زیر آسمان شهر
رنج پنهان در کلمات
احسان رضایی|نویسنده و روزنامهنگار:
«من قدس را از دست دادم حیات. غم و اندوه به گلویم چنگ انداخته. همهاش روستا و خانهام که از سنگ آهک ساخته شده بود، جلوی چشمم است. همهاش رادیویی را که پدربزرگت از بازار قدیمی شهر خرید، میبینم. رادیو را توی آشپزخانه گذاشته بودم. پنجرههای قوسداری که رو به تپهها باز میشد جلوی چشمم است. هر پنجره چارچوبی سنگی داشت. میتوانم بوی درختهای یاس و بادامِ باغم را حس کنم و درختان زیتونی را که میوهاش چیده شده به یاد بیاورم... 6 مایل بیشتر با قدس فاصله ندارم ولی نمیتوانم به آنجا بروم. هیچ وقت مکانی را که توی آن به دنیا آمدم و خانهای را که با لباس عروس واردش شدم نخواهم دید. درختانِ زیتونم حیات! چقدر دلم برایشان تنگ شده!...»
رنج فلسطینیها هنوز تمام نشده. دیروز سهشنبه، 25اردیبهشت (15مه) «روز نکبت» بود، سالگرد تأسیس رژیم اشغالگر قدس. آنها بالاخره 70سال بعد از تشکیل دولتشان، موفق شدند سفارتخانه یک دولت بزرگ (آمریکا) را به بیتالمقدس، یا به قول خودشان اورشلیم ببرند تا یک قدم دیگر به تسلط شهر محبوب ادیان نزدیک شوند. بهایی که فلسطینیها برای این جشن دادند، دهها کشته و صدها زخمی بود. آنها هنوز ایستادهاند؛ مقاوم و استوار و لجوج، وطنشان را طلب میکنند و درعینحال از وجدان اخلاقی دنیا، دیگر توقعی هم ندارند. این تصویر دوگانه را بیشتر از هر جا میشود در داستانهای فلسطینی دید. در فلسطین، ادبیات از سیاست جدا نیست و محمود درویش و غسان کنفانی و امیل حبیبی، همگی عضو رهبری گروههای مقاومت هستند. در کشور ما شعرهای محمود درویش، معروفترین نمونه از ادبیات فلسطین است. شاعری که معشوق شعرهایش زنی است به شکل یک کشور. با این حال، داستاننویسان فلسطینی هم روایتهای زیادی از این تاریخ پررنج دارند. از غسان کنفانی، نویسنده و روزنامهنگار معروف فلسطینی که نیمقرن پیش توسط عوامل موساد در بیروت ترور شد، هم کتاب «مردانی در آفتاب» به فارسی ترجمه شده است (ترجمه احسان موسوی خلخالی، انتشارات نیلوفر) و هم در کتاب «قصهها» تمامی داستانهای کوتاه او بهترتیب زمان نگارش جمعآوری شده (ترجمه غلامرضا امامی، نشر روزبهان). داستان فیلم «بازمانده» سیفالله داد هم از روی یکی از داستانهای غسان کنفانی ساخته شده است. داستان کوتاهنویسهای جوان فلسطینی را هم میشود در کتاب «غزه از بازگشت مینویسد» (گردآوری رفعت العرعیر، ترجمه امیرحسین حیدری، نشر آرما) پیدا کرد. داستانهایی که زیر صدای بمب، گلوله و حملات اسرائیلیها نوشته شده است. از ادبیات فلسطین، رمانهایی هم به فارسی داریم؛ مثلا از امیل حبیبی، معروفترین نویسنده فلسطینی هم رمان معروف «المتشائل» با 2ترجمه منتشر شده است: «خوشخیال بداقبال» (انتشارات امید ایرانیان) و «وقایع غریبِ غیبشدنِ سعید ابونحس خوشبدبین» (ترجمه احسان موسوی خلخالی، نشر نون). این کتاب اگرچه داستانی تو در تو و هزار و یک شبی دارد، اما در دل خودش ارجاعات فراوانی به حوادث سیاسی فلسطین و زندگی روزمره در سرزمینهای اشغالی دارد. باز اگر روایت سرراستتری را بخواهید «زخم داوود» سوزان ابوالهوی (ترجمه فاطمه هاشمنژاد، نشر آرما) را داریم که زندگی 4 نسل از یک خانواده فلسطینی را در دل سیر وقایع تاریخی با همه احساسات، عواطف، عشقها، ناکامیها و دلمشغولیها روایت میکند. و بالاخره پاراگراف ابتدای این یادداشت، بخشی از متن رمان «جایی که خیابانها نام داشت» نوشته رنده عبدالفتاح (ترجمه مجتبی ساقینی، نشر آرما) است که روایت یک مادربزرگ، برای نوهاش حیات است که باعث میشود این دختر نوجوان تصمیم بگیرد برای آوردن کمی خاک از زمینهای اجدادیاش به فلسطین اشغالی سفر کند؛ جایی که رنج هنوز دامنه دارد.