نگرانی ملی
نمایش آشفته تیم ملی برابر الجزایر، ترس هواداران را بیشتر کرد
بهروز رسایلی
یک جمله کلیشهای وجود دارد که همه آن را تکرار میکنند، اما هیچکس آن را قبول ندارد: «نتایج مسابقات دوستانه مهم نیست!» اتفاقا همیشه بعد از هر شکستی در یک بازی تدارکاتی کلی داستان داریم. یادمان نرفته که ما سابقه اخراج تومیسلاو ایویچ، یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال جهان را بعد از باخت در بازی دوستانه با رم داریم. در چنین شرایطی عجیب نیست که باخت به الجزایر این همه سر و صدا راه میاندازد. همهچیز اما فقط «نتیجه» نیست. این بازی از جهات دیگری هم محل بحث بود؛ ازجمله اینکه الجزایر با غایبان پرشماری به این میدان آمده بود و دیگر اینکه تیم ملی کشورمان نمایشی آشفته و پر از اشکال ارائه داد. با این شرایط، همه نگران جامجهانی شدهایم؛ تورنمنتی که شوخیبردار نیست و رقبای قدرتمندمان در آن با کسی تعارف ندارند.
کلکسیون مصایب
بعد از شکست دو بر یک تیم ملی برابر الجزایر، انتقادهای تند و تیز زیادی نثار دراگان اسکوچیچ شد؛ حقش است و بالاخره باید تاوان بدهد. بحث قدیمی در مورد اینکه مربی کروات باید بماند یا برود، دوباره از سر گرفته شده است. آن داستان سر جای خودش قابل بحث است، اما آیا مشکل تیم ملی ما فقط کادرفنی است؟ با این مدل آمادهسازی که بدون تردید در تاریخ فوتبال ایران «ضعیفترین» است، چطور میتوان انتظار تیمی خوب و قدرتمند را داشت؟ بازیکنان تیم ملی بعد از 2ماه دور هم جمع شدهاند، 10روز در گرمای قطر بیخود و بیجهت بازی کردهاند و آخرش هم فقط یک بازی دوستانه برابر تیم نصفه و نیمه الجزایر برگزار کردهاند. این، همه بضاعت مدیران فوتبال ماست؛ کسانی که دعواهای داخلی را به مصالح ملی ترجیح دادهاند، حتی توان ترتیب دادن 2بازی دوستانه برای تیم ملی امید را ندارند و انتخابشان برای تیم ملی جوانان هم «صمد مرفاوی» است. اصلا بیایید فرض کنیم اسکوچیچ را همین امروز برداشتند، این فدراسیون توانایی استخدام کدام مربی بزرگ را دارد؟ مگر همینها نبودند که میگفتند 90درصد با برزیل یا آرژانتین بازی میکنیم. پس چه شد؟
بدون نقطه روشن
قرار نیست یأس و نومیدی تکثیر کنیم، اما واقعیت آن است که در فاصله 5 ماه تا جامجهانی تقریبا هیچ نقطه روشنی پیش روی تیم ملی کشورمان نمیبینیم. سرمربی تیم ملی صاحب سبک و کارنامهدار نیست و فریادهایش بعد از گل مساوی در یک بازی دوستانه نشان میدهد اعتماد به نفس کافی هم ندارد. شخصیت او از سوی منتقدان ترور شده و شاید روی بازیکنانش هم نفوذ کافی نداشته باشد. از سوی دیگر مهمترین فرصت آمادهسازی تیم ملی برای حضور در جامجهانی که همین خردادماه بود را از کف دادیم و تنها 2 پنجره دیگر برای انجام مسابقات دوستانه باقی مانده؛ هرچند با این سطح از درایت مدیران، همان هم در خطر است. از سوی دیگر بازیکنان تیم ملی هم نسبت به شرایط بسیار کلافه هستند و ابایی ندارند از اینکه خشم و عصبانیت خود را با تندترین لحن ممکن نشان بدهند. دیوار اعتماد بین بازیکنان تیم ملی و مدیران فوتبال ترک برداشته و شاید به این راحتیها ترمیم نشود. در نتیجه نخستین و مهمترین اردوی تیم ملی پیش از جامجهانی به بدترین شکل ممکن به پایان میرسد؛ با کلی ناراحتی، ناامیدی و بدبینی. حقیقت آن است که شانس کمی برای تغییر فضای تیم ملی پیش از جامجهانی داریم. این مهم یک عزم ملی میخواهد؛ آیا در 160روز باقیمانده شاهدش خواهیم بود؟