• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
چهار شنبه 25 خرداد 1401
کد مطلب : 163350
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/o2Dnk
+
-

از جلوه‌نمایی تا فقر فروشی

جشنواره‌ها چقدر اهمیت دارند؟

نگاه
از جلوه‌نمایی تا فقر فروشی

ناهید پیشور-روزنامه‌نگار

سر و صدای فیلم‌های ایرانی حاضر در جشنواره کن بار دیگر این پرسش را در افکار عمومی مطرح کرده که فستیوال‌ها چقدر اهمیت دارند و آیا نفس حضور و بردن جایزه در محافلی چون کن می‌تواند واجد ارزش باشد؟ در این سال‌ها چه فیلمسازان شاخصی که به دلایل متنوع و متعدد با وجود شایستگی راه به جشنواره‌های جهانی نیفتند و چه بسیار کارگردانانی که شگردها را می‌شناختند و راه و روش جلوه‌نمایی و عشوه‌گری برای خوشایند مدیران فستیوال‌ها را می‌دانستند جایزه‌ها گرفتند از فستیوال‌های خارجی و تحسین‌ها شدند؛ پس نفس فستیوال رفتن و جایزه گرفتن خیلی مهم نیست.
 فراموش نکنیم درهای هیچ جشنواره‌ای برای علی‌حاتمی و آثار منحصر به فردش باز نبود. آثار حاتمی جایگاه و اعتبارشان را نه‌تنها حفظ کردند که در گذر زمان اعتلا هم بخشیدند؛ مطلوب جشنواره‌های خارجی نبودند چون ظاهرا زیادی ایرانی بودند. از طرف دیگر می‌شود کارگردان‌هایی را اسم برد که با فرموله کردن روش‌های موفقیت در جشنواره‌های خارجی توانستند نابلدی و ناتوانی خودشان را پشت تصاویری غریب‌نما و تقلید از سبک سهل و ممتنع کیارستمی پنهان کنند و جایزه‌ها گرفتند. آن جایزه‌ها در حافظه فرهنگی ملت ما نماندند، چون فیلم‌ها نماندند.هرچه بود جرقه‌ای و فستیوالی و جایزه‌ای بود.
نمی‌توان منکر شد که بخشی از سینمای ارزشمند ایران هم اساسا توسط مدیران فستیوال‌های معتبر خارجی کشف شد. نمی‌توان جریان موفق و پویای سینمای کیارستمی را به‌عنوان کشف مهم فرانسوی‌ها در دهه90انکار کرد. می‌توان دوستش نداشت اما نمی‌توان اصالت و بداعت هنرش را (با تمام اغراق‌هایی که خود فرانسوی‌ها پایه‌اش را گذاشتند) زیر سؤال برد.
می‌شود فیلم به فیلم جلو آمد و توضیح داد که کیارستمی جوان «گزارش» تا فاتح نخل طلای‌کن برای «طعم گیلاس»، نه تحول سبکی خاصی را پشت سر گذاشت و نه نظام اندیشه‌اش تغییر محسوسی کرد. او تنها با مداومت و تیزهوشی توانست فستیوال‌ها را متقاعد کند که آثارش را ببینند و تفاوت‌هایش را دریابند.کاری که امیر نادری با «دونده»‌اش آغاز کرد، کیارستمی ادامه داد و بعد و چندکارگردان دیگر در مقاطع مختلف توانستند فیلم‌هایی را به جهانیان عرضه کنند که نام سینمای ایران را سر زبان‌ها انداختند.
سادگی، صمیمیت و انسانی بودن به‌عنوان ویژگی‌های آثار سینمای کشوری که نمی‌خواست دستش به 2ویژگی مهم سینمای تجارتی (خشونت و جنسیت) آلوده شود، آوازه این سینما را جهانی کرد. در این مسیر نمی‌توان نقش دولت را انکار کرد. سهم بنیاد سینمایی فارابی در دهه60، در معرفی سینمای ایران به محافل جهانی، دست‌کم همپای تلاش‌های فیلمسازان اهمیت دارد. فراموش نکنیم که محصولات جشنواره‌ای سینماها با بودجه نهادهای دولتی ساخته می‌شدند.
 «دونده» نادری، «خانه دوست کجاست؟» کیارستمی و «آن سوی آتش» عیاری، هر سه‌با پول دولت ساخته شدند و با حمایت دولت (فارابی) به‌عنوان سفیران فرهنگی جمهوری‌اسلامی راهی فستیوال‌های خارجی شدند؛ فیلم‌هایی که ذهنیت غربی‌ها را نسبت به سینمای پس از انقلاب عوض کردند.
 از دل این رویکرد سینمایی موسوم به سینمای جشنواره‌ای ایران متولد شد که ویژگی‌اش در جلب توجه فستیوال‌های خارجی و در مقابل کم اعتنایی به تماشاگر داخلی بود. تا سال‌ها بیشتر فیلم‌های موفق ایرانی در فستیوال‌های فرنگی، در ایران یا تماشاگر پرتعدادی نمی‌یافتند یا اساسا اکران نمی‌شدند.
 به مرور مسیری آسان پیش‌روی سینماگران قرار گرفت.فیلمسازی در فضای روستا و محوریت یافتن کودکان سمج و پرتلاش، در آثار جشنواره‌ای سینمای ایران در دهه60، بیشتر حاصل شرایط بود تا انتخاب فیلمساز. بعدها اما شرایط هم تسهیل شد؛ این شیوه‌ای امتحان پس داده برای هر فیلمساز جوانی بود که سودای جهانی شدن داشت و دنبال راحت‌ترین و سهل‌ترین راه می‌گشت. راه آسان هم از مسیر سینمای کیارستمی می‌گذشت، نه فیلم‌های مثلا امیر نادری که ساختشان دشوار بود طوری که در آوردن سینمایی مثل«دونده»، نیاز به قریحه سرشار و تسلط بر تکنیک داشت. کیارستمی به‌عنوان پدیده سینمای جهان در دهه90، آن قدر شهرت کسب کرد و جایزه معتبر گرفت که حتی برخی فیلمسازان باتجربه و صاحب سبک را هم متاثر کرد، چه رسد به کارگردانان جوان ایرانی.
در سال‌های بعد داستان سینمای ایران و جشنواره‌های جهانی به مرور عوض شد. فیلم‌های جشنواره‌ای ما به‌تدریج تکراری و فضایی که تا دیروز اگزوتیک می‌نمود، آشنا و کلیشه‌ای شد. جایی که دیگر حتی فرمول سیاه‌نمایی هم تنها برای فریفتن فستیوال‌های درجه 3کفایت می‌کرد و در نهایت سینمای جشنواره‌ای ایران افتی را تجربه کرد که خیلی‌ها آن را پایان راه دانستند.
تکیه بیش از حد به کوشش، استعداد و توانایی فردی یک فیلمساز و آن را حاصل یک جریان مستمر دانستن و بدتر از آن دامن زدن به سند‌رومی که محصولات مشابه هم تولید می‌کرد، باعث شد همان‌هایی که از ابداعات و خلاقیت‌های سینمای ایران می‌گفتند، فیلم‌های ایرانی را ملال‌آور و تکراری بخوانند. در سال‌های اخیر در حالی شاهد موفقیت دوباره فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی در محافل جهانی شده‌ایم که بخشی از این توجه نه به‌واسطه سینما که در سایه سیاست به‌دست آمده است. سیاستی که باعث می‌شود فیلم‌های ایرانی به‌واسطه مضمون‌شان مورد توجه قرار گیرند. فیلمسازانی که با فقرفروشی تصویری که مطلوب مدیران فستیوال‌های خارجی است از ایران ارائه می‌دهند. در چنین شرایطی نمی‌توان حضور در فستیوال و بردن جایزه را نشانه موفقیت دانست. ماجرا شبیه بازی‌ای شده که هر دو طرف درگیر با آن به خوبی از خواست طرف مقابل آگاهی دارند و بر همین اساس فیلمی ساخته و فستیوالی به آن توجه می‌کند. بدیهی است که چنین اتفاقی را نمی‌توان موفقیت و اعتبار جهانی نامید.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید