ناخوشی زمستانی، در انتظار اروپا
درصورتی که تنش میان مسکو و اروپا به قطع گاز صادراتی روسیه منجر شود، اروپاییها زمستان سختی در راه خواهند داشت
زمستان در راه است. شاید داغی کمسابقه روزهای اخیر در کشورهای اروپایی، تصور سرمای زمستان را از ذهن اروپاییها پاک کرده باشد، اما حقیقت تلخ برای قاره اروپا این است که با توجه به وخیمتر شدن وضعیت بحران انرژی، یکی از بیرحمترین زمستانهای دهههای اخیر را در پیش دارد.
اکونومیست در گزارشی هشدار داده که اگرچه بسیاری از اروپاییها هنوز فاجعه پیشروی خود را احساس نکردهاند، اما نشانههای هشداردهنده در بازار گاز پدیدار شده است. هزینه تحویل گاز در زمستان امسال برابر با ۱۹۱۰ دلار به ازای هر ۱۰۰۰ مترمکعب است؛ قیمتی که تقریبا برابر با روزهای اول حمله روسیه به اوکراین خواهد بود.
از زمانی که تانکهای روسیه وارد خاک اوکراین شدند، تهدید بحران انرژی برای اروپا هرلحظه بزرگتر و گاز به محور اصلی این بحران تبدیل شده است. روسیه تامینکننده یک سوم گاز اروپا است. این آمار در مورد بعضی از کشورهای اروپایی ازجمله آلمان بیشتر است. اگرچه آلمان از زمان آغاز جنگ اوکراین تا به امروز میزان وابستگی خود به گاز روسیه را از 55درصد به 35درصد کاهش داده، اما گرمایش خانهها، فعالیت نیروگاهها و کارخانههای این کشور همچنان وابسته به واردات گاز از روسیه است. برخلاف نفت و زغال سنگ که کالاهایی با قابلیت دادوستد آسان هستند، گاز طبیعی باید از مسیرهای لولهکشی، یا از مسیرهای دریایی، با کمک کشتی و با استفاده از تجهیزاتی که ساخت یا تغییر کاربرد آنها ممکن است سالها زمان ببرد، صادر شود.
بازار گاز جهان بازاری است که روسیه در آن دست بالا را دارد و ولادیمیر پوتین به خوبی از این برتری آگاه است. صادرات نفت بهطور متوسط 10درصد از تولید ناخالص ملی روسیه را طی 5سال گذشته تشکیل داده و جایگاه مهمی در اقتصاد این کشور دارد. مسکو موفق شده بهرغم تحریمهای غرب علیه نفت خود، مشتریان تازه پیدا کند و همین موضوع است که به اقتصاد روسیه کمک کرده تا در برابر تحریمهای غرب و آمریکا موفق ظاهر شود. روسیه اما میتواند بدون درآمد حاصل از صادرات گاز، به حیات خود ادامه دهد، زیرا درآمد صادرات گاز تنها 2درصد از تولید ناخالص ملی این کشور را تشکیل میدهد. به بیانی دیگر، روسیه با بستن شیرهای گاز، بیشتر از آنکه بهخود آسیب وارد کند، اروپا را متحمل درد و رنج خواهد کرد.
تا همین چند هفته پیش این طور بهنظر میآمد که اروپا شاید بتواند با کمک گرفتن از محمولههای گاز طبیعی مایع (LNG) آمریکا و دیگر کشورهای جهان، از بحران نجات پیدا کند، اما تحویل این محمولهها هم نمیتواند همه نیاز اروپا را برآورده سازد. تا ماه قبل، اروپا توانسته بود نیمی از مخازن خود را پر کند، با این امید که بتواند تا 80درصد از گنجایش ذخائر مورد نیاز فصل زمستان خود را تامین کند، اما اختلال در برداشت از یکی از میادین گازی نروژ، این چشمانداز امیدوارکننده را مخدوش کرده است. همزمان، افزایش شدید دمای هوا باعث شده تا مصرف برق سیستمهای سرمایشی بیشتر شود و نیروگاهها به گاز بیشتری نیاز داشته باشند. با این همه اصلیترین مشکل حال حاضر اروپا، قطع شدن گاز خط لوله نورداستریم-1است. شرکت گازپروم روسیه از چند ماه پیش میزان گاز ارسالی به اروپا را به کمتر از نصف رسانده و اکنون همان میزان هم کاهش قابل توجهی یافته است. روسیه از هفته پیش فعالیت خط لوله گاز نورداستریم-1، اصلیترین مسیر واردات گاز به اروپا را بهدلیل تعمیرات متوقف کرده است؛ توقفی که قرار است 11روز ادامه داشته باشد، اما اروپا امیدی به ازسرگیری جریان گاز در این خط لوله ندارد. تحلیلگران باور دارند پوتین به عمد این محدودیتها را ایجاد کرده تا هزینه تحویل گاز در زمستانهای 2023و 2024 به اروپا تا حدود 4برابر حد عادی افزایش یابد.
مصرفکنندگان عادی اروپایی هماکنون از بحرانی که پیش رویشان در کمین است، هیچ تصوری ندارند زیرا تمهیداتی نظیر پرداخت سوبسید از سوی دولتها، آنها را تا حدی از گزند افزایش قیمتها در امان نگه داشته است، اما کاربران صنعتی ازجمله شرکتهای شیمیایی و شیشهسازی و انبوهی از دیگر صنایع و کسبوکارهای بزرگ با مشکلات زیادی مواجهند. براساس گزارش بانک UBS توقف واردات گاز روسیه میتواند در سرتاسر منطقه یورو منجر به کاهش 3.4درصدی رشد تولید ناخالص ملی و افزایش 2.7درصدی تورم شود.
آلمان بهدلیل وابستگی بیشترش به گاز روسیه، وضعیت بحرانیتری در پیش خواهد داشت. در نهایت درصورتی که اتحادیه اروپا تمهیدی برای مهار بحران انرژی در زمستان پیش رو نیندیشد، کمبود گاز میتواند به عامل تنش میان کشورهای اروپایی تبدیل شود. این احتمال وجود دارد که کشورهای مسیر خطوط لوله گاز روسیه به اروپا دست به احتکار گاز زده و مانع از انتقال آن به کشورهای دیگر شوند. مهمتر از همه، نارضایتی عمومی نسبت به افزایش قیمتهای انرژی میتواند در نهایت منجر به کاهش حمایت مردم اروپا از رویارویی با روسیه در جنگ اوکراین شود.