شیدا اعتماد
در خانه قدیمی زن 2 تا کاناپه روبهروی هم در یکی از اتاق های کوچکتر قرار داشت که دقیقا شبیه هم بودند. کاناپههایی با چارچوب چوبی و پارچهای قهوهای رنگ با گل های درشت زرد. شب که میشد دست ماهرش این مبلها را تکتک میکشید به سمت خودش، پشتی این مبل میخوابید و کنار کفی مبل تبدیل میشد به یک تخت یک نفره. در فاصله 2 تخت، فقط اندکی فاصله برای رفتن به سمت تخت میماند. به چشم کودکی من، زن جادوگری بود که مبل را به تخت تبدیل میکرد. گل های زرد ناپدید میشدند و ملافهای سفید و خوشبو جانشین شان میشد. در خانه کوچک زن همهچیز تا و در گوشهای پنهان میشد. توی راهرو طولانی خانهاش یک فرورفتگی داشت که با پردهای آن را پوشانده بود و یک جور گنجه درست کرده بود. میز کوچک که شبیه یک صفحه بود، از پشت این پرده بیرون میآمد، پایهها باز میشد و تبدیل میشد به میزی که وسط اتاق قرار میگرفت. صندلیهای تاشو دور میز چیده میشدند و همه دور میز مینشستند.
در خانهاش هیچچیزی فقط یک کاربری نداشت. روتختیها چین میخوردند و فضای زیر تخت را پنهان میکردند و زیر تخت دنیایی بود از وسایلی که مرتب در جعبههایشان چیده شده بودند. هر کدام از قفسهها، گنجهها و کمدها تا جایی که میشد وسیله در خودشان جا داده بودند و خانه همیشه به نهایت مرتب بود. در خانهای بسیار کوچک، خانوادهای بزرگ گرد هم میآمدند. با هم غذا میخوردند و گاهی شب کنار هم میماندند و نه جا کم میآمد، نه ظرف و ظروف و نه حتی تشک و ملافه و بالش. زن روی اجاقی چهار شعله که یکی از شعلهها همیشه در اشغال کتری بود، غذاهای رنگارنگی درست میکرد و روی میز تاشو میچید. شب که میشد کوه تشک ها و بالش ها از بالای یکی از کمدها ظاهر میشد و بچهها قبل از اینکه بزرگترها به آنها تشر بزنند، روی تشک های خنک سرسره بازی میکردند. زندگی در آن خانه آنقدر کامل و ساده بود که نمیشد کامل تر از آن را تصور کرد. خانه، کوچک اما کارآمد بود. پنجرههایی رو به خیابان که بالکن داشت. کمدها و گنجههای بزرگ داشت و آنقدر روشن بود که در آن کسی از تاریکی دلگیر نمیشد. حتی راهرویی طولانی برای دویدن و بازی کردن با تیلهها برای بچهها مانده بود. در بالکن میشد به درخت انجیر توی حیاط نگاه کرد و حتی روی نیمکت کوچک چرت کوتاهی زد. پنجرههای دو طرف خانه را که باز میگذاشتی، باد آنقدر فرصت داشت که پردهها را تا وسط اتاق بیاورد و خانه را خنک کند. خانه کوچک کامل ترین خانهای بود که به عمرم دیدهام. خانه نیازی به ایوان، حیاط و اتاقهای بزرگ نداشت و در کوچکی خود کامل بود و همهچیزهایی را که برای یک زندگی ساده مورد نیاز بود داشت.
سه شنبه 28 تیر 1401
کد مطلب :
166309
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkKPw
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved