«کار کودک» در بستهبندی مدرن
درباره استفاده ابزاری از بچهها درشبکههای اجتماعی برای دستیابی به شهرت و فروش محصولات
مرضیه موسوی، روزنامهنگار
وهم بازیگری کودکان در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی کم بود، دنیای اینفلوئنسرهای کمسن و سال هم از راه رسید. جذب فالوئر بیشتر، شهرت و در نهایت کسب درآمد از طریق کودکان، این روزها بلای جان دنیای کودکان شده است. از کلیپهای طنزی که از حرف زدنهای کودکانهشان منتشر میشود گرفته تا عکس و فیلمهایی که کودکان را در خدمت صنعت مد و تبلیغات درآورده است. زخمی که چنین شهرتی به کودکان و رشد آنها میزند، دست کمی از زخمهای روحی و روانیای که کودکان کار با آنها روبهرو میشوند، ندارد؛ بهطوری که میتوان نام کار کودک «مدرن» را بر آن گذاشت.
دختر 5ساله «فاطمه کرمی» چند وقتی است که برای حضور در برنامهای تلویزیونی دعوت شده؛ برنامهای که با کودکان و برای کودکان ساخته میشود. موقعیتی که مادر برای قرار گرفتن در آن بارها به دوستش رو انداخته، حالا باعث اضطرابش شده است. کرمی میگوید: «میدانم که با موافقت برای این کار میتوانم آینده کاری خوبی برای کودکم رقم بزنم، اما میترسم به او فشاری بیش از حد توانش وارد شود.»
دلایل مختلفی او را امروز در دوگانگی انجام این تصمیم قرار داده است؛ ازجمله فوج کودکانی که به واسطه فضای مجازی در اینستاگرام و... بهعنوان مدل حضور دارند و درآمد خوبی از طریق این کار بهدست میآورند. از طرفی از دور شدن کودک از دنیای خود هم هراسان است. او میگوید: «من هم مثل خیلی از مادران در این زمانه که کودکان زیادی در فضای مجازی پیجهای پرفالوئر دارند، گاهی دچار این تردید میشوم که چه چیزی برای بچه من مناسبتر است؟ اینکه از حالا برای او پیجی راه بیندازم و قبل از بزرگ شدنش، زمینههایی را برای ورود او به دنیای اینفلوئنسری آماده کنم؟ یا اینکه او را از این فضا دور نگه دارم؟ نگرانی از فرصتی که در آینده از دست میرود، باعث تردید من است. فکر میکنم اگر من هم این کار را برای بچه خودم نکنم، باعث شدهام نسبت به دیگر همسن و سالان خودش، یک پله عقبتر باشد.»
«معصومه طاهری» مادر دیگری است که بهگفته خودش، تاکنون در برابر انتشار تصاویر فرزندش در فضای مجازی مقاومت کرده است. او میگوید: «ترسناکترین موضوعی که درباره انتشار تصاویر کودکان در فضای عمومی با آن روبهرو شدم، این است که افراد پدوفیل از این تصاویر سوءاستفاده میکنند. کانالهای تلگرامی و صفحات بیشماری در اینترنت با موضوع سوءاستفاده جنسی از تصاویر کودکان وجود دارد. حتی این موضوع را میتوان در کامنتهای اینفلوئنسرهای کمسن و سال هم دید.»
او همچنین از کودکان کمسن و سالی یاد میکند که سالها پیش در فیلم یا برنامهای تلویزیونی حضور داشتهاند و حالا که بزرگ شدهاند، از گذشته خود و بازی در این فیلمها پشیمان هستند. طاهری میگوید: «جامعه با بیرحمی درباره گذشته این افراد روبهرو میشود. انگار تصویر ثابتی از این کودکان بازیگر در ذهن مردم مانده و حتی حالا که آنها بزرگ شدهاند و شخصیتشان شکل گرفته، مردم خیال ندارند که این تصور را تغییر دهند. مورد تمسخر همسنوسالان خود قرار میگیرند و اعتماد به نفسشان را از دست میدهند. من فکر میکنم تحمل این همه فشار از طرف جامعه روی یک نوجوان یا جوان بسیار کار سختی است.»
اینفلوئنسرهای کمسن و سال، کودکان کار هستند
آیا اینفلوئنسری کودکان و نوزادان، کار کودک به شمار میرود؟ این سؤالی است که در پی پاسخ به آن سراغ فرشید یزدانی، فعال حوزه کودکان کار و حقوق کودک میرویم. او پاسخ کوتاه به این سؤال را «بله» قاطعی میداند. یزدانی میگوید: «در تعریف کودک کار میگوییم هر فعالیتی که برای تامین درآمد باشد و در فرایند زندگی طبیعی و رشد، اختلال ایجاد کند، کار کودک به شمار میرود.»
تعریفی که تکلیف حضور کودکان در این عرصه را روشن میکند و آب پاکی را روی همه زرق و برقهای فضای مجازی برای کودکان میریزد. یزدانی میگوید: «شاید آسیبهایی که کار کودک در کارگاه تولیدی با کار کودک در دنیای تبلیغات به او وارد میکند شکل متفاوتی داشته باشند، اما ماهیت آنها با هم مشترک است. هر دوی این کارها باعث بهوجود آمدن بحران هویتی در کودکان میشود. کودکی که در دنیای مجازی 10هزار فالوئر دارد، وقتی بیرون از این فضا با افرادی که او را نمیشناسند روبهرو میشود، دچار دوگانگی میشود. بسیاری از فشارهایی که کودک در چنین پروژههایی تحمل میکند خارج از درک و توان اوست. اینها در شرایطی است که بتوانیم بگوییم کودک ضمن فعالیت در این فضا به تحصیل و بازی و سایر کارهایی که در حقوق او گنجانده شده دسترسی درستی دارد! که البته ادعای بزرگی است و معمولا غیرواقعی.»
وی بحرانی را که فراموش شدن، نادیده گرفته شدن، خارج شدن از مرکز توجه و... روی این کودکان میگذارد را هم بخش دیگری از بحرانهای روحی و روانی چنین فضایی برای کودکان میداند.
او از مرز باریکی میگوید که برای استفاده از کودکان در فعالیتهایی مثل تئاتر یا سینما وجود دارد: «برای مشخص شدن این مرز، باید ببینیم این فعالیت چه آسیبهایی به بچه وارد میکند؟ آیا کودک حین انجام این فعالیتها تحت فشار است؟ همچنین برای چنین شرایطی دستورالعملهای مشخصی هم تعریف شده است؛ ازجمله اینکه پدر و مادر حتما در تمام مراحل کار در کنار کودک حضور داشته باشند و همچنین اینکه بچه هیچ فشار و اضطراب مضاعفی را دریافت نکند.»
حقوق کودکان، از الزام والدین به حفظ حریم شخصی آنها سخن میگوید؛ این در حالی است که کودکان خردسال و نوزادان هیچ اختیاری از خود برای فعالیتی که دیگران برای آنها رقم زدهاند، ندارند. یزدانی میگوید: «وقتی بدون اجازه و تمایل کودک عکسها و تصاویری از او در فضای عمومی منتشر میکنیم، صراحتا حریم خصوصی کودک را نقض کردهایم. علاوه بر اینها تمسخر کودکان هم در این عرصه بهوفور دیده میشود. اینها همه نمونههایی از حقوق کودک است که بهسادگی توسط دیگران و اغلب والدین، نقض می شوند.»
این فعال حوزه کودک درباره عدمآشنایی جامعه با کار کودک مدرن اینگونه اظهارنظر میکند: «اینکه تعداد کودکانی که در فضای مجازی از آنها سوءاستفاده میشود مدام در حال افزایش است، نشانهای است برای اینکه بدانیم جامعه این موضوع و آسیبهایش را خیلی نمیشناسد و آن را جدی نمیگیرد. حتی افزایش دنبالکنندههای این کودکان هم تأییدکننده این ادعاست؛ درحالیکه اگر از همین والدین درباره کودکان کار سؤال بپرسید، آن را پدیدهای منفی میدانند و با آن مخالفت میکنند.»
نکته
درددلهای یک بازیگر فراموششده
کم نیستند کودکانی که زخم شهرت، زندگیشان را خط انداخته و آن را تحتتأثیر خود قرار داده است. «حسین کلانتر» که هنگام بازی در فیلمهای «تیک تاک»، «کیسه برنج»، «کلاه قرمزی و سروناز»، «ده رقمی»، «تو آزادی»، «خواب سفید» و سریالهای «متهم گریخت»، «مزرعه آفتابگردان»، «خانه پدری»، «عید امسال»، «ماجراهای آقاجلال» و... سن و سال زیادی نداشت، یکی از این زخمخوردههای سینه سوخته است. او خود را یک «فراموش شده» میداند که کودکی و نوجوانیاش را به شهرت «باخته» است و حالا از بیوفایی این عرصه گله دارد. او که بیش از 10سال از آخرین بازیاش در فیلمها و سریالها میگذرد، میگوید: «کلاس اول را تازه تمام کرده بودم. تابستان شروع شده بود و من برای سر زدن به مدرسه رفته بودم. همان روزها آقای طالبی، کارگردان فیلم تیکتاک به مدرسه آمده بود تا از بچهها تست بازیگری بگیرد و چند نفری را برای بازی در فیلم انتخاب کند. تا مرا دید، بدون هیچ تست و سؤالی، برای بازیگری انتخابم کرد. از خدا خواسته قبول کردم. اوایل تابستان فیلمبرداری شروع شد و تا اواخر پاییز ادامه داشت؛ به همین راحتی وارد عرصه سینما شده بودم.»
حسین کلانتر از دردسرهایی که این شهرت زودهنگام برایش به بار آورده بود به همشهری میگوید: «بازیگری تمام زندگی مرا تحتتأثیر خود قرار داد. درس و مدرسه دیگر برایم جدی نبود. به توصیههای مادرم هم توجهی نمیکردم که مدام میگفت به درست برس! بازیگری برای تو نان و آب نمیشود! فکر میکردم حالا که در چند فیلم بازی کردهام و حسابی مشهور شدهام، دیگر نیازی به هیچ مهارت و درسی نخواهم داشت، اما همه اینها موقت بود! یک بچه با قیافه بانمک فقط تا وقتی بامزه و بچه است به درد بازیگری میخورد.»
دیپلم را هم به زور و خواهش مادرش گرفت. بعد از آن حتی برای پیشرفت در بازیگری هم تلاشی نکرد. فکر میکرد حالا که تجربه پر و پیمانی در بازیگری دارد همه فن حریف شده و نیازی به ارتقای مهارتش نخواهد داشت.
آینده، روی آب
حسین کلانتر حالا به قول خودش شغل آزاد دارد. فراموششدن، بزرگترین ضربهای بود که سینما و شهرت به زندگی او وارد کرده و از یادآوری آن گردی از غصه روی صورتش مینشیند. او میگوید: «سن و سالی نداشتم که بخواهم خوب و بد را تشخیص بدهم. با نخستین حقوقم برای خودم دوچرخهای خریده بودم و فکر میکردم در همیشه روی یک پاشنه میچرخد.»
میگوید این روزها هر بچهای را در تلویزیون میبیند که به شهرت رسیده، یا هر کودک اینفلوئنسری که در فضای مجازی، ویدئو و کلیپهای بامزه و خندهدارش منتشر میشود یا در حوزه مد و... کار میکند، یاد کودکی از دست رفته خودش میافتد. او میگوید: «بعضیها شهرت و شناخته شدن را دنبال میکنند. بعضیها هم به فکر پولی هستند که از این شهرت میتوانند به جیب بزنند. من دلم برای هر دو گروه میسوزد و برای آیندهای که دیر یا زود سراغشان میآید نگران هستم. توهمی که این شهرت موقت بهخصوص به افراد کمتجربه و کمسن و سال میدهد، خیلی به آنها صدمه میزند. درواقع فرصتهایی که امروز در اختیار دارند تا فردای خود را بسازند از دست میدهند. من به چشم خودم میبینم که این والدین آینده کودکانشان را روی آب میسازند.»
او از کودکی و نوجوانیای میگوید که با اضطراب سپری شد: «برای هر فیلم و سریال چند ماه فیلمبرداری ادامه پیدا میکرد. مشخص است که در چنین شرایطی فرصت زیادی برای درس خواندن و مدرسه رفتن و بازی کردن پیش نمیآمد. مدرسه چندباری عذرم را خواسته بود، اما هرطور بود به اصرار مادرم تا دیپلم دوام آوردم. این مدل درس خواندن استرس زیادی هم داشت؛ چراکه همیشه از درسها عقب بودم و نمیتوانستم نمره خوبی بگیرم.»
سالهاست بازیگری را از یاد برده است و حالا حتی بسیاری از افرادی که در محل کارش با او مواجه میشوند او را به سختی بهخاطر میآورند. حسین کلانتر میگوید: «از دل برود هر آن که از دیده برفت! جایی مثل سینما، یا حتی فضای مجازی، تا وقتی از شما بهعنوان فردی مشهور یاد میکند که به کارش بیایید. عمر شهرت در فضای مجازی حتی از سینما و تلویزیون هم کمتر است. هر روز افراد جدیدی به دلایل مختلف در آن مشهور میشوند، اما فردا از آنها هیچ خبری نیست و به همین سادگی فراموش میشوند.» این بازیگر فراموششده سینما و تلویزیون که کودکیاش را در شهرت و جوانیاش را در گمنامی گذرانده، میگوید: «افراد زیادی هستند که وقتی بازی من را بهخاطر میآورند، میگویند چرا دیگر بازی نمیکنی؟ به شوخی میگویم که بازنشسته شدهام، اما حقیقت این است که این انتخاب من نیست؛ من و شهرتم فراموش شدهایم.»
خلاصه گزارش
ترسناکترین موضوعی که درباره انتشار تصاویر کودکان در فضای عمومی با آن روبهرو شدم، این است که افراد پدوفیل از این تصاویر سوءاستفاده میکنند. کانالهای تلگرامی و صفحات بیشماری در اینترنت با موضوع سوءاستفاده جنسی از تصاویر کودکان وجود دارد. حتی این موضوع را میتوان در کامنتهای اینفلوئنسرهای کم سن و سال هم دید
جامعه با بیرحمی درباره گذشته این افراد روبهرو میشود. انگار تصویر ثابتی از این کودکان بازیگر در ذهن مردم مانده و حتی حالا که آنها بزرگ شدهاند و شخصیتشان شکل گرفته، مردم خیال ندارند که این تصور را تغییر دهند. مورد تمسخر هم سن و سالان خود قرار میگیرند و اعتماد به نفسشان را از دست میدهند
حسین کلانتر، بازیگر فراموش شده سینما و تلویزیون که کودکیاش را در شهرت و جوانیاش را در گمنامی گذرانده میگوید: «افراد زیادی هستند که وقتی بازی من را بهخاطر میآورند میگویند چرا دیگر بازی نمیکنی؟ به شوخی میگویم که بازنشسته شدهام. اما حقیقت این است که این انتخاب من نیست؛ من و شهرتم فراموش شدهایم»
وقتی بدون اجازه و تمایل کودک عکسها و تصاویری از او در فضای عمومی منتشر میکنیم، صراحتا حریم خصوصی کودک را نقض کردهایم. علاوه بر اینها تمسخر کودکان هم در این عرصه به وفور دیده میشود. اینها همه نمونههایی از حقوق کودک است که به سادگی توسط دیگران و اغلب والدین، نقض میشود
اینکه تعداد کودکانی که در فضای مجازی از آنها سوءاستفاده میشود مدام در حال افزایش است، نشانهای است برای اینکه بدانیم جامعه این موضوع و آسیبهایش را خیلی نمیشناسد و آن را جدی نمیگیرد. حتی افزایش دنبالکنندههای این کودکان هم تأییدکننده این ادعاست. درحالیکه اگر از همین والدین درباره کودکان کار سؤال بپرسید، آن را پدیدهای منفی میدانند و با آن مخالفت میکنند