• یکشنبه 25 آذر 1403
  • الأحَد 13 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 15
پنج شنبه 30 تیر 1401
کد مطلب : 166519
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/G6Pnr
+
-

هرگز سپیده‌‌دم را اینگونه سرخِ سرخ ندیدم*

هرگز سپیده‌‌دم را اینگونه سرخِ سرخ ندیدم*

حمیدرضا محمّدی

قوام مرد سیاست،همیشه خاکستری بود. هم قیام کلنل محمد تقی خان پسیان را سرکوب کرد و شد لکه ننگی در کارنامه‌اش و هم غائله فرقه دمکرات را در آذربایجان به پایان رساند تا نامش را به نیکی یاد کنند. مردی که پشت استالین را به خاک مالید و نگذاشت آذربایجان از ایران جدا شود، در چنین روزی دچار خطای بزرگی شد. هیچ‌کس یادش نرفته بود در ماجرای فرقه دمکرات آذربایجان برای وطن چه کرد و چطور پشت روس‌ها را به خاک مالید و آذربایجان را دوباره به ایران سنجاق کرد و البته نگذاشت قطره‌ای از نفت دریای خزر به استالین برسد. اما در 79سالگی آن‌زمان که دیگر وقتش رسیده بود، سیاست را به کناری نهد و در خانه استراحت کند یا دست‌کم سناتور انتخابی شاه باشد، فکر می‌کرد اوضاع هنوز مثل اوایل تیرماهِ 30سال پیش است که احمدشاه، پس از مشیرالدوله منصوبش کرد به رئیس‌الوزرایی. فکر می‌کرد می‌تواند در آن موج عظیم مردم، مصدق را جانشینی کند. شاید هم اگر وقت دیگری بود و مصدق در اوج محبوبیت نبود، می‌توانست باشد اما به غلط رفت. شاه که برایش حکم نخست‌وزیری زد و آن اعلامیه مشهور را نوشت و از رادیو پخش شد، کبریت به انبار باروت انداخت. از کمونیست و ملی‌گرا و مسلمان تا بازاری و دانشگاهی همه علیه‌اش صف‌آرایی کردند، واقعاً همه. اگرچه در جایی از همان متن معروف نوشت «می‌خواهم که تمام اهالی این کشور، اعم از مأمور دولت و صنعتگر و کارگر و برزگر و بازرگان، غنی و ثروتمند باشند... میزان عواید عموم طبقات را به درجه‌ای بالا خواهم برد که همگی بتوانند از کلیه مواهب تمدن این عصر مستفید شوند» اما وقتی به داغ و درفش تهدید و ترعیب کرد و گفت «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند، اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد و چنان‌که در گذشته نشان داده‌ام، بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخاطبین، کیفر اعمالشان را در کنارشان می‌گذارم»، کار خود را ساخت و انزجار عمومی را سبب شد. مردم کفن پوشیدند و بساطش را جمع کردند. آن روز دوشنبه 70سال پیش، 30تیر 1331، قوام سیاست، قوامش را از کف داد و حیات سیاسی‌اش پایان یافت. اما افسوس که آن همه خونی که بر زمین ریخته شد، آن همه سرمایه اجتماعی که به میدان آمده بود، آن همه شور و امیدی که پدید آمده بود، تنها 11‌ماه بعد، با آن کودتای سیاه، دود شد و به هوا رفت. کاش رهبران مردم، مصدق و کاشانی، از تجربه رقیب‌ یک سال قبل‌َشان درس گرفته بودند و در گرداب اشتباه درنمی‌افتادند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :