• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 11 تیر 1401
کد مطلب : 164967
+
-

چالش نسل جدید در هنجارپذیری مجازی

حسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: شیوع کرونا، سرعت تغییرات و دسترسی به ارتباطات و اطلاعات را بالا برد و منجر به شکل‌گیری زندگی مجازی شد

گفت وگو
چالش نسل جدید در هنجارپذیری مجازی

تفاوت نسل‌ها، موضوعی است که این روزها بیش از گذشته به گوش می‌رسد. آنها که متولد دهه 60هستند، در مقایسه همیشگی با متولدان دهه‌های 70و 80 و حالا هم 90، اختلافات زیادی را شاهدند. آنها از نوع هنجارپذیری، جامعه‌پذیری و ارزشگذاری نسل جدید در مقایسه با خود، تفاوت‌های زیادی را احساس می‌کنند. افرادی که شاید والدین دهه‌ نودی‌ها یا اواخر دهه هشتادی‌ها باشند، حالا حتی در تعامل با فرزندانشان که فاصله سنی زیادی هم میانشان نیست، دچار اختلال‌ هستند. نسل جدید، دسترسی گسترده‌ای به فضای مجازی دارد، سواد مجازی‌اش بالاتر است، ارتباطات گسترده‌ای در آن فضا شکل داده، الگوهای فراوانی دارد و به‌راحتی می‌تواند با نقش‌های موردعلاقه‌اش ارتباط برقرار کند. همان نقش‌ها در فضای واقعی هم نمود پیدا می‌کند و به شکل‌های مختلف که گاهی تحت عنوان هنجارشکنی از آن یاد می‌شود، نشان داده می‌شود. جامعه‌شناسان می‌گویند میزان گفت‌وگوها در داخل خانواده کم شده است. 10سال پیش که فضای مجازی تا این اندازه گسترده نشده بود، پژوهش‌ها نشان می‌داد اعضای خانواده در طول روز، بین 15تا 20دقیقه با هم گفت‌وگو می‌کنند و حالا با افزایش راه‌های ارتباطی، این عددها هم کاهش پیدا کرده است. آنها می‌گویند ارتباطاتی که باید در دنیای واقعی شکل گیرد، در فضای مجازی به شکل دیگری، شکل گرفته و این موضوع بحران‌هایی ایجاد کرده است. حسن موسوی‌چلک، پژوهشگر اجتماعی و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفت‌وگو با همشهری به این موضوع می‌پردازد. او می‌گوید نسل جدید پرسشگر است و نمی‌توان برای جامعه‌پذیری او از روش‌های قدیمی استفاده کرد.

 شما به‌عنوان یک فعال اجتماعی که سال‌ها در حوزه آسیب‌ها، پژوهش‌های متعددی انجام داده‌اید، هم‌اکنون شاهد چه تغییراتی در هنجارپذیری و جامعه‌پذیری نسل جدید به‌ویژه متولدان 3دهه اخیر به‌خصوص دهه‌های 70 و 80 هستید؟
اولین تفاوتی که میان نسل امروز و دیروز شاهدیم، به ساختار خانواده بر‌می‌گردد؛ یعنی ما از یک خانواده گسترده که روابط در آن متفاوت با امروز بود، پدربزرگ و مادربزرگ‌ جایگاهی در خانه داشتند، اعضای خانواده با هم کار می‌کردند، تصمیم می‌گرفتند و عمل می‌کردند و همه جایگاه خود را برمبنای آن نگاه سنتی‌ تعیین می‌کردند، به خانواده‌ای رسیدیم که نوع روابط میان اعضای آن کاملا تغییر کرده است. هر چقدر جلوتر می‌رویم، کیفیت روابط ضعیف‌تر شده و نقش و جایگاه خانواده در جامعه‌پذیری فرزندان، کمتر شده است؛ مثلا اگر قبلا 60درصد بود، حالا به 20درصد رسیده است. حتی این موضوع را در الگوپذیری فرزندان هم شاهدیم. در کنار این موضوع، تغییرات قابل‌توجهی هم در حوزه اشتغال در خانواده رخ داده است. قبلا یک نفر بیرون از خانه کار می‌کرد و معیشت 10نفر را تامین می‌کرد، حالا 2 تا 3نفر کار می‌کنند، تا یک نفر به‌خوبی زندگی کند. البته بحث اشتغال هم تنها به کسب درآمد محدود نمی‌شود، افراد برای ایفای نقش‌های اجتماعی به واسطه توسعه ظرفیت‌های آموزشی با درس‌خواندن و دانشگاه‌رفتن و مهارت‌آموزی خواستار نقش‌آفرینی در جامعه‌اند. این مسئله هم سبب می‌شود تا افراد ساعت‌های حضور کمتری در خانه داشته باشند، یعنی نقش‌های اجتماعی بیرون از خانه در نسل امروز، قوت گرفته، درحالی‌که در گذشته اینطور نبود و افراد زمان بیشتری را با خانواده خود سپری می‌کردند.
درست است، اما مسئله‌ای که بسیار دیده می‌شود، ارتباط و حضور طولانی نسل جدید در فضای مجازی است که به‌نظر می‌رسد نقش مهمی در الگوپذیری و جامعه‌پذیری آنها دارد. به‌نظر شما این موضوع چقدر در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی این گروه سنی نقش دارد؟
نقش خیلی پررنگی دارد. ورود تکنولوژی و فناوری‌های نوین به‌صورت شبکه‌های اجتماعی و مجازی در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از شیوع کرونا، جهش بسیار بزرگی برای دسترسی به اطلاعات از این طریق و ارتباط با فضاهای دیگر، رقم زد. اتفاقی که قرار بود طی یک دوره 30ساله به آن برسیم، در یکی، دو سال به آن دست‌ یافتیم. طبیعتا با ورود شبکه‌های اجتماعی و دوستان مجازی، نقش خانواده در انتقال اطلاعات به فرزندان کاهش پیدا کرد، حتی در بسیاری از مواقع، فرزندان اشراف بیشتری هم به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی پیدا کردند که آنها را در مرحله جلوتری از پدر و مادرشان قرار داد. در دوران کرونا بود که تغییرات زیادی هم در نظام آموزشی ایجاد و سبب شد تا این گروه یعنی همین کودکان و نوجوانان، فرصتی برای تخلیه هیجاناتشان، بازی‌های گروهی و... نداشته باشند. به هر حال مدرسه یکی از محیط‌های اجتماعی است که کودکان و نوجوانان در آن حضور داشتند و شیوع کرونا برای مدت‌های طولانی منجر به از دست رفتن این فضا شد. بالا‌رفتن میزان دسترسی آنها به فضای مجازی، ادبیات جدید، ارتباطات جدید و فضای متفاوتی پیش‌روی این افراد قرار داد، اطلاعاتی که در این فضا ارائه می‌شود، دست‌به‌دست هم داد تا نقش خانواده در جامعه‌پذیری و ایجاد الگو برای این افراد، کمرنگ شود. همه اینها یک پیام دارد، آن‌هم اینکه کودکان امروز با کودکان یک یا 2هفته قبل متفاوت‌اند. پذیرش این نگاه، می‌‌تواند تحلیل‌های واقع‌بینانه‌تری به جامعه‌شناسان و مسئولان در این حوزه بدهد. باید برای نسل جدید، الگوهای تربیتی جدیدی هم تعریف شود.
 به‌نظر شما اگر پاندمی کرونا، شایع نمی‌شد، این تغییرات در نحوه هنجارپذیری و جامعه‌پذیری این گروه سنی، اتفاق نمی‌افتاد؟
نه با این سرعت. برای نمونه در ارتباط با مدرسه و نظام آموزشی، شیوع کرونا، منجر شد تا بخشی از نقش‌ها و تأثیری که مدرسه روی جامعه‌پذیری این گروه سنی داشت، از بین برود یا کمرنگ شود. نزدیک به 2سال مدرسه کارکرد خود را از دست داد؛ یعنی درست همان مکانی که انتظار داشتیم خلأهای تربیتی این افراد را جبران کند، خودش در دوران کرونا دچار مشکلات جدی شد. البته در کنار آن موضوعی که نمی‌توانیم آن را انکار کنیم، سرعت بالای دسترسی به اطلاعات است؛ اطلاعاتی که کنترلی هم روی آن وجود ندارد. ما نمی‌دانیم از چه زمانی رفتار فرزندانمان تغییر کرد. حتی گفت‌وگو درون خانواده هم کمرنگ شد. درست است که شیوع کرونا، مردم را برای مدتی خانه‌نشین کرد، اما منجر به شکل‌گیری ارتباط قوی‌تر و عمیق‌تر نشد. آن زمان که نرم‌افزار وایبر به‌عنوان یکی از راه‌های ارتباطی راه‌اندازی شد و به‌تدریج شبکه‌های اجتماعی از گوشه و کنار در حال رشد بودند، پژوهشی انجام دادم که نشان می‌داد مدت زمان گفت‌وگو در خانواده‌‌ها، حدود 15دقیقه است. این موضوع مربوط به حدود یک دهه قبل است. حالا طبیعتا تعداد این دقایق کمتر هم شده است.
 به‌نظر شما این گفت‌وگوها در جای دیگری شکل گرفته است؟ مثل فضای مجازی؟
بله، یا در فضای مجازی یا اینکه به‌طور کلی میزان گفت‌وگو کاهش پیدا کرده است. یعنی افراد دیگر تمایلی به گفت‌وگو ندارند. به هر حال در 2سال گذشته، بخشی از این کودکان و نوجوانان، گوشه‌گیر شده‌اند. البته که از نظر من این افراد مقصر نیستند، چرا‌که آنها مهارت لازم برای اینکه از خودشان در برابر آسیب‌ها محافظت کنند را‌ آموزش ندیده‌اند تا نقش یک فرد مؤثر و کارآمد، جامعه‌پذیرشده و سالم را داشته باشند. آنها نتوانستند خودشان را با شرایط تطبیق دهند، آنهایی هم که وظیفه‌های تربیتی دارند، نتوانستند کمک چندانی داشته باشند، به هر حال که این گروه، نیاز به تخلیه انرژی‌های خود دارند و ممکن است به هر شکلی این اتفاق رقم بخورد. برخی از این هیجان‌ها به شکلی تخلیه می‌شود که برای ما یک پیام دارد و آن هم بی‌نتیجه ماندن برخی از برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی چه در سطح خانواده چه خارج از آن و به‌طور کلی در جامعه است. در حال‌حاضر بیش از 60معاونت و سازمان، پسوند اجتماعی - فرهنگی دارند، حتی گاهی شاهدیم در قالب یک سازمان مستقل و یک معاونت هم فعالیت می‌کنند، اما باز هم کارایی لازم را ندارند. نظام فرهنگی - اجتماعی نباید از زمانه‌اش دور باشد.
 به اعتقاد شما، تمام ماجرا به این موضوع محدود می‌شود؟
خیر، قطعا نظارت و کنترل خانواده‌ها بر فرزندانشان کمتر شده است. ما می‌دانیم هر وقت خانواده‌ها فشار بیش از حدی به فرزندانشان وارد می‌کنند، آنها واکنش‌‌های منفی‌تری از خود نشان می‌دهند. اقدام به‌خودکشی، فرار از خانه، خشونت‌های خانگی، ناسازگاری‌هایی که از سوی فرزندان با والدین رخ می‌دهد و... ما نمی‌خواهیم رفتار نسل جدید را توجیه کنیم، اما به هر حال بچه‌هایی که در 10، 12سال گذشته یا حتی کمتر ‌از اینها، به دنیا آمده‌اند، آنقدر قدرت تعقل و تفکر ندارند که بخواهند خودشان را با شرایط جامعه تطبیق دهند. با این حال مراجعی که در زمینه مسائل اجتماعی مشغول به کارند، یکی، دو دهه عقب‌تر از این بچه‌ها هستند. هر چند که ما نمی‌گوییم به تمام مطالبات این گروه سنی باید جامه عمل پوشانده و تأیید شود. اما حتما لازم است با زبان خودشان با آنها گفت‌و‌گو شود و آنها را برای اهمیت‌دادن به قوانین و هنجارها و ارزش‌ها، آماده کرد. از یک جایی به بعد هم باید انعطاف در رفتارها در چارچوب مقررات جاری کشور وجود داشته باشد تا قدرت سازگاری و انطباق این افراد هم بیشتر شود.
 حالا بیشتر از گذشته شاهد اختلاف میان نسل‌ها هستیم، حتی افرادی که مثلا متولد دهه‌60 هستند، فاصله زیادی با متولدان دهه 80 و 90 احساس می‌کنند. درحالی‌که فاصله میان دهه 60 و 80، تنها 20سال است. دلیل این اتفاق چیست؟
به هر حال فاصله‌ای که میان نسل‌ها ایجاد شده، به‌دلیل شیوه عملکردهاست. باید نیازها و مطالبات نسل جدید رصد شود، اینکه این گروه میزان فهم‌شان از موضوعات اجتماعی چقدر است؟ چطور می‌توان آنها را هنجارپذیر کرد و... موضوعاتی است که باید در اولویت قرار گیرد؛ مثلا می‌گویند نسل جدید بی‌پرواتر شده است، من بشخصه به‌سختی عبارت بی‌پروایی را برای آنها به‌کار می‌برم. این بی‌پروایی نیست. آنها نسل پرسشگری شده‌اند. اما در مقابل کسانی که باید به سؤالاتشان پاسخ دهند، زبان آنها را به‌خوبی نمی‌شناسند. به همین دلیل این گروه در فضای مجازی به‌دنبال پاسخ‌گرفتن برای سؤالاتشان هستند. سواد مجازی بچه‌های امروز بسیار بالاست و این گروه سنی، نقش‌های اجتماعی متنوع‌تری را می‌خواهند. درحالی‌که در دوره ما، جز مدرسه‌رفتن و انجام ورزشی مثل فوتبال آن‌هم برای پسران، هیچ نقش اجتماعی وجود نداشت، اما بچه‌های امروز، اینطور نیستند. به واسطه تغییراتی که در جامعه در پی ساختار شهرنشینی و غلبه جمعیت شهرنشین بر جمعیت روستانشین و همچنین تفاوت‌هایی که در مطالبات و خواست‌ها و نیازها رخ داده، اختلاف میان نسل‌‌ها، طبیعی است. البته میان نسل ما و نسل قبلی‌تر هم تفاوت‌‌هایی بود، اما شاید به اندازه نسل امروز نیست. اینجاست که ما نیازمند یک بازنگری در برنامه‌ها و نوع نگاهمان به فرزندان هستیم که باید هم‌راستا با میزان آگاهی آنها باشد. اگر از همان الگوی تربیتی قبلی استفاده شود، نتیجه هم تغییر نمی‌کند. بچه‌های دانش‌آموز ما 10سال زودتر گوشی به‌دست شده‌اند. قبلا اگر روزانه یک‌ربع در روز اجازه کار با گوشی هوشمند به آنها داده می‌شد، بعد از شیوع کرونا، دیگر تمام روز این گوشی‌ها دست بچه‌هاست، میزان ارتباط این افراد با فضای مجازی بسیار بالا رفت و این فضا، جایگزین والدین و نهادهای اجتماعی مؤثر در تربیت و جامعه‌‌پذیری بچه‌ها شد. ما هیچ وقت تصور نمی‌کردیم روزی برسد که مدرسه نباشد و بچه‌ها درس بخوانند. در سایه این تغییرات رفتارها هم تغییر کرد. حتی جایگاه معلم و ناظم عوض شد. در دوره ما وقتی معلم یا ناظم را در محله می‌دیدیم از ترس فرار می‌کردیم، اما حالا به‌راحتی بسیاری از کارکردها پذیرفته شده است. نمی‌گوییم آن زمان خوب بود و حالا بد یا برعکس. اما مسئله در تفاوت ارزش‌‌هاست. کودکان امروز دیگر این موضوعات را نمی‌پذیرند. سرعت تغییرات آنقدر زیاد بود که حتی نظام آموزشی هم نتوانست خودش را برساند. کودکان و نوجوانان امروز، به‌راحتی به خواننده و بازیگر موردعلاقه‌شان از طریق اینستاگرام دسترسی پیدا می‌کنند. زمان ما مثلا علی پروین بود که ما تنها او را در تلویزیون می‌‌دیدیم. هیچ راه ارتباطی با او نداشتیم. نسل امروز، به‌راحتی اسم هنرمند یا ورزشکار مورد علاقه‌اش را جست‌وجو می‌کند و تبدیل به هوادارش می‌شود، یا در برخی مناسبت‌ها با او دیدار می‌کند، عکس می‌گیرد و... به هر حال سرعت دسترسی به اطلاعات و بالا‌رفتن میزان ارتباطات، آثار مثبت و منفی خود را دارد، اما نکته اینجاست که خانواده و سازمان‌های اجتماعی نباید از این گروه سنی فاصله بگیرند. درحالی‌که ما شاهدیم که همراهی خانواده با فرزندانشان کم شده است، هر چقدر فاصله بیشتر شود و میزان روابط عاطفی در خانه کمرنگ شود، میل این افراد برای ارتباط تنگاتنگ با فضای مجازی بالا می‌رود. در دوران کرونا همه می‌گفتند که اعضای خانواده ساعت‌های بیشتری در کنار هم هستند و این نکته مثبتی است، اما کنار هم بودن به معنی شکل‌گیری ارتباط واقعی نیست.
 به‌نظر شما در این شرایط چه باید کرد؟
نباید انتظار داشت بچه‌ها مانند ما برخورد کنند. ما باید این موضوع را بپذیریم، ما باید پاسخ‌های منطقی به سؤالات آنها داشته باشیم، با زور و اجبار و تهدید، کاری از پیش نمی‌رود. به هر حال هیچ پدر و مادری نمی‌خواهد با دادن آزادی‌های بیش از حد به فرزندان، حرمت خود را از بین ببرد، اما به هر حال به واسطه ایجاد رفاه بیشتر برای فرزندان، گاهی ممکن است آنها از مسیر هنجارهای پذیرفته‌شده جامعه خارج شوند. پدر و مادر نسل خود را با نسل جدید مقایسه می‌کنند؛ نسلی که احترام به بزرگتر بیشتر بود و ارزش‌ها و هنجارها، مورد قبول جامعه. دسترسی به اطلاعات مانند امروز نبود. گروه‌هایی که از آنها الگو گرفته می‌شود، آدم‌های واقعی اطراف بودند. کیفیت روابط درون خانواده، به شکل دیگری بود، مشارکت در امور خانه، مسئولیت‌پذیری، یادگیری ارزش‌ها و هیجان‌ها، بیشتر دیده می‌شد و افراد در خانه اینها را تجربه می‌کردند. اما نسل امروز این نقش‌ها را نمی‌پذیرد و تمام این موارد در او کمرنگ شده است.

خلاصه گزارش
اولین تفاوتی که میان نسل امروز و دیروز شاهدیم، به ساختار خانواده برمی‌گردد؛ یعنی ما از یک خانواده گسترده که روابط در آن متفاوت با امروز بود، پدربزرگ و مادربزرگ جایگاهی در خانه داشتند، اعضای خانواده با هم کار می‌کردند، تصمیم می‌گرفتند و عمل می‌کردند و همه جایگاه خود را بر مبنای آن نگاه سنتی، تعیین می‌کردند، به خانواده‌ای رسیده‌ایم که نوع روابط میان اعضای آن کاملا تغییر کرده است

ورود تکنولوژی و فناوری‌های نوین به‌صورت شبکه‌های اجتماعی و مجازی در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از شیوع کرونا، جهش بسیار بزرگی برای دسترسی به اطلاعات از این طریق و ارتباط با فضاهای دیگر را رقم زد؛ اتفاقی که قرار بود طی یک دوره 30ساله به آن برسیم، در یکی، دو سال به آن دست‌ یافتیم. طبیعتا با ورود شبکه‌های اجتماعی و دوستان مجازی، نقش خانواده در انتقال اطلاعات به فرزندان کاهش پیدا کرد

نزدیک به 2سال مدرسه کارکرد خود را از دست داد؛ یعنی درست همان مکانی که انتظار داشتیم خلأهای تربیتی این افراد را جبران کند، خودش در دوران کرونا دچار مشکلات جدی شد. البته در کنار آن، موضوعی که نمی‌توانیم آن را انکار کنیم، سرعت بالای دسترسی به اطلاعات است؛ اطلاعاتی که کنترلی هم روی آنها وجود ندارد. ما نمی‌دانیم از چه زمانی رفتار فرزندانمان تغییر کرد. حتی گفت‌وگو درون خانواده هم کمرنگ شد

سواد مجازی بچه‌های امروز بسیار بالاست و این گروه سنی، نقش‌های اجتماعی متنوع‌تری را می‌خواهند؛ درحالی‌که در دوره ما، جز مدرسه رفتن و انجام ورزشی مثل فوتبال آن هم برای پسران، هیچ نقش اجتماعی وجود نداشت، اما بچه‌های امروز، اینطور نیستند. به واسطه تغییراتی که در جامعه در پی ساختار شهرنشینی و غلبه جمعیت شهرنشین بر جمعیت روستانشین و همچنین تفاوت‌هایی که در مطالبات و خواست‌ها و نیازها رخ داده، اختلاف میان نسل‌ها، طبیعی است. البته میان نسل ما و نسل قبل‌مان هم تفاوت‌هایی بود، اما شاید به اندازه نسل امروز نیست

این خبر را به اشتراک بگذارید