانان اعم از مهاجرین و انصار با زنان و فرزندانشان وارد این کارزار شوند. ناگهان دیدند پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله درحالیکه حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست دیگر گرفته است، از راه سررسید. علی علیهالسلام دوشادوش آن حضرت و یک قدم عقبتر حرکت میکرد فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز پشت سر آنها میآمد. همین که رهبر مسیحیان نجران این صحنه را دید عقبنشینی کرد و به یاران خود گفت: من عذاب الهی را در مورد خودمان میبینم و لذا تن به این مباهله درنمیدهم.
این حرکت پیامبر اکرم نشانه اعتماد به نفس آن حضرت و اعتقاد راسخش به حقانیت خویش بود و مسیحیان نجران را متوجه کرد که اگر آن حضرت اینقدر به خدای خود مطمئن نبود، هرگز با 4 نفر که 2نفرشان هم کودک بودند برای منافره نمیآمد. از سوی دیگر این حادثه فضیلت بزرگی برای اهلبیت محسوب میشود؛ زیرا پیامبر اکرم این 4نفر را آنقدر نزد خدا مقرب و مستجاب الدعوه میدید که دیگر لازم نبود به دیگران متوسل شود و لشکرکشی کند. این رویداد در خارج مدینه و حدود 500متری شمال شرق مسجدالنبی اتفاق افتاده و مسجدی به نام مباهله در آن محل وجود دارد.
قصه تمنای عذاب
در همینه زمینه :