• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
سه شنبه 7 تیر 1401
کد مطلب : 164601
+
-

زندان قصر میدان اعمال قدرت قزاق

خوانشی از حبس و شکنجه «53نفر» بر اساس خاطرات «بزرگ‌علوی»

گزارش
زندان قصر میدان اعمال قدرت قزاق

سیده زهرا حسینی‌کیا، روزنامه نگار

جوامع بشری در سراسر جهان، ادوار تاریخی متعددی از ظلم حاکمان ستم‌پیشه را دیده‌اند که در ایران به حکومت‌رسیدن پهلوی‌ها، بسترساز یکی از این مقاطع تاریخی بود. در آن مقطع گروه‌های مختلفی به انجام فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی دست زدند که بایکدیگر تفاوت‌هایی عمیق داشتند اما سرنوشت مشترک تمامی آنها، دستگیری، شکنجه و حتی قتل توسط شهربانی رضاخانی بود. گروه‌ ۵۳نفر، یکی از آنها قلمداد می‌شود. بزرگ علوی، نویسنده معاصر در کتاب «53نفر»، توضیحات روشنگری از اوضاع زندان‎های پهلوی اول، شکنجه‎های روحی و جسمی زندانیان سیاسی، آزارهای وارد شده برخانواده‌های آنان و نهایتا اوضاع اجتماعی و سیاسی آن دوره به مخاطب عرضه می‌دارد. در این مجال، از شرایط زندانیان در دوره حکومت رضاخان، براساس روایتی که بزرگ‌علوی ارائه کرده است و البته صرف‌نظر از گرایشات فکری و حزبی وی، خوانشی تحلیلی خواهیم داشت. امید آنکه مفید افتد.

«53نفر» چه کسانی بودند؟
در مقطعی که افکار کمونیستی، به تازگی مسیر خود را بین بخشی از روشنفکران و جوانان ایرانی باز کرده بود و ظلم حکومت پهلوی و نارضایتی مردم نیز به نوعی بستر آن را مهیا می‌ساخت، گروه‎های فکری و سیاسی متنوعی در حال شکل‌گیری بودند. بی‌تردید برای رضاخان که با حمایت همه‌جانبه انگلستان بر جامعه تسلط یافته بود، برآمدن چنین نحله‌هایی به‌مثابه هشداری جدی به شمار می‌رفت. در صبح روز۲۱ اردیبهشت سال۱۳۱۶، خبر دستگیری تقی ارانی و عده‌ دیگری از هم‌مسلکان وی، توسط اداره تامینات نشر یافت. این گروه که از افرادی با افکار کمونیستی، سوسیال دمکراتی، انترناسیونالیسمی و یا بینابین آنها تشکیل شده بود، به رهبری ارانی(رئیس اداره تعلیمات وزارت صناعت) به فعالیت ایدئولوژیک می‎پرداخت.

دستگاه قضایی و زندان رضاخان
امروزه به مدد اسناد موجود، تصویر روشنی از شرایط دستگاه قضایی و زندان‌های رضاخان وجود دارد. مامورین زندان و به‌خصوص آژان‎ها، برای توهین به زندانیان تربیت شده بودند و از هیچ اجحافی در حق ایشان فروگذار نمی‌کردند. این رفتارها باعث می‎شد که حتی قوی‎ترین افراد هم از پا درآیند! شماری از ۵۳ نفر پیش از ورود به زندان، معتقد بودند که مامورین قضایی ایران، هنوز به مقام لمپن پرولتر تنزل نکرده‎اند! اما پس از ورود به زندان و مشاهده فجایعی که برای محبوسین رخ می‌داد، دریافتند که قانون‌شکنی در تمام سطوح زندان، اداره تامینات و دستگاه قضایی نفوذ کرده‎است و طی ۴سال و نیم مشاهدات خود در زندان، پی‎بردند که حتی یک پاسبان نیز یافت نمی‌شود که به وظایف قانونی محوله، به‌درستی عمل کند و همه آنها را می‌توان با رشوه خرید! ارتشا در تمام سطوح زندان، رسوخ کرده بود و مامورین زندان برای ورود اشیای ممنوعه و حتی دخانیات، رشوه می‌گرفتند. آنها دریافته‎بودند که پایه و اساس حاکمیت رضاخان، بر زورمداری، دزدی و رشوه بنیان نهاده شده است، درنتیجه خود را به چنین کاری مجاز می‎دیدند. از روایات موجود می‎توان دریافت که در محبس تنها چیزی که نمود نداشت، قانون بود. به‌طور ویژه نیروهای شهربانی، به تهدید و شکنجه اهالی اندیشه و روزنامه‌نویسان می‌پرداختند. بسا محبوسین بر اثر سوءتغذیه، بیماری و شکنجه کشته می‎شدند. حکومت رضاخان حتی از انتشار این اخبار نیز در راستای ارعاب مخالفان و مردم، در بیرون از زندان سود می‌جست! روسای زندان رضاخان، آزاد بودند تا برای ساکت نگه‌داشتن زندانیان، به هر حربه‌ای دست یازند و هر ترفندی را به‌کار گیرند. هم از این روی زندانبان برای تحقق این امر، به دروغگویی، ایجاد تفرقه، ملایمت در مواقع آشفتگی و شدت هنگام ضعف محبوسین مبادرت می‌کردند. مامورین زندان از طریق دوبه‌هم‌زنی بین دسته‎های مختلف زندانیان سیاسی، آنها را به جان هم می‎انداختند!

شکنجه‌ای که شامل خانواده‎های زندانیان سیاسی نیز می‌شد!
مجموعه اداره سیاسی شهربانی در دوره رضاخان، تلاش داشتند تا خانواده‎های ۵۳ نفر و سایر زندانیان را نیز متحمل بار عظیم شکنجه روحی کنند! مادران محبوسین را از پسرانشان می‌ترساندند و زنانشان را به طلاق از شوهران تشویق می‌کردند! چه بسیار پیش می‎آمد که اعضای خانواده زندانیان سیاسی را، صرفا به‌دلیل همسر یا فرزند ایشان‌بودن، توقیف می‎کردند. همچنین مأموران با با بزرگنمایی عذاب محبوسین، باعث تشویش خانواده‎های آنان می‌شدند. علاوه بر آن، برخی مزدوران اداره سیاسی با پخش اخبار دهشتناک درباره شرایط زندانیان، از خانواده آنان اخاذی می‌کردند. یکی از شکنجه‎‌های روحی اعمال شده بر 53نفر، عدم‌ملاقات آنان با خانواده‎هایشان بود. آنها حق نداشتند تا خبری از حال و سلامتی خود، به بیرون از زندان بدهند و هم از این روی، خانواده‎هایشان متحمل زجر روحی فراوانی می‎شدند.

53نفر در زندان قصر
چندی پس از توقیف۵۳نفر و انتقال به زندان قصر، دوسیه آنها به مستنطق دادسرا سپرده شد. زندانیان سیاسی که بیمار بودند، به شکلی دردناک و فجیع به زندان قصر انتقال یافتند. زندان قصر تا آن روزگار، آزار و شکنجه‎ بسا رجال سیاسی وقت و نیز مخالفان را به خویش دیده بود؛ آنان که شکنجه و زجری شدید را تحمل کرده بودند و در آخر نیز کشته شدند! یکی از افرادی که به سبب اعتراض به سلب آرامش از زندانیان در شب شکنجه شد، خلیل ملکی بود. این رفتار به زندانیان ثابت می‌کرد که هر کس بخواهد ابتدایی‌ترین حقوق خود را در آن شرایط مطالبه کند، محکوم به آزار و شکنجه خواهد بود. در این میان اما مامورین شهربانی و زندان، در شکنجه‌دادن ۵۳نفر، از یکدیگر سبقت می‎گرفتند. این در حالی بود که آنان، هیچ دلیلی مبنی بر اقدام عملی این عده علیه حکومت رضاخان نداشتند، جز آنکه این افراد معتقد به مرام  چپ بوده‌اند.

ممنوعیت‎های فرهنگی در زندان
یکی از موضوعاتی که برای حکومت پهلوی اول، عامل رعب و وحشت قلمداد می‌شد، مطالعه و آموختن سواد خواندن و نوشتن، توسط برخی از زندانیان فاقدسواد بود؛ چراکه این امر می‌توانست، انگیزه‌های مقاومت را در آنان تشدید کند. روسای زندان با یادگیری و سواد محبوسین مشکل داشتند، چه اینکه کنترل ایشان را مشکل می‌ساخت. بین روسای شهربانی و زندان، جهل، نادانی و بی‎سوادی چنان فراگیر شده بود که هیچ‌یک از ایشان به‎فکر آموختن نبود. آنان تمامی وقت خویش را، به قمار، استعمال دخانیات و مشروبات الکلی می‌گذراندند. از سوی دیگر ورود کتاب، کاغذ، مداد و روزنامه برای زندانیان، امری خطیر قلمداد می‎شد! با این حال مامورین زندان با گرفتن رشوه، تا مدتی این ممنوعیت را برای زندانیان مرتفع می‌ساختند. از سوی دیگر محبوسین روشنفکر و اهل فرهنگ، نمی‌توانستند روزها و ساعات زندان خویش را، بدون بهره‌گیری از کتاب و کاغذ و قلم سپری کنند. مهم‎ترین هدف زندانیان از مطالعه کتاب، تکمیل اطلاعات سیاسی خویش بود. محبوسین تا جایی که می‌توانستند، کتب را لابه‌لای وسایل مختلف پنهان می‌کردند تا مأموران برای ایذا و شکنجه آنان، دلیل جدیدی نیابند.

محاکمه 53نفر
اداره سیاسی شهربانی، از 53نفر اعترافاتی گرفته بود که اگر محبوسین به آن مطالب حقنه شده معترف نمی‎شدند، شکنجه و محرومیت از وسایل معمول زندگی در انتظار ایشان بود! در روز۱۱آبان۱۳۱۷، جلسه محاکمه این گروه، در محل دیوان جزائی تهران آغاز شد و تمام سؤالاتی که از آنان پرسیده ‎شد، در باب مباحث ایدئولوژیک و شیوه تفکر این گروه بود. در دادگستری، اراده شهربانی حکمفرما بود و نمی‌شد از عدالت و قضاوت منصفانه، سراغ گرفت. در روز محاکمه، مامورین خشن و بهانه‌جوی اداره تامینات، بر کار قضات محکمه نظارت می‌کردند تا دادگاه از مسیر از پیش تعیین‌شده خویش منحرف نشود! در محکمه مخبرین و روزنامه‌نگاران نیز حاضر بودند اما به‌دلیل اختناق و فضای سانسور در مطبوعات، اجازه نگاشتن و انتشار حقایق به آنها داده نمی‎شد. وکلای حاضر در دادگاه نیز توان و شجاعت کافی برای دفاع از حقوق موکلین خود را نداشتند و اگر دفاعی می‌کردند، با تذکر رئیس محکمه روبه‌رو می‌شدند و موضع خود را تغییر می‌دادند! چه اینکه می‌دانستند ارائه دفاع از متهمان این دادگاه، برای ایشان گران تمام خواهد شد. برخی از وکلا برای خوش رقصی در دادگستری رضاخانی، تا جایی که می‌توانستند به موکلین خود توهین می‌کردند و چنان مرعوب شرایط حاکم بر این نهاد شده بودند که بعد از دفاعیه موکلین خود، آنها را تشویق به سکوت و تمکین می‌کردند!
به هر روی تبلیغات شهربانی و وزیر عدلیه در جامعه، مبنی بر محاکمه آزاد و عدم‌اعمال نفوذ اشخاص، سیاسی بود و عده‌ای زندانیان که به چنین وعده‌های پوچی دل‌خوش داشته بودند، پس از چندی پرده‌ها را کنار رفته  و حقیقت قضاوت دستگاه عدلیه را مشاهده کردند. از سوی دیگر روزنامه‎فروشان به دستور اداره شهربانی، قبل از هرگونه اثبات اتهام به ۵۳نفر، در شهر فریاد می‎زدند: «محاکمه خائنین». این سیاست جاری و شناخته‌شده دستگاه رضاخان بود تا بتواند قبل از صدور هر حکمی، هر آنچه را خود می‎خواهد به ذهن مردم تحمیل کند! بعد از صدور حکم ۵۳نفر، شاهدان به روشنی دیدند که بسا افراد بی‎گناه که حتی طریقه نگاشتن کلمه سیاست را هم نمی‌دانستند، به سال‌ها حبس محکوم شدند، بدون اینکه بر اتهام ایشان، دلیل مقنعی در دست روسای دادگاه باشد. به واقع آنان به‌خاطر امری محکومیت گرفته بودند که از چند و چون آن سر در نمی‌آوردند!
شهربانی از ترس برخی پیامدها، مفاد واقعی محاکمه ۵۳نفر را در خفا نگاه داشت، اما برخلاف انتظار عاملان، این محاکمه مخفی بیشترین تبلیغ را برای این زندانیان به عمل آورد! یکی از دلایلی که باعث شد تا حکومت رضاخان با تمامی قوا، دادگاه 53نفر را در خفا نگاه دارد، ترس از ترویج مخالفت با دستگاه سیاسی، توسط تعداد زیادی از جوانان و مردم بود، چه اینکه جامعه آن روز به‌دلیل استعداد ایستادگی در برابر دیکتاتوری، پذیرای چنین رویکردی بود. قبل از محاکمه 53نفر، رئیس شهربانی به شاه چنین تفهیم کرده بود که اگر این عده توقیف نمی‎شدند، بیم آن می‎رفت که سلطنت پهلوی واژگون شود! نکته مهمی که دستگاه امنیتی رضاخان آن را نادیده می‌گرفت، این بود که53نفر، تنها تعداد اندکی از مردم ایران بودند که به شرایط حاکم اعتراض داشتند اما در سطوح دیگر نیز افراد بسیاری با عقاید متفاوت از 53نفر بودند که آنان زوال و نیستی رضاخان را می‌خواستند.

فرجام تقی ارانی
دکتر تقی ارانی در تاریخ ۱۴بهمن 1318، در زندان کشته شد. مرگ او به‌رغم هر آنچه تاکنون درباره آن گفته شده است، رازآلود به‌نظر می‌آید! پزشک معاینه‌کننده وی، علائم مسمومیت را در جسد مشاهده کرده‎بود. طی دورانی که ارانی در زندان بیمار شده بود، اجازه ورود هیچ‌گونه دارو و غذا توسط خانواده او داده نمی‎شد. مسلما این رفتار روسای زندان با ارانی، به قصد زجر و مرگ او بود. پس از درگذشت مرموز ارانی، حکومت رضاخان در توجیه آن ناتوان شد و نتیجتا ضعف و تزلزل فراوانی را تجربه کرد. عامل سستی پایه‌های حکومت، نخست کردار خود رژیم و سپس وجود انبوهی از زندانیان سیاسی بود. در نتیجه زندان به منزله مرکز ثقل فعالیت‎های سیاسی قلمداد می‎شد و عمال رضاخان دریافتند که کنترل آن مهم است؛ چرا که هر حادثه کوچک در زندان، منجر به وقوع حادثه‎ای بزرگ‌تر در خارج از آن می‎شود.

لغو عفو عمومی
در این ایام ملتهب، مردم و زندانیان سیاسی به این باور رسیدند که مسبب اوضاع فجیع جامعه ایران، شاه و زمامداران آن هستند، اما با الغای عفو عمومی در سال ۱۳۱۸، این تفکر به یقین مبدل‎شد. در موعد مراسم ازدواج ولیعهد، قرار بر عفو عمومی زندانیان سیاسی بود اما در لحظه آخر و از بیم‌های امنیتی، عفوعمومی لغو شد. این اتفاق باعث اثبات دروغ‌زنی زمامداران، ضعف حکومت و ترس از قدرت مردم شد. عفو عمومی در همه‎ جای دنیا، شامل حال زندانیان سیاسی می‎شد؛ به‌ویژه زندانیان عمومی که جرم آنان، جنبه فکری داشت و مدعی خصوصی نداشتند. در اردیبهشت ۱۳۱۸، بسیاری از قاتلان و اشرار عفو شدند، ولی هیچ‌یک از محبوسین سیاسی آزاد نشدند.

فرجام ۵۳نفر
در۲۵‌شهریور ۱۳۲۰، رضاخان استعفا کرد و حکومت را به‌دست ولیعهد سپرد و ۳ روز پس از آن، بخشی از زندانیان سیاسی آزاد شدند. در شهریور ۱۳۲۰ قوای متفقین وارد کشور شدند. بی‌تردید حکومت رضاخان، تنها با عامل خارجی از پا درنیامد بلکه این رژیم به‌دلیل نارضایتی گسترده عموم مردم، پیشاپیش محکوم به زوال بود. دولتین انگلیس و شوروی، وارد ایران شدند و شاه، افسران ارشد و وزرا هم فرار کردند. حمله متفقین به ایران، یکی از عوامل آزادی52نفر(ارانی در زندان کشته شده بود) بود، ولی دلیل اصلی آزادی آنان، فشار افکار عمومی بر بقایای رضاخان بود. وقایع ۲۶شهریور۱۳۲۰ و کشته‌شدن چند تن از مبارزین جوان در زندان، باعث تسریع در کار آزادی زندانیان سیاسی شد. برای حکومت جدید، هیچ‌چیز بیش از امنیت اهمیت نداشت و اگر در داخل زندان اتفاقی می‎افتاد، دیگر آرام نگه‌داشتن خارج زندان کار آسانی نبود و از همین جهت، عفو محبوسین سیاسی در اولویت کار جانشین رضاخان قرار گرفت و ۵۳نفر آزاد شدند.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :